سال ۱۳۹۱

هشدار نسبت به سوء استفاده فاشیسم دینی حاکم بر ایران از صلیب سرخ علیه نیروی اصلی اپوزیسیون

 گشتاپوی دیکتاتوری خون آشام ملایان در ایران بار دیگر در صدد سوءاستفاده از صلیب سرخ علیه ساکنان اشرف است که به کمپ لیبرتی رفته اند.

پس از شکست جنگ روانی علیه ساکنان اشرف با بیش از ۳۰۰بلندگو که با لجن پراکنی و تهدیدهای شبانه روزی از جانب اطلاعات آخوندها همراه بود و در پوشش «خانواده های مجاهدین» ۶۷۷روز به درازا کشید، رژیم طبق یک سناریوی مشخص، دفتر صلیب سرخ در تهران را با ارسال ۵۰۰نامه به‌اصطلاح خانوادگی علیه ساکنان لیبرتی درگیر کرده است.

طبق اطلاعات موثق از داخل رژیم، ماه گذشته هیأتی از صلیب از تهران به بغداد رفته است تا در کمپ لیبرتی، ارتباطات به‌اصطلاح خانوادگی و مورد نظر ملایان را برای بازگشت و تسلیم به «جمهوری اسلامی» برقرار کند.

در گزارش درونی رژیم ملایان در این باره آمده است: «برنامه صلیب این بود که دکترهای خودش را هم ببرد و به نفرات ناقص العضو کمک کند. اما خیلی زود بود و نقل و انتقال از اشرف هنوز تکمیل نشده است. مسئول اشرف در وزارتخارجه عراق قول داد برای هر کمکی آماده است و سازمان ملل هم موافقت کرد اما مسئولان لیبرتی موافقت نکردند . لذا باید دید در هفته های آینده چه می شود. شرایط در کمپ لیبرتی خیلی مشکل و مانند زندان است و این باعث می شود که افراد به فکر خانواده و بازگشت به جمهوری اسلامی بیفتند. دراین خصوص کمک صلیب سرخ اگر بتواند روزانه با ۲۰نفر صحبت کند، مؤثر است. وقتی دولت عراق فشار بیاورد و شرایط زندگی را روز به روز سخت تر کند آنها مجبور خواهند شد برگردند. با دولت عراق و یونامی هم صحبت شده است که اگر تعداد چنین نفراتی قابل توجه باشد، در همان لیبرتی محل جداگانه یی برای آنها ترتیب بدهند».

به دنبال آن، در روز دوشنبه ۱۱ اردیبهشت (۳۰ آوریل۲۰۱۲) دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در بیرون از دیوارهای کمپ لیبرتی، ۱۷نفر از ساکنان را برای احراز هویت و انجام مصاحبه، طبق روش معمول، فرا خواند. اما با کمال تعجب هفت تن از آنان به‌طور غافلگیرانه، به جای کمیساریا با نماینده صلیب مواجه شدند که به گفته خودش برای رساندن نامه و وصل«ارتباطات خانوادگی» به این محل آمده بود.

چهار تن از این هفت نفر که اعضای خانواده مجاهد شهید عبدالرضا رجبی بودند با خویشاوندان خود در نروژ تلفنی صحبت کردند. عبدالرضا رجبی در ۷ آبان ۱۳۸۷ در زندان گوهردشت در زیر شکنجه به شهادت رسید و خانواده او از سال ۱۳۸۳ در اشرف به‌سر می بردند. دخترش فائزه رجبی در شمار مجاهدانی بود که در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ با تیرمستقیم نیروهای عراقی، به شهادت رسید.

سه تن دیگر از ساکنانی که تحت پوش کمیساریا به دیدار با نماینده صلیب فراخوانده شده بودند، به این طرز رفتار و آوردن نامه هایی که از جانب وزارت اطلاعات رژیم ایران ترتیب داده شده و به اینکه کمیساریا اطلاعات مربوط به آنها را بدون موافقت آنها به صلیب داده است قویاً اعتراض کردند و برای شکایت با وکیلان خود تماس گرفتند. معلوم نبود که چرا باید فرد یا افرادی را برای احراز هویت و مصاحبه با کمیساریا فراخواند اما آنها را بدون اطلاع، در معرض شیوه های شناخته شده رژیم ایران قرار داد که در مورد مجاهدان اشرف سوابق طولانی دارد:

۱-همه می‌دانند که اطلاعات ملایان سه دهه است که خانواده های اعضای مقاومت ایران را که در داخل ایران حاضر به همکاری با رژیم علیه فرزندان و خانواده خود نیستند، گروگان می‌گیرد و تا کنون صدها نمونه از این موارد از سوی مقاومت افشا شده است.

بسیج اطلاعات آخوندها برای نامه نگاری و برقرار کردن «تماسهای خانوادگی» به منظور وادار کردن ساکنان اشرف به بازگشت و تسلیم پس از جنگ در عراق به گونه یی تصاعدی افزایش یافت. اسامی خانواده های دستگیر شده و شکنجه شده که حاضر به همکاری با رژیم نشده اند، منتشر شده و بارها با تمام جزییات در اختیار سازمان ملل ، یونامی، مقامهای آمریکایی و دیگر مراجع بین المللی قرار گرفته است . آخرین لیست افزوده، در آذر ماه ۱۳۹۰ ( نوامبر ۲۰۱۱ )، شامل اعضای خانواده های ۱۷۷تن از ساکنان اشرف که به همین خاطر در زندانهای ملایان تحت فشار و شکنجه قرار دارند، در اختیار کلیه ارگانها و مراجع ذیربط قرار گرفته است

۲-شش سال پیش، فضاحت بسیج نامه نگاری و تماسهای خانوادگی اطلاعات آخوندی به آنجا رسید که جانشین فرمانده نیروی آمریکایی حفاظت از اشرف، در یک نامه رسمی به تاریخ ۴ ژوئن ۲۰۰۶ نوشت: «طی چند ماه گذشته نیروی مشترک آژانسهای نیروی ائتلاف (جیاتیف) شاهد یک افزایش در تقاضای ”تماسهای خانوادگی “ از طرف کمیته بین المللی صلیب سرخ بوده است و مجاهدین در ترتیب دادن ملاقات بین جیاتف و افراد ذیربط بسیار همکاری کرده اند….

بسیاری از ساکنان اشرف در رابطه با انگیزه واقعی آنانی که متقاضی ایجاد این تماسها هستند اظهار نگرانی می کنند و ما اکنون به آنها پیشنهاد پاسخ دادن مکتوب را در مورد هر درخواست این چنینی از جانب صلیب ارائه کرده ایم».

۳-در ۱۶ دسامبر سال ۲۰۰۷ که حفاظت اشرف هنوز بر عهده نیروهای آمریکایی بود، صلیب سرخ متعهد شد که دیگر مورد سوء استفاده رژیم ایران علیه نیروی اصلی اپوزیسیون قرار نگیرد. رئیس وقت هیأت صلیب در عراق به مشاور حقوقی ساکنان اشرف در این باره نوشت: «ما یک بار دیگر تاکید می‌کنیم که نگرانیهای ابراز شده را درک می‌کنیم و به‌ویژه مایلیم تأکید کنیم به طور مطلق هیچ الزامی وجود ندارد ساکنان اشرف که دریافت کننده چنین نامه هایی از صلیب هستند به آنها پاسخ دهند یا اینکه حتی حضور خود را در اشرف تأیید کنند. به اینگونه، ما معتقدیم که هیچگونه فشار ناروایی به آنها وارد نمی‌شود».

۴-در ۲۰ آوریل ۲۰۰۹، سه ماه قبل قبل از کشتار ۶ و ۷ مرداد، خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در یک نامه مبسوط به رئیس کمیته بین المللی صلیب سرخ هشدار داد که مواضع صلیب درباره جابه‌جایی ساکنان اشرف در نامه یی که در همین خصوص به دولت عراق داده بدون تردید «به‌مثابه چراغ سبز برای جابه‌جایی اجباری تلقی می‌شود و من مطمئنم مقامات صلیب سرخ می‌توانند عواقب تراژیک بالقوه آن را تصور کنند».

خانم رجوی در این نامه سکوت و بی عملی صلیب در مقابل وضعیت ویژه اشرف را غیر قابل فهم و غیرقابل قبول توصیف کرد. به‌خصوص که « از ابتدای سال ۲۰۰۸ نمایندگان مقاومت ایران در دیدار با نمایندگان صلیب در ژنو و در بغداد و در نامه های متعدد, خطرات ناشی از انتقال حفاظت ساکنان اشرف از آمریکا به عراق را یادآور شدند و مصرانه خواستار شدند که صلیب با این انتقال مخالفت کند و دست کم در یک نامه خصوصی به ساکنان اشرف, مخالفت خود را با این انتقال اعلام کند. متأسفانه صلیب از این موضعگیری بسیار ضروری سر باز زد» .

۵-خانم رجوی با اشاره به اینکه صلیب سرخ «کمک برای برقراری ارتباطات خانوادگی» را به طور تلویحی مهمترین مأموریت خود در مورد اشرف عنوان کرده است، نوشت:«بر خلاف تبلیغات زهرآگین رژیم آخوندی و ایادیش در داخل عراق, هزاران تن از بستگان ساکنان اشرف در طول شش سال گذشته به دیدار عزیزانشان در اشرف رفته و چندین روز یا بعضأ چند هفته آنجا مانده و برگشته اند و هیچ مشکلی در اشرف و عراق پیش نیامده است. صلیب اگر می‌خواهد ارتباطات خانوادگی ساکنان اشرف را تسهیل کند بهتر است دو اقدام مبرم دیگر انجام دهد که نتایج بسیار سازنده تری برای همان هدفی که دنبال می‌کند، دارد:

اولأ, نیروهای عراقی را به خاطر ممانعت از ورود خانواده ها به اشرف مورد مؤاخذه قرار داده و محکوم کند و اجازه ندهد این روال غیر انسانی ادامه یابد. در کجای دنیا اجازه نمی‌دهند پدر و مادر به محل زندگی فرزندشان بروند و یا از دیدار خویشاوندان ممانعت می کنند. در زندان کدام کشور دموکراتیک، حق دیدار اقوام را زندانی سلب می کنند.

ثانیأ و مهمتر اینکه, رژیم ایران را به‌خاطر زندانی کردن و شکنجه خانواده هایی که به دیدار فرزندانشان در اشرف رفته اند یا قصد داشته اند به اشرف بروند و در فرودگاه دستگیر شده اند, محکوم نماید. این موضوعی است که صلیب به‌خوبی از آن مطلع است. هم رسانه های خبری آن را ذکر کرده اند و هم مقاومت ایران با جزییات به اطلاع صلیب رسانده است. بسیاری از دستگیرشدگان پدران و مادران سالخورده یی هستند که سن آنها گاه متجاوز از ۸۰ سال است. به‌راستی صلیب برای این خانواده های بیگناه چه اقدامی کرده است؟»

۶-خانم رجوی خاطر نشان کرد: «در عین حال شما حتما می‌دانید رژیم به زندانی کردن و شکنجه خانواده ها اکتفا نمی کند. بلکه سعی می‌کند با تهدید و ارعاب یا دادن اطلاعات دروغ و ایجاد نگرانیهای کاذب برای خانواده ها, آنان را علیه فرزندانشان و علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و ساکنان اشرف به کار بگیرد. پنهان نمی‌کنم, گاه از اشرف نامه و پیامهایی دریافت می‌کنم که می پرسند آیا مسئولیت صلیب در عصر اینترنت فقط رساندن نامه برای خانواده هاست ؟ بسیاری از آنها شاکی هستند و می‌گویند پشت بسیاری از این نامه ها رژیم است و قادرند این موضوع را در هر دادگاهی اثبات کنند. آنها می‌گویند رژیم بدون اینکه صلیب بداند از آن برای تکمیل اطلاعاتش در مورد مجاهدین و به عنوان شکارچی بریده و انتقالش به نزد رژیم برای پروپاگاند علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و ساکنان اشرف سوء استفاده می‌کند».

۷-خانم رجوی با ارائه یک فهرست از خطراتی که جان و امنیت ساکنان اشرف را تهدید می‌کند، سه ماه قبل از نخستین کشتار در اشرف نوشت: «جلوگیری از تحقق این فاجعه انسانی, وظیفه سازمانهای بین المللی به‌ویژه صلیب سرخ بین المللی است و موضعگیری صلیب را طلب می‌کند. به‌خصوص که صلیب به عنوان نگهبان اصلی قانون انساندوستانه بین المللی شناخته می‌شود….به همین خاطر، امروز اشرف آزمایش نقش و کارآئی صلیب و جایگاه تاریخی آنست».

خانم رجوی در پایان همین نامه نوشت: «مأموریت صلیب در مورد اشرف را برای ما تعریف کنید و اگر ما و ساکنان اشرف و جامعه ایرانیان در مورد آن دچار اشتباه هستیم لطفاً ما را تصحیح کنید».

۸-در ۲۶ می ۲۰۰۹ ، دو ماه قبل از نخستین قتل عام در اشرف ، نماینده ساکنان اشرف به صلیب نوشت که مواضع و سیاستهای اخیر صلیب شوکه کننده است زیرا ما با اظهاراتی مواجه می شویم که در عمل «هیچ نتیجه یی جز راه باز کردن برای توطئه علیه ساکنان اشرف و سرکوب و کشتار آنان با باندرول قضایی و محاکمه ندارد».

نماینده اشرف، فایننشال تایمز در ۲۰ژوئن ۲۰۰۷ را یادآوری کرد که نوشته بود: «آنچه تهران می‌خواهد انهدام کامل نیروی شبه نظامی مجاهدین خلق است که می باید با یک پروسه غربال و بازبینی آغاز شود که صلیب سرخ آن را با ترتیب دادن گردهماییهایی بین اعضای مجاهدین خلق و خانواده هایشان ترتیب بدهد. نفراتی که بازگشت به ایران را بپذیرند از یک عفو رژیم برخوردار می‌شوند».

نماینده اشرف افزود: به همین خاطر «نحوه برخورد و ارتباطات صلیب با مقامات رژیم ایران و ایادی وزارت اطلاعات, تعجب مضاعف ما را بر می انگیزد. شما در حالیکه از هر اظهار نظری در دفاع از حقوق اشرف احتیاط می کنید, استفاده های رژیم ایران از روابط با صلیب را تکذیب یا محکوم نمی کنید» .

 علاوه بر این «شما مسئولیت صلیب برای “برقراری مجدد ارتباطات خانوادگی” را در شرایطی خاطرنشان می کنید که به‌خوبی می‌دانید خانواده ها برخلاف شش سال گذشته نمی‌توانند برای دیدار فرزندان و خویشاوندانشان وارد اشرف شوند. همچنین ساکنان اشرف از دسترسی به وکلایشان و هیاتهای بین المللی انساندوست محروم شده اند».

۹- در ۶ اوت ۲۰۰۹ تریبون دو ژنو گزارش کرد«در ۲۸ و ۲۹ ژوییه پلیس عراق حمله را آغاز کرد و ۱۱ کشته, دهها مجروح وخیم و ۳۶ گروگان برجای گذاشت.

اریک سوتاس از سازمان جهانی علیه شکنجه, که از زیر سؤال رفتن صلیب سرخ جهانی معذب بود, و ژان زیگلر از سوی «ژنو بین المللی» انفعال مجرمانه جهان علیه این تراژدی را محکوم کردند…. منتخب پرتغالی (پائولو کازاکا) که در چندین نوبت از کمپ اشرف دیدن کرده است در اعتراض خود گفت: «من نمی فهمم که چرا صلیب سرخ بین المللی هیچ چیز درمورد اشرف نگفت و بعد از قتل عام به محل نرفت».

۱۰-در ۲۴ آبان ۱۳۸۸ ، سه ماه و نیم پس از نخستین قتل عام در اشرف، مشاور حقوقی ساکنان اشرف به صلیب نوشت: «بسیار مشکوک می نماید که هیأت شما در تهران حدود ۲۰۰نامه خطاب به ساکنان اشرف جمع آوری کرده است. این به‌وضوح اثر انگشت اطلاعات ملایان را نشان می‌دهد. با اینهمه آنها را به همان شیوه قبلی برای من ارسال کنید تا به مخاطبان بدهم» .

مشاور حقوقی خاطر نشان کرد: «نماینده دولت عراق روز ۲۷ مهر ۸۸ به ساکنان اشرف التیماتوم داده است که تا ۱۵ دسامبر(۲۴ آذر ۸۸) باید اشرف را ترک کرده و به بیابانهای سماوه در نزدیکی مرز سعودی منتقل شوند. در غیر این صورت آنها را با زور جابه‌جا خواهند کرد و از تکرار حوادث ۲۸ و ۲۹ژوییه ابایی ندارند. او این جابه‌جایی جنایتکارانه را با تکیه به نامه صلیب به مقامات عراقی به تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۰۹ توجیه می‌کند».

۱۱-در فروردین ۱۳۸۹، شعبه وزارت اطلاعات ملایان در شمال غربی ایران به نام «انجمن نجات مرکز آذربایجان غربی» از سخنرانی یک نماینده صلیب علیه ساکنان اشرف در همین شعبه در گردهمایی به‌اصطلاح خانواده های مجاهدین خبر داد که از جمله گفته بود مجاهدین نمایندگان صلیب را به اشرف راه نمی‌دهند. این دروغ آشکار قویاً مورد اعتراض شورای ملی مقاومت و کمیته بین المللی حقوقدانان در دفاع از اشرف قرار گرفت.

۱۲-در اطلاعیه کمیته بین المللی حقوقدانان خاطر نشان شده بود: «متأسفانه این اولین بار نیست که نمایندگان صلیب در برنامه های اطلاعات (انجمن نجات ملایان) که هدفش سرکوب و نابودی سازمان مجاهدین و به‌طور خاص ساکنان اشرف است, شرکت می کنند. مشاور خامنه ای قبلأ گفته بود برای انحلال مجاهدین آنها قصد دارند با استفاده از صلیب برای ترتیب دادن ملاقاتهایی بین اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و خانواده ها شروع کنند (تایمز مالی ۲۰ ژوئن ۲۰۰۷).

آخرین بار هیأت صلیب در روزهای ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ فوریه ۲۰۰۹ (۷و ۸ و ۹ اسفند ۱۳۸۷) به اشرف رفته است و بعد از آن هیچ هیأتی از صلیب به اشرف نرفته است. به طریق اولی کسی مانع بازدید آنان از اشرف یا گفتگو با ساکنان اشرف نشده است. پس از حمله خونبار ۲۸ و۲۹ ژوییه (۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸), صلیب حتی از کشته شدگان و مجروحان هم بازدید ننمود. تنها روز ۷ اکتبر (۱۵ مهر ۱۳۸۸) زمانی که۳۶تن ساکنان که به گروگان گرفته شده بودند, به اشرف بازگردانده می شدند, دو تن از صلیب آنها را تا اشرف همراهی کردند».

۱۳- همین اطلاعیه می افزاید: «مطلب منسوب به ” نماینده صلیب ” مبنی بر حمایت از تصمیم دولت عراق برای بستن اشرف و جابه‌جایی ساکنان و تاکید بر اینکه ”در این صورت صلیب سرخ خیلی به آسانی می تواند به آنجا برود”, به‌خوبی افشاگر نیات پلید آخوندها از این دروغپردازیهاست. هر انسان منصفی که به نفوذ رژیم ایران در عراق کمترین اشرافی داشته باشد می‌داند جابه‌جایی صرفأ بهانه کشتار آنهاست. نامه های خانوادگی که از طریق صلیب برای ساکنان اشرف فرستاده شده است همه در اسرع وقت به مخاطبان آنها داده شده است هر چند همه به‌خوبی می‌دانند محرک اصلی این نامه‌نگاریها اطلاعات ملایان و انجمن نجات است. خانواده ساکنان اشرف در طول سالیان گذشته امکان نامه نگاری و تماس با فرزندانشان را داشته اند و نیازی به استفاده از صلیب نداشته اند. این چیزی است که مورد تأیید مقامات صلیب نیز هست. در شرایطی که ساکنان اشرف به درخواست فاشیسم دینی حاکم بر ایران در یک محاصره تمام عیار ظالمانه هستند و ۱۵ ماه است ورود خانواده ها و وکیلان ساکنان و فعالان حقوق بشر به اشرف ممنوع است و ورود سوخت و دارو و پزشک متخصص با محدودیتهای زیاد مواجه است, امیدواریم صلیب با تکذیب این مجعولات اجازه ندهد رژیم آخوندی بیش از این برای سرکوب ساکنان اشرف از صلیب سوء استفاده کند».

۱۴-در اول ژوئیه ۲۰۱۰ نماینده ساکنان اشرف در خارج از عراق به رییس صلیب نوشت: « چنانکه میدانید و در نامه های متعدد به اطلاع شما رسانده ام, هم ساکنان اشرف و هم خانواده ها و دوستداران آنها در ایران و سراسر جهان, بدلایل سوابق غیر قابل انتظار سه سال گذشته صلیب در باره اشرف و انبوه سوالات بی پاسخی که از جانب صلیب در این رابطه وجود دارد, به غایت از صلیب آزرده خاطر هستند و آنرا دست کم در عدم ممانعت از انتقال غیر قانونی حفاظت ساکنان اشرف به نیروهای عراقی, فاجعه ژوییه سا ل گذشته و محاصره غیر قانونی و ظالمانه ۱۸ ماهه اشرف, مسئول و مقصر می‌دانند…

به‌عنوان کسی که احترام زیادی برای صلیب سرخ و آرمانها و اهدافش قائل است, به جرأت می‌گویم در طول سه دهه گذشته هیچگاه به اندازه سه سال گذشته سیاست صلیب در عمل به نفع فاشیسم دینی حاکم بر ایران نبوده است.

در این سه سال ، ساکنان اشرف با چند مسأله مهم مواجه بوده اند که صلیب به رغم وقوف بر خطیر بودن آن، نقش منفی یا در بهترین حالت نقش غیر مؤثر داشته است. انتقال حفاظت از نیروهای آمریکایی به عراق, جابه‌جایی اجباری ساکنان اشرف, حمله ۲۸ و ۲۹ ژوییه ۲۰۰۹ و عواقب آن, حضور مداوم مزدوران وزارت اطلاعات در ورودی اشرف و شکنجه روانی ساکنان از اوایل فوریه ۲۰۱۰, محاصره ظالمانه اشرف از ابتدای سال ۲۰۰۹ و ترک اشرف توسط نیروهای آمریکایی در این شمار است.

ما در موقعیتی نیستیم که دلایل این سیاست صلیب را دقیقز بدانیم. اما از پاره یی از موضوعات مطلعیم که همزمانی آنها با سیاست صلیب در رابطه با اشرف کاملز سؤال بر انگیز است.

یکم- رژیم ایران, تلاش بسیار گسترده و عمیقی را   از چند سال قبل شروع کرده است تا صلیب را علیه ساکنان اشرف و در خدمت اهداف شوم خود به کار بگیرد. در خواستهای رژیم از صلیب سرخ برای متلاشی کردن مجاهدین اشرف, حتی به رسانه های خارجی راه برد. اما صلیب به‌نحو سؤال بر انگیزی نیاز ندید در مورد آن موضع بگیرد….

دوم- در حالیکه صادرات سوئیس به ایران در سال ۲۰۰۳ در پنجمین رتبه در اروپا قرار داشت ( بعد از آلمان و فرانسه و انگلیس و ایتالیا) از ۲۰۰۶ به بعد در رتبه دوم قرار گرفته و فرانسه و انگلیس و ایتالیا را پشت سر گذاشت و بعد از آلمان قرار گرفت. این صادرات در سال ۲۰۰۸ به ۳.۵ میلیارد دلار رسید. کیست نداند که این موضوع برای کشوری مانند سوئیس که جمعیتش حدود ۱۲ در صد ایتالیا یا فرانسه یا انگلستان است تا چه اندازه مهم و تعیین کننده است و در سیاستهایش نسبت به ایران تا چه اندازه تأثیر می گذارد. فکر می‌کنم شما به عنوان یک سیاستمدار قدیمی سوئیسی به‌خوبی از این موضوع مطلعید. کیست که از حضور انبوه بازرگانان و صاحبان صنایع سویسی در ایران بی اطلاع باشد. این هم بر کسی پوشیده نیست که دولتهای آمریکا و سوئیس دو منبع اصلی بودجه صلیب هستند.

سوم- روابط گسترده و رشد یابنده سیاسی و دیپلوماتیک بین رژیم ایران و سوئیس آنهم در شرایطی که رژیم ایران در این دوران در سطح بین المللی با انزوای فزاینده یی روبه‌رو بوده یکی از استثنائات در دیپلوماسی رژیم ایران با کشورهای غربی بوده است. خاطره دردناک ترور پرفسور کاظم رجوی در سویس و بسته شدن شگفت انگیز پرونده در این کشور بدون هرگونه محکومیت علیه سران رژیم ایران، که این ترور به دستور آنها انجام شد، هنوز ایرانیان را می آزارد. در حالیکه دادگاه برلین در سالهای بعد سران این رژیم را به‌خاطر تروریسم آنها در رستوران میکونوس محکوم کرد.

چهارم- ما مطلع هستیم که فاشیسم دینی حاکم برایران و سفارت این رژیم در بغداد بارها دولت نوری مالکی را تشویق کرده است که از صلیب به عنوان اهرمی علیه ساکنان اشرف استفاده کند….

پنجم- روابط صلیب سرخ بین المللی با رژیم ایران و ارگانها و سازمانهای دولتی ( هر چند با اسم سازمانهای غیر دولتی) در ۳-۴ سال گذشته به‌نحو حیرت انگیزی گسترش یافته است. این در حالیست که در طول همین دوران سازمانهای حقوق بشری و گزارشگران سازمان ملل از ورود به ایران منع شده‌اند و رژیم ایران به همین خاطر انتقادات بسیار زیادی را به جان خریده است. شما حتمأ مطلعید که نه در دوران ریاست جمهوری خامنه ای و نه رفسنجانی و نه خاتمی, صلیب هیچگاه اجازه نیافته بود چنین امکاناتی در ایران داشته باشد, کاش صلیب دلیل گشایش رژیم ایران رو به صلیب را در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد توضیح می‌داد. چنانکه می‌دانید او یک شکنجه گر شناخته شده پیشین زندان اوین است که شخصاً تیرخلاص هم می‌زد و شهود بارها این حقایق را گواهی داده اند».

۱۵-بی عملی و سکوت صلیب پس از کشتار ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ دراشرف نیز حیرت آور است. هیأتهای صلیب در تهران و بغداد که تا این اندازه نسبت به نامه ها و ارتباطات خانوادگی ابراز علاقه و عاطفه می‌کنند، حتی به خود زحمت ندادند سری به اشرف بزنند، اجساد ۳۶کشته و بدنهای زخمی و مجروح شده از جمله ۲۲تن را، که زرهیهای عراقی از روی بدن آنها عبور کرده بود، ببینند و وضعیت آنها را به خانواده هایشان اطلاع بدهند. همچنانکه تا امروز هیچ پیگیری در مورد جسد مجاهد خلق بردیا امیرمستوفیان که در شب سال نو ایرانی در اثر فشارهای ناشی از جابه‌جایی شتابان، جان باخت به عمل نیاورده اند. کاش صلیب برادر او را در آلمان پس از نزدیک به یک ماه و نیم مطلع می‌کرد که پیکر او درکجاست و چرا تا به حال آن را به دوستان و خانواده اش تحویل نداده اند.

۱۶-مقاومت ایران همچنانکه در اطلاعیه ۶ اردیبهشت ۹۱ اعلام کرد باردیگر خاطر نشان می‌کند که با توجه به تروریسم وجنایتها و توطئه های بی‌وقفه حکومت ملایان برای نابود کردن اپوزیسیون خود به‌ویژه ساکنان اشرف و لیبرتی، هرگونه وارد کردن دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران و مداخله مستقیم یا غیرمستقیم این رژیم در پرونده مجاهدین در عراق را قویأ محکوم می کند و آن را غیر قانونی، نامشروع، غیر اخلاقی، غیرقابل قبول و نقض آشکار قوانین و کنوانسیونهای بین المللی، به‌ویژه کنوانسیون چهارم ژنو و حقوق پناهندگان می‌داند. این، یک خط قرمز عبور ناپذیر و به‌مثابه بازی کردن با جان و خون هزاران رزمنده آزادی و هزاران انسان بیدفاع و خانواده های آنها در داخل ایران است.

۱۷-مقاومت ایران هشدار می‌دهد که صلیب سرخ نباید بازیچه و مورد سوء استفاده ملایان حاکم بر ایران و اهرم فشار آنها بر روی اپوزیسیون این رژیم قرار گیرد و از آقای کلنبرگر، رئیس صلیب سرخ،   می‌خواهد همه دفاتر و کارمندان صلیب را از هرگونه مداخله و از همه سناریوهای فاشیسم دینی حاکم بر ایران درباره اپوزیسیون این رژیم ، به‌ویژه مجاهدان اشرف و لیبرتی، برحذر بدارد. به‌خصوص که صلیب سرخ طبق آمار و ارقامی که در گزارشهای نوبه ‌یی و سالیانه خود منتشر کرده است، بهتر از هر کس می‌داند که هیچ مانعی برای هرکس که می‌خواسته به ایران برود، در کار نبوده است. از این رو وارد کردن دیکتاتوری آخوندی در این امر، جز استمالت و تلاش برای خوشآمد رژیمی که رکورد دار اعدام و بانکدار مرکزی تروریسم درجهان است، توجیهی ندارد.

۱۸-از صلیب سرخ انتظار می‌رود بجای شیوه های غیرشفاف و غیر اخلاقی برای راضی کردن افراد و اعضای خانواده ها و بازماندگان شهیدان مقاومت ایران از قبیل عبدالرضا رجبی، تلاش کند آنها را با هزینه مقاومت ایران بلادرنگ به نزد خویشاوندانشان در نروژ بفرستد.

۱۹-در ۲۰ مارس ۲۰۰۷ کمیته بین المللی صلیب سرخ در یک نامه رسمی به نماینده ساکنان اشرف تصریح کرده بود ساکنان اشرف نمی باید «در داخل عراق با نقض مقررات قانون انساندوستانه بین المللی, جابه‌جا شوند».

در همین نامه تأکید شده بود «کمیته بین المللی صلیب سرخ به نظارت بر وضعیت ادامه خواهد داد و تماسهای خود با مقامهای ذیربط را پیگیری می‌کند تا به آنها خاطرنشان کند که اصول قوانین بین‌المللی می‌باید در قبال ساکنان اشرف محترم شمرده شوند».

به راستی اکنون موضع صلیب در قبال بی خانمان کردن ساکنان اشرف و قرار دادن آنها در برابر گزینه کشته شدن در اشرف یا قبول کردن زندان لیبرتی و در حقیقت جابه‌جایی اجباری بدون حداقلهای قانون انساندوستانه بین المللی، چیست؟

۲۰- از این پیشتر در ۲ ژوئیه سال ۲۰۰۴ ، فرمانده نیروهای چند ملیتی در عراق به مناسبت امضای «موافقتنامه با افراد سازمان مجاهدین خلق ایران در اشرف، عراق» در اشرف، در بیانیه خود به ساکنان اشرف اعلام کرد: «ایالات متحده امریکا استاتوی شما را به عنوان”افراد حفاظتشده” مشمول کنوانسیون چهارم ژنو تأیید کرده و این موقعیت حقوقی را به کمیته بینالمللی صلیب سرخ در ژنو ابلاغ کرده است. اذعان به این موقعیت به تسریع تلاشهای کمیته بین الملی صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در تعیین تکلیف افراد طبق قوانین ذیربط بینالمللی کمک خواهد کرد»

اکنون سوال اصلی جامعه ایرانیان و خانواده هایی که بیش از یک سال است در نزدیکی مقر مرکزی صلیب در ژنو تحصن کرده اند، این است که چرا صلیب درباره استاتو و حقوق عزیزانشان و همچنین درباره تعریف و موقعیت حقوقی کمپی که ”محل ترانزیت موقت” نامیده شده، سکوت پیشه کرده است و حرفی نمی‌زند؟

 آیا این مکان، زندان و بازداشتگاه است یا یک کمپ پناهندگی تحت استانداردهای انساندوستانه بین‌المللی؟

استاتو و حقوق ساکنان اشرف و لیبرتی، همان سؤال اساسی است که از زمان انتقال غیر قانونی و اجباری حفاظت ساکنان اشرف از نیروهای آمریکایی به نیروهای عراقی برخلاف موافقتنامه و استاتوی اعلام شده در سال ۲۰۰۴، همچنان از جانب صلیب بی پاسخ مانده است. به‌نظر می‌رسد اشتغال به نامه رسانی های فله یی و مطلوب ملایان به اشرف و لیبرتی، فرصت پاسخ دادن به سؤالات اساسی را برای نگاهبان جهانی قانون انساندوستانه بین المللی باقی نگذاشته است!

 دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ (اول می ۲۰۱۲)

 

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا