انتشاراتبیانیه‌های شورای ملی مقاومت ایران

بيانية سي و هفتمين سالگرد تأسيس شوراي ملي مقاومت ايران

 

  همزمان با گسترش قيامها و جنبشهاي اجتماعي،

كه در ديماه سال پيش جامعه ايران را وارد دوران نويني كرد، شوراي ملي مقاومت ايران به سي و هشتمين سال حيات خود قدم گذاشت

براي جنبش مقاومت سازمانيافته جاي بسي افتخار است كه در صد و دوازدهمين سالگرد انقلاب مشروطه، انقلابي كه عليه استبداد و ستم و براي برقراری قانون و عدالت بود، وفادار به ميراث گرانبهاي آن انقلاب، هم‌چنان پرچم استقلال و دموكراسي را با مرزبندي با شاه و شيخ در دست دارد. راهي كه مشروطه خواهان در مبارزه با استبداد مطلقه آغاز كردند، به علت توطئه ها و كارشكنيهاي استعمار (انگليس و روسيه) و ارتجاع داخلي (شيخ فضل الله نوري، سلف خميني)، در همان مراحل اول متوقف شد و از بطن همين توطئه ها بود كه استعمار انگليس ديكتاتوري رضا خان قزاق را پس از كودتاي سوم اسفند 1299 به كرسي سلطنت نشاند و سپس در سال 1312 (1933) قرارداد نفت را از طريق او به مدت 32 سال ديگر تمديد كرد. تا اينكه پس از دو دهه، نهضت ملي کردن صنعت نفت به رهبري دكتر محمد مصدق دستاوردهاي انقلاب مشروطه را احيا كرد.

شوراي ملي مقاومت ايران بر خود مي بالد كه در شصت و ششمين سالگرد قيام تاريخي مردم ايران در روز 30 تير سال1331 عليه توطئة استعمار (انگليس و آمريكا) و ارتجاع داخلي (دربار سلطنتي و آخوندهاي مرتجع) كه دولت ملي- دموكراتيك دكتر محمد مصدق را به قدرت بازگرداند، هم‌چنان ثابت قدم بر استقلال و آزادي پافشاري مي كند.

 اين درست است كه جنبش ملي کردن صنعت نفت با كودتاي ننگين 28مرداد سال 1332 ناكام ماند، و اين هم واضح است كه خميني با سرقت رهبري انقلاب ضد سلطنتي در خلأ ناشي از سالها ديكتاتوري و اعدام و اسارت پيشتازان انقلاب و با خيانتي آشكار در تبديل مجلس مؤسسان ملي به خبرگان، ولايت فقيه و استبداد مذهبي را تحميل كرد؛ اما مبارزه مردم ايران در مسيري پرفراز و نشيب ادامه يافت و در يك شرايط بحراني و در ميان آتش و خون، شوراي ملي مقاومت ايران در 30 تير1360 به ابتكار مسعود رجوي پايه گذاري شد.

بدين ترتيب راهي كه با انقلاب مشروطه آغاز شده بود و با نهضت ملي شدن صنعت نفت ادامه پيدا كرد، با يك جهش تكامي در پيكار بي امان آگاهترين و فداكارترين زنان و مردان ايران زمين جريان يافت. اين رزم سترگ به رغم فراز و نشيبها و همة رنجها و سختيها هم چنان ادامه دارد.

از 30 خرداد سال 1360، كه جنبش مقاومت سازمانيافته براي سرنگوني استبداد مذهبي قيام كرد، تا قيام 30 خرداد سال 1388 و متعاقب آن قيام 6 دي سال 1388(روز عاشورا) و از آن روز تا قيامهاي دي ماه 1396 و جنبشها و خيزشهاي پس از آن، خلق ما به رغم هزينه هاي سنگين، توانسته است رژيم ولايت فقيه را در مسير استيصال و نابودي سوق دهد.

 اين خيزشها و قيامها نشان مي دهد كه راهي كه جنبش مقاومت از 30 خرداد سال 1360 آغاز كرده و تأكيد مقاومت بر تضاد اصلي جامعه، يعني تضاد بين مردم با رژيم حاكم و ضرورت قيام و سرنگوني استبداد ديني براي احراز حاكميت مردم، درست و دقيق و يگانه طريق مبارزه براي آزادي بوده است.

فوران قيامها در ديماه 1396، انباشت و بروز انفجاري مجموعه يي بود كه تضاد اصلي جامعه را تشكيل مي دهد.

قيامهاي سراسري بر بستر بحران و شرايط انقلابي شكل گرفت و در142 شهر در سراسر ايران، از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق كشور با شركت رنگين كمان جامعه ايران طي ده روز چنان لرزه اي بر بنياد ولايت خامنه اي انداخت كه با هيچ تدبير و ابزاري قابل بازسازي نبود و با گذار از اين قيام شرايط جامعه به كلي دگرگون شد. ديگر نه وضعيت مردم و نه موقعيت حكومت به شرايط قبل از قيام بر نمي گردد. در چنين شرايطي، مناسبات قدرتهاي جهاني و منطقه اي با رژيم حاكم برايران نيز به شكل قبل باز نخواهد گشت.

قيامها و تداوم آنها و تحولاتي كه پس از آن در صحنه سياسي رخ داد، هم پوچی امکان اصلاح از درون حاكميت را برملا كرد و هم خدعه های ترس آفرین «سوريه اي شدن»، «جنگ داخلي» و «تجزيه ايران» را بي اعتبارساخت. حقيقت اين است كه مانورهای مذکور، كه طي سالهاي گذشته در ايران رايج شده بود، به وسيله نهادهاي گفتمانساز ولايت خامنه اي ساخته و پرداخته شده بودند و هدفی جز منحرف كردن مبارزه براي سرنگوني رژيم و به سرانجام رساندن انقلاب دموکراتيك مردم ايران نداشتند. هم از اين روست كه دستاوردهاي قيامهاي سترگ دي ماه 1396 بر تارك مبارزه خلق ما براي رهايي مي درخشد و نشان مي دهد كه جانفشانيها و فداكاريهاي زنان و مردان ايران زمين در 112 سال گذشته بي نتيجه نبوده است.

شوراي ملي مقاومت ايران در آغاز سي و هشتمين سال حيات خود وظيفه خود مي داند كه ياد و خاطرة همة زنان و مرداني را كه در بيش از يك قرن گذشته، در راه پيكار پرشكوه براي آزادي، استقلال، دموكراسي و عدالت به شهادت رسيدند، به خصوص خاطرة شهيدان قيامهاي اخير و بيش از سي هزار شهيد سرفراز قتل عام زندانيان سياسي در سال 1367 را كه به خميني جلاد «نه» گفتند و با نثار خونهاي پاكشان پرچم «مقاومت به هرقيمت براي سرنگوني ولايت فقيه» را در اهتزار نگه داشتند، گرامي بدارد.

شورا به مقاومت دليرانه زندانيان سياسي، به ويژه زندانياني كه با اعتصاب غذا و خطرپذيري و تهاجم به دشمن در كانون اقتدار ضد انساني‌اش، پرچم ايستادگي را شجاعانه برافراشته نگهداشته اند، درود مي فرستد و همبستگي خود را با تمامي خانواده هاي شهيدان و زندانيان سياسي كه در راه و رسم آزاديخواهي فرزندان رشيدشان هستند، اعلام مي كند.

شوراي ملي مقاومت، هم چون گذشته با تمام توان از مبارزات و خيزشهاي مردمي، جنبشهاي خاموشي ناپذير و مستمر كارگران، معلمان، كشاورزان، پرستاران، بازاريان و كسبه، جوانان و حركتهاي حق طلبانة مليتها و مردم به پاخاسته در مناطق مختلف ميهنمان، كه در چارگوشة ايران درفش مبارزه براي سرنگوني استبداد ديني و تحقق استقلال و آزادي و نفي هرگونه تبعيض جنسي، ملي و مذهبي را، با قبول همة مخاطرات و هزينه هاي آن، برافراشته نگهداشته اند؛ حمايت كرده و براي رساندن صداي اين جنبشها به گوش عموم مردم ايران و جهان كوشيده است.

شورا در مقدمة بيانية سال 1394 خود پيرامون تلاشهاي رژيم براي درهم شكستن مقاومت سازمانيافته اعلام كرد: «خامنه اي با تمام امكانات داخلي، منطقه يي و جهاني خود كوشيد تا با ضربه زدن به مقاومت سازمانيافته، تهديد اصلي سرنگوني ولايتش را خنثي كند. او و ايادي ريز و درشتش با توطئه هاي گوناگون كوشش كردند تا به خيال خام خود، مقاومت را از روي نقشه سياسي ايران پاك كنند. تلاش براي ايجاد تزلزل در صفوف شورا، توطئه هاي پي در پي عليه رزمندگان مجاهد خلق در ليبرتي، بسيج عوامل اطلاعات به عنوان خانواده ها و گسترش گفتمان سازيهاي بي شرمانه از طريق ايجاد سايتهاي اينترنتي و ساختن فيلمهاي قلابي، با سيلابي از اكاذيب ديوانه وار، ازجمله ابزارهاي رژيم براي نابودي مقاومت سازمانيافته بود».

كشف شبكة تروريستي رژيم در بلژيك كه براي عمليات تروريستي در گردهمآيي بزرگ مقاومت سامان يافته و در آستانه عمل بودند، صحت گفته ما را يك بار ديگر ثابت كرد.

شوراي ملي مقاومت از تلاشهاي بي وقفة خانم مريم رجوي، رئيس جمهور برگزيدة شورا، در افشا و محكوميت بين المللي جنايات سركوبگرانه و موج اعدامها و شكنجه زندانيان، در حمايت كامل از قيام مردم ايران براي سرنگوني رژيم و در رويارويي با بنيادگرايي و تروريسم برخاسته از خلافت خميني و خامنه اي و همبستگي با ملتهاي رنج ديده از اين پديدة شوم قدرداني مي كند. اين فعاليتها، به گونه يي درخشان درگردهمايي بزرگ 9تيرماه امسال، موقعيت سياسي، اجتماعي و بين المللي جنبش مقاومت و آلترناتيو دموكراتيك را در شرايط حساس و پرتحول ايران و منطقه و جهان، بارز كرد.

در سال گذشته قطب بندي سياسي بين جنبش مقاومت و استبداد ديني در زمينة سياسي و اجتماعي مسير تكاملي خود را طي كرد و راه حل مقاومت ايران كه متكي بر مردم ايران و رزمندگان آزادي است، خود را هرچه بيشتر در جنبشها و خيزشهاي اجتماعي، به ويژه در قيام دي ماه 96 نشان داد.

اما در يكسال گذشته زندگي مردم ايران هر روز به فلاكت بيشتر كشيده شد. بحران اقتصادي به فاجعه اقتصادي فرا روئيد و زندگي اكثريت مردم هرچه بيشتر به تباهي سوق داده شد. ابعاد تعرض به سطح زندگي و معيشت مردم به شكل بي سابقه اي افزايش يافت؛ بيكاري، فقر، بي خانماني، ناهنجاريهاي اجتماعي، اعتياد، فحشا و خودكشي روزافزون شد. بحران بي آبي به فاجعه اي بزرگ تبديل شد و حكومت به جاي سرمايه گذاري موثر براي برون رفت از اين فاجعه يا حداقل مهار آن، درآمدهاي كشور را براي مقابله با مقاومت سازمانيافته، سركوب مردم بپاخاسته، كنترل زندگي خصوصي مردم، چپاول دارائيهاي كشور و به حراج گذاشتن ثروتهاي ملي، صدور ارتجاع و مداخله آشوبگرانه هزينه كرد.

در چنين شرايطي مردم ايران راه مبارزه را انتخاب كرده اند. شورا در بيانيه سال گذشته خود مبارزه مردم را اين گونه جمعبندي كرد: «در فضاي بحران و شكاف در هرم قدرت، جنبشهاي اجتماعي توده هاي مردم به ويژه كارگران و زحمتكشان اعتلا پيدا كرد. مردم محروم و به فلاكت كشيده شده ايران كه بار فاجعة اقتصادي را به دوش مي كشند، و بيكاري، فقر، بي خانماني و ناهنجاريهاي اجتماعي را روزمره تجربه مي كنند، به اشكال مختلف، اقدام به مبارزه و اعتراض كردند. سراسر ايران زمين عرصة اعتراضات زنان و مردان به پاخاسته يي بود كه از تخريب محيط زيست، از فاجعة بي آبي، از ريزگردهاي كشنده، از تخريب جنگلها و از فجايعي چون فروريزي ساختمان پلاسكو در تهران، انفجار در معدن ذغال سنگ آزادشهر گرگان و… به ستوه آمده و در جاي جاي ميهن فرياد اعتراض سردادند. در اغلب اين اعتراضات، زنان نقش برجسته يي داشتند.»

رخدادهاي يك سال گذشته نظير همبستگي مردم با زلزله زدگان استان كرمانشاه، قيام دي ماه، خيزشهاي كازرون، كاميونداران و بازاريان و هزاران حركت اعتراضي روزمره به جمعبندي ما در بيانيه سال پيش چندين ضريب مي زند و مجموعة رويدادها در جبهة حاكمان و در صفوف توده ها و نيز اوضاع كلي كشور نشان از آن دارد كه جامعه در شرايط انقلابي قرار دارد و غلبه بر تمام فجايعي كه محصول حاكميت استبداد ديني است، با سرنگوني اين نظام جهل و جنايت آغاز خواهد شد.

شوراي ملي مقاومت از طريق انتشار نتيجة بحثهاي اجلاسهاي مياندوره يي، از طريق روشنگريهاي كميسيونها و سازمانها و شخصيتهاي عضو شورا و به ويژه از طريق سخنرانيها و موضعگيريهاي خانم رجوي، مواضع خود را به اطلاع عموم رسانده است.

 بيانية حاضر، شرح اهم وقايع و جمعبندي و فشرده‌يي از ارزيابي ما پيرامون مهمترين تحولاتي است كه با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانيافتة ايران پيوند دارد.

فصل اول:

قيامهاي سترگ و سراسري مردم ايران

۱-درحالي كه اين بيانيه در مرحلة انتشار است، ميهن ما پس از خيزش بازار تهران و خيزشهاي براز جان و خرمشهر در تيرماه، بار ديگر در مرداد ماه صحنه قيامهاي سراسري است. تاكنون در شهرهاي اصفهان، شيراز، كرج، مشهد، اراك، رشت، اهواز، قهدريجان، انديمشك، دزفول، شاهين شهر، نجف آباد، قرچك ورامين و مناطق مختلف تهران بزرگ، خيزش و قيام و شعارهاي «مرگ بر ديكتاتور»، «مرگ برخامنه اي»، « مرگ بر روحاني»، «آخوندها حيا كنيد، مملكتو رها كنيد» و «واي به روزي كه مسلح شويم»، زمين را زير پاي حاكميت بحران زده و درماندة آخوندها مي لرزاند و جهان شاهد اين واقعيت انقلابي است كه در ايران پاييني ها اين حكومت را نمي خواهند و بالايي ها قادر به حكومت نيستند.

هم چنانكه مسعود رجوي در پيام شماره ۱۰ ارتش آزاديبخش ملي ايران گفت: «اين قيامي است تا سرنگوني و پيروزي. تداوم دارد. گسترش مي‌يابد. عمق پيدا مي‌كند. با مقاومت سازمانيافته پيوند و پشتوانه دارد. دشمن ضد بشر در برابر آن، هيچ راه حل و برون‌رفت و برگ برنده ندارد».

خامنه ای پس از دو هفته سکوت در  روز ۲۲مرداد اذعان کرد که قیامهای مرداد، ادامة قیامهای دیماه است، اما به نحوی مضحک همه چیز را به آمریکا نسبت داد و گفت: «رئیس‌جمهور آمریکا گفت شش ماه دیگر شما خبرهای مهمی از ایران خواهید شنید؛ آن شش ماه دیگر، همین مرداد بود، همین قضایای چند روز قبل از اینِ مرداد که چند جا چند نفری جمع یک شعاری دادند. دارند پول خرج می کنند، زحمت می کشند برای این که یک حادثه درست کنند، این‌جوری از آب درمی‌آید». تلاش رقت بار ولی فقیه، دو روز هم دوام نیاورد و یکی از سرسپردگان ولایتش در بارة تلنبار ناگواريها براي رژيم گفت : « ناگوارتر اما، وقتی است که عامل سومی به صحنه وارد می شود و در جلو چشمهایمان محوری ترین سرمایه و اسباب اقتدار نظام یعنی ”پشتوانة مردمی“ مان را از ما می ربایند و بر موج مطالبات بسیار به حق آنان سوار می شوند.این عامل سوم و به تعبیر مقام معظم رهبری ”ضلع سوم مثلث“ با اهرمهایش که همان ”کانونهای شورشی“ باشند دیگر نه اصولگرا را می شناسند و نه اصلاح طلب را . همین اهرمها که منافقین آن را در دهة شصت  ” هسته های مقاومت“ می نامیدند این روزها با پر رویی تمام و با شعار عجیب و ناهنگام ” وای به روزی که مسلح شویم“ به آتش افکنی در سرمایة بنیادین  نظام که همانا  نسل جوان این سرزمین باشند، مشغولند. چه می شود کرد اگرکه ادعای کسانی که می گفتند ”برانداز مسلح“ را می خواهیم به ”مخالف نظام“  و ”مخالف نظام“ را به ”منتقد نظام“ تبدیل کنیم ، هنوز هم در گوشمان زنگ می زند. آنها با همین ادعا سالها  چون موریانه پایه های اعتقادی همین جوانان را خوردند و نه تنها کسی  را به سمت نظام و ارزشهای آن نکشاندند ، بلکه فرزندان جوان خودمان  را به ”طعمة منافقین“ و کانونهای شورشی آنها تبدیل کردند…آن چه امروزه شاهد آن هستیم ، آتشی است که در سراسر این مملکت روزانه زبانه می کشد. اگرنگاه مردمخواهانه نظام ما به مطالبات برحق مردم نبود و اگر دست نیروهای امنیتی نظام برای مقابله با مردم ”معترض به نارساییهای واقعی“ باز بود ، هرگز منافقین نمی توانستند این گونه در روشنای روز، در هر گوشه یی از این مملکت،  جولان بدهند و هر کاری که خواستند بکنند. این جاست که ضرورت هوشیاری و بصیرت نیروهای امنیتی و انتظامی ما حرف آخر را می زند. چراکه می توانند نقش خود را در شناسایی کانونهای آتش افروز منافقین ایفا کنند و صفوف جوانان احساساتی و البته غیر هوشیار را از دسترسی  دسیسه های ”کانونهای شورشی“ دور نمایند. هم چنین نقش رسانه های دلسوز انقلاب بسیار تعیین کننده است که با هشدارهای مکرر ، می توانند به افشای دشمنان منافق بپردازند و تا دیر نشده  آژیر خطر را در هر مناسبتی و در هر مقاله و مطلبی به صدا در آورند».

همین شخص «زنگ خطر» را در بارة فضای مجازی به صدا در آورده، می نویسد: «به جرأت می توان گفت در فضای مجازی مربوط به تلگرام، دشمن و به طور خاص سازمان منافقین خلق حاکمیت دارد. برای کسانی که با شگردهای این سازمان آشنا باشند این سخن به هیچ عنوان گزافه نیست بلکه عین واقعیت می باشد.  فرهنگ براندازی که امروزه در شبکه های اجتماعی حاکم است را – اگر نگوییم صد در صد – به میزان بسیار بالایی متاثر از ادبیات و لحن براندازانه و بسیار ملموس سازمان باصطلاح ”مجاهدین خلق“ است.  در اغلب گروههای تلگرامی اعم از گروههای سیاسی و خیلی از گروههای اجتماعی  این فرهنگ موج می زند . شاید باورمان نشود که خیلی از گروههای باصطلاح اصولگرا و به ظاهر مومن به انقلاب نیز از خطر نفوذ « فرهنگ منافقانه این سازمان » در امان نیستند. به این می گویند حاکمیت مرموزانه و بی سر و صدا در پهنه یی که تا درون خانه های مسئولین نظام و در بالاترین سطوح ادامه دارد. این روزها می بینیم که  خیلی از فرزندان افراد مومن و حزب اللهی و وابسته به نظام  نیز تا فرق سر در فضای مجازی تحت حاکمیت منافقین فرورفته اند و متوجه نیستند. اپیدمی کانالها و گروههای اجتماعی در فضای مجازی تلگرام ،  مصداق محیط تنفسی آلوده پیدا کرده است که کودکان ما تا خود ما و تا مادر بزرگها و پدر بزرگهای ما همه و همه در آن تنفس می کنیم و لاجرم از عوارض آن گریزی نیست» (علي زارعي -تهران پرس 24مرداد97).

۲-قيامهاي ديماه ۱۳۹۶ كه در روز پنجشنبه ۷ دي ۱۳۹۶، در 6 شهر (مشهد، بيرجند، نيشابور، كاشمر، شاهرود و نوشهر) با خيزش اعتراضي مردم فرودست و به جان آمده بالا گرفتند، دوران نويني در تاريخ انقلاب دموکراتيك مردم ايران را به ثبت رساندند. اين قيامهاي مردمي و سراسري با گذشت يك روز در شهرهاي بزرگ و كوچك در سراسر ايران و در بيش از 140 شهر در تمامي 31 استان كشور، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب كشور گسترش پيدا كرد. ايران زمين زير گامهاي استوار و مشتهاي گره كرده زنان و مردان دلير به لرزه افتاد.

قيام كنندگان در آغاز با شعار «مرگ بر گراني، مرگ بر روحاني، مرگ بر ديكتاتور» و «سوريه را رها كن، فكري به حال ما كن»، با شورش عليه سركوب و ديكتاتوري و ابراز انزجار از سياست مخرب و ويرانگر حمايت از رژيم اسد و جنگها و دخالتهاي تروريستي رژيم ولايت فقيه در منطقه، حركتي را آغاز كردند كه در كمتر از 24 ساعت به شعار «مرگ بر خامنه اي» و «مرگ بر اصل ولايت فقيه» ارتقا پيدا كرد. مردم به پاخاسته با صراحت اعلام كردند كه  براي نان، كار و آزادي قيام كرده و ديگر نمي خواهند به شكل گذشته زندگي كنند. «استبداد ديني، رژيم جمهوري اسلامي و ولايت فقيه» را با همه باندها و دسته بنديهاي درون آن رد مي كنند. شعار «اصلاح طلب، اصول گرا، ديگه تمومه ماجرا» بر اين حقيقت مُهر تاييد كامل زد.

۲-روز پنجشنبه هفتم دي، از همان ساعتهاي اولية خيزش مشهد، دبيرخانة شوراي ملي مقاومت اعلام كرد، تظاهرات مردم مشهد كه از ميدان شهدا؛ مقابل ساختمان شهرداري آغاز شد، به سرعت منطقه وسيعي از شهر را فرا گرفت و جمعيت آن به ده هزار تن بالغ شد. تظاهركنندگان شعار مي دادند «مرگ بر گراني»، «دولت اعتدالي؛ با وعده هاي خالي»، «يك اختلاس كم بشه؛ مشكل ما حل ميشه». مأموران نيروي انتظامي به منظور ارعاب و پراكنده ساختن مردم اقدام به تيراندازي هوايي و پرتاب گاز اشك آور كردند. اما‌ جوانان آنها را هو كردند و گاز اشك آور را به سمت نيروهاي رژيم برگرداندند. مردم شعار مي دادند: «مرگ بر روحاني» و «مرگ بر ديكتاتور».

همزمان با قيام مشهد، مردم شهرهاي نيشابور، كاشمر، شاهرود، بيرجند و نوشهر و يزد نيز در اعتراض به گراني و شرايط طاقت فرساي معيشتي دست به تظاهرات زدند. در نيشابور جمعيت انبوه با شعار هاي «نترسيد نترسيد ما همه با هم هستيم» و «اي جوان ايراني بلند شو بلند شو» جوانان را به قيام و پيوستن به اعتراضات دعوت مي كردند.

در كاشمر مردم شعار مي دادند: «غيرت هر ايراني مرگ بر گراني». خانم مريم رجوي با درود به قيام كنندگان مشهد، اين قيام را مبين خواست عموم مردم براي سرنگوني رژيم آخوندي توصيف كرد.

صدها گزارش ويدئويي از طريق مردم و جوانان شورشي به طور گسترده در رسانه هاي مجازي و واقعي پوشش پيدا كرد و مهمترين رسانه هاي جهان در تيتر اول خود به اين رويداد پوشش دادند.

رويتر نوشت: تصاوير منتشر شده، تظاهركنندگان مشهد را نشان مي‌دهد كه شعار «مرگ بر ديكتاتور» و «مرگ بر روحاني» سر مي‌دهند. تظاهركنندگان شعار مي دهند: «سوريه را رها كن، فكري به حال ما كن» و به اين ترتيب اعزام نيروهاي (رژيم) ايران در حمايت از اسد عليه قيام (مردم سوريه) را مورد اعتراض قرار مي‌ دهند.

خبرگزاري فرانسه نوشت: در مشهد دومين شهر ايران و چند شهر ديگر مردم در اعتراض به افزايش قيمتها و بيكاري به خيابانها آمدند و شعار «مرگ بر ديكتاتور» سردادند.

در سومين روز قيام رژيم آخوندي مذبوحانه تلاش كرد در مشهد يك ضد تظاهرات بزرگ با شعار « جنبش سبز اموي، پيرو راه رجوي» راه اندازي كند.

رژيم همچنين در مصلاي تهران مراسم «9 دي» را با شعارهاي«مرگ بر ضد ولایت فقیه » ، «مرگ بر منافق فتنه گر» و «منافق فتنه گر اعدام باید گردد» برگزار كرد.

۳-در همين روز قيام شعله ورشده در مشهد و شهرهاي خراسان در شرق كشور، با قيام مردم كرمانشاه در غرب ميهن اوج ديگري يافت. در ميدان آزادي كرمانشاه جوانان دلير شعارهاي «نان؛‌ كار؛ آزادي»، «مرگ بر ديكتاتور» و «مرگ بر روحاني» را طنين افكن ساختند. مردم شعار مي‌دادند «زنداني سياسي، آزاد بايد گردد»، «نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران» و «سوريه رو رها كن، فكري به حال ما كن». تظاهركنندگان عليه بي‌عملي رژيم آخوندي نسبت به زلزله‌زدگان كرمانشاه شعار مي دادند و در اعتراض به چپاول اموال مردم ايران توسط ولي فقيه ارتجاع فرياد مي‌زدند: «ملت گدايي مي‌كند، آقا خدايي مي‌كند».

درحالي‌كه انواع نيروهاي سركوبگر رژيم و يكان ضد شورش نيروي انتظامي در سطح شهر كرمانشاه مستقر شده بودند، يگان ويژه با ماشين آب پاش در صدد پراكنده ساختن مردم برآمد. اما مردم صحنه را ترك نكردند و با شعار «بيشرف؛ بيشرف» با آنها مقابله كردند.

قيام‌كنندگان كرمانشاه تابلوها و پلاكاردهاي رژيم به‌ويژه پلاكاردهاي بسيج و سپاه را پاره كردند. نيروهاي ضدشورش با باتون به شركت‌كنندگان حمله ور شدند و شماري از مردم را به شدت مضروب و مجروح كردند. نيروهاي سركوبگر همچنين با بازكردن آب فشار قوي بر روي مردم در صدد پراكنده ساختن مردم بر آمدند. زنان با شعار «نيروي انتظامي خجالت خجالت»، «نترسيد نترسيد، ما همه با هم هستيم» مزدوران را به سخره گرفتند. سركردگان نيروي ضدشورش با بلندگو مي گفتند «تجمع شما غير قانوني است. منطقه را زودتر ترك كنيد». اما مردم آنها را هو كرده و فرياد شعارهاي «زنداني سياسي آزاد بايد گردد»، «مرگ بر ديكتاتور» و «مردم نترسيد». «اي جوان ايراني؛ بلند شو؛ بلند شو»؛ «نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران» در آسمان كرمانشاه طنين انداز شد.

روز جمعه قيام آشكارا سراسري شد و شهرهايي چون قزوين، زاهدان، خرم آباد، همدان، اهواز، ساري، اصفهان، قائم شهر، رشت، قم، قوچان عليه ظلم و بي عدالتي حكومت آخوندي به پاخاستند.

مريم رجوي، با درود به مردم قهرمان كرمانشاه و ديگر شهرهاي به پا خاسته در روز جمعه گفت : ديروز مشهد، امروز كرمانشاه و فردا سراسر ايران، اين قيام ناقوس سرنگوني ديكتاتوري سراپا فساد آخوندي و طلوع دموكراسي، عدالت و حاكميت مردمي را به صدا در آورده است. ديكتاتوري فاسد و رو به زوال آخوندها در مقابل اتحاد و همبستگي ملي و مقاومت و پايداري و استمرار قيامهاي حق‌طلبانه شما، بدون ترديد شكست خواهد خورد.

۴-روز جمعه در مشهد، آخوند احمد علم الهدي نماينده خامنه اي در مراسم حكومتي نماز جمعه به عقده گشايي عليه قيام پرداخت و گفت: «فتنه، تنها دستاويز دشمن ماست, نمونه اش را توي جريان ديروز در همين مشهد شما ديديد. يك عده اراذل اوباش جمع بشوند بگويند سوريه را ول كن, مشكل ما را تمام كن، اين درسته؟اين درسته كه يك منافقيني كه رهبرشون يك زن است بياد بگويد تشكر مي كنم از شما؟…اين يعني از حركت شما حزب اللهي هاي كشور غضبناكند، يك زن رهبر منافقين بگويد من تشكر مي كنم؟! هيچوقت با هر فراخواني نياييد توي عرصه، ببينيد كيست كه ميگويد بياييد، يعني شما فكر كرديد اگر يك ميداني درست كردند براي مطالبه شما به نفع شما تمام ميشود؟ خوب ببينيد چه مي كنيد؟ يك گروه تروريست آدمكشي كه 17 هزار را به خاك و خون كشانده ما از اينها توقع انصاف نداريم, طبيعي است كه عربده كشي يك مشت خائني كه وسط يك عده مطالبه گر برحق آمدند، به عنوان صداي ملت در مشهد و نيشابور و كاشمر و بيرجند نمايش ميدهند».

۵-رژيم آخوندي براي روز ۹دي به مناسبت سالروز سركوب قيامهاي سال ۸۸، از قبل بسيج كرده بود، اما در اين روز تهران و بسياري ديگر از شهرهاي ميهن به ميدان قيامي سراسري تبديل شدند. در خيابان انقلاب و در مقابل دانشگاه تهران، پرچمهاي قيام سراسري هرچه بالا بلند تر برافراشته شدند و تظاهر كنندگان شعارهاي «مرگ بر اصل ولايت فقيه»، «خامنه‌اي حيا كن، مملكت رو رها كن» و« اصلاح طلب اصول گرا، ديگه تمومه ماجرا» سردادند. اين شعارها در شهرهاي ديگر نيز طنين افكند ونشان داد كه توفان قيام تا براندازي استبداد مذهبي با همه باندها و اجزاي تشكيل دهنده اش سر بازايستادن ندارد. در ميدان انقلاب و مقابل دانشگاه تهران رژيم نيروهاي ويژه پاسداران و يگانهاي ضد شورش را براي پراكنده كردن تظاهر كنندگان به كار گرفت، اما دانشجويان شجاعانه با مأموران سركوبگر درگير شدند. همزمان، در كرج، رشت، ساري، سبزوار، اهواز، قم، اصفهان، قزوين، سبزوار، بجنورد، قم، شيراز، قوچان، شهر كرد، همدان، زاهدان و خرم‌آباد و در نقاط مختلف استانهاي خراسان و كرمانشاه، تظاهر كنندگان با شعارهاي «مرگ بر ديكتاتور» با مزدوران سركوبگر درگير شدند. جنگ و گريز جوانان با پاسداران و بسيجيان خامنه اي تا نيمه هاي شب جريان داشت. در برخي از شهرها جوانان رودرروي مزدوران سركوبگر رژيم شعار دادند: «واي به روزي كه مسلح شويم».

روز ۹دي 6 تن از فرزندان دلاور شهر دورود، حمزه لشني زند، حسين رشنو، محمد چوباك، احسان خيري، محسن ويرايشي و محمد كهزادي درجريان قيام مردم و حمله نيروهاي سركوبگر خامنه اي به شهادت رسيدند. مردم دورود تصاوير بزرگي از اين شهيدان در شهر به نشانه تداوم راهشان نصب كردند.

قيام و تظاهرات مردم روز۱۰دي نيز در شهرهاي مختلف از جمله تهران، كرمانشاه، تويسركان، دورود، گرگان، ايلام، شهريار، مشهد، چابهار، اردبيل، مراغه، اروميه، نهاوند، نورآباد، خوي، سنندج، بهشهر، تاكستان، شوشتر، تبريز، رشت، خرمدره، ايذه و اصفهان جريان داشت.

در تويسركان به‌دنبال حملة وحشيانه پاسداران يكي از تظاهركنندگان به شهادت رسيد. مردم شعار «مرگ بر خامنه‌اي» دادند و يك خودرو رژيم و بخش‌هايي از فرمانداري را به آتش كشيدند.

علي مؤمني، فرزند دلير مردم نور آباد، از شهيدان روز ۱۰دي ماه است كه با شليك مستقيم پاسداران ولايت خامنه اي جان باخت.

در ايذه نيز در اثر شليك مستقيم پاسداران، دو تن از تظاهركنندگان به شهادت رسيدند.

در اهواز جوانان دلير يك خودرو يكان ويژه را در اختيار گرفتند.

در سنندج تظاهر كنندگان شعار «زنداني سياسي آزاد بايد گردد» سردادند و از شهرهاي خرمدره ، بهشهر، چابهار، همدان، اليگودرز و اروميه تصاوير تظاهر كنندگان در حال سردادن شعار هاي ضد حكومتي و درگيري با مزدوران سركوبگر در سيماي آزادي و شبكه هاي اجتماعي وسيعاً پخش شدند.

۶-در روزهاي ۱۱و۱۲دي قيامهاي سراسري به اوج رسيد و در نقاط مختلف نيروهاي سركوبگر رژيم به روي مردم آتش گشودند. يك اطلاعية دبيرخانة شورا در روز۱۱دي از شهادت دست كم ۱۲تظاهر كننده در جريان قيامهاي چند روز اخير خبرداد و شوراي امنيت ملل متحد، آمريكا و اتحاديه اروپا را به اقدامات فوري براي جلوگيري از جنايت عليه بشريت توسط رژيم آخوندي فراخواند.

محمد ابراهيمي، حسين شفيع زاده، نعمت الله شفيعي، شهاب حسيني (فرزندان دلاور مردم قهدريجان)، نعمت الله صالحي (فرزند دلير مردم جوي آباد اصفهان) و اصغر هارون رشيدي (فرزند دلير مردم همايون شهر) در شمار شهيداني هستند كه روز ۱۱دي درحملات مزدوران جنايتكار خامنه اي جان باختند.

طبق گزارشها و تصاويري كه در شبكه هاي اجتماعي و سيماي آزادي منتشر شدند، در روز۱۲دي تظاهرات مردمي و قيام و خيزش در 65 شهر كشور شعله مي كشيدند و در بسياري از شهرها درگيريهاي شديدي بين مردم و پاسداران جريان داشتند.

تهران، يزد، نورآباد، اهواز، دهلران، كرج، رشت،‌ قهدريجان، همايون شهر، كنگاور، تبريز، كرمانشاه، سنندج، ايذه، زرين شهر، قزوين ، دهدشت، گيلان غرب و شهرضا ، خرم آباد، تويسركان، نورآباد ممسني، تاكستان، مشهد،  فولاد شهر اصفهان، تبريز، زاهدان، كاشان، مريوان، ايلام و اسلام‌آباد غرب در شمار اين شهرها بودند.

حكومت آخوندي كه روزهاي ۱۱و۱۲دي به كشتار و آتش گشودن به روي تظاهر كنندگان روي آورده بود، از روزهاي بعد با اقدام به بستن اينترنت و شبكه هاي اجتماعي، تلاش كرد تا از انتشار خبرها و كليپها و هم چنين اطلاع رساني و هماهنگي كانونها و شهرهاي شورشي جلوگيري كند. از سوي ديگر، قيام كنندگان تصاوير خامنه اي را در خيابانها به زير كشيدند، به نيروهاي ضد شورش تهاجم كردند و موتورسيكلت هاي آنها را آتش زدند و با استفاده از كوكتل مولوتف، به ‌مراكز سركوب و امنيتي، كيوسكهاي نيروي سركوبگر انتظامي و ‌پايگاه‌هاي بسيج و سپاه پاسداران حمله كردند.

۷-روز ۱۱دي آخوند غياث‌الدين طه محمدي، امام جمعه همدان، گفت: «حدود 60 دفتر امام جمعه در اغتشاشات مورد هجوم قرار گرفت و اين نشان مي‌دهد كه دشمن از آنجا كه ضربه خورده عصباني است» (سايت آفتاب نيوز۱۱دي۱۳۹۶)

دري نجف‌آبادي، وزير سابق اطلاعات و امام جمعه كنوني اراك، نيز دراين باره گفت: «در ناآرامي‌هاي اراك به منزل ما حمله شد و من در منزل بودم، البته در اتفاقات اخير سن اين‌ها بسيار كم بود، سن افرادي كه به منزل ما حمله كردند هرچند سروصورت خود را بسته بودند زير ۳۰ سال و حتي كمتر از ۱۸ سال بودند» (خبرگزاري فارس ۲۷دي۹۶)

سپس آخوند احمد خاتمي عضو هيأت رئيسه مجلس خبرگان رژيم نيز در جريان قيام گفت: « به ۲۰حوزه علميه حمله كردند» (خبرگزاري صداي و سيما ۳۰بهمن۹۶)

تهاجم به مراكز ارتجاع و حمله به امام جمعه هاي رژيم كه منصوب يا نمايندة خامنه اي هستند، همراه با كندن و آتش‌ زدن عكس‌ها و پوسترها و بيلبوردهاي خامنه‌اي و خميني از برجسته ترين ويژگيهاي قيامهاي ديماه بود. اين حملات و شعارهاي فراگيري چون «اسلامو پله كرديد، مردمو ذله كرديد»، «حكومت آخوندي نمي خوايم نمي خوايم» و «آخوندها حيا كنيد، مملكتو رها كنيد» و «سيد علي حيا كن حكومتو رها كن»، حاكي از شكست رژيم در پرده پوشي استبداد و خودكامگي تحت نام اسلام است و نشان مي دهد كه جامعه ايران به دليل مقاومت سازمانيافته و پايدار ضد ارتجاعي، در مقايسه با تمامي جوامع و كشورهاي اسلامي، از فريب مذهبي و تهديد بنيادگرايي با آگاهي عميق و مبارزه يي پيگير عبور كرده است.

خبرگزاري فرانسه روز۱۱دي گزارش داد: «عليرغم فراخوان حسن روحاني به آرامش, روز دوشنبه رسانه ها نوشتند كه سلسله تظاهرات جديدي در طي شب در ايران انجام شد. يك خبرگزاري به نام ايلنا گفت تظاهر كنندگان در شهر تاكستان در شمال غرب ايران, يك مدرسة مذهبي و ساختمانهاي دولتي را به آتش كشيدند.

خبرگزاري فرانسه افزود: سلسله تظاهرات كنوني در ايران گرچه بخاطر قيمتهاي بالاي هزينة زندگي شروع شد، اما بسرعت در سراسر كشور گسترش پيدا كرد و بر عليه تماميت نظام اسلامي چرخيد. تظاهر كنندگان شعار ”مرگ بر ديكتاتور“ سر دادند و به سمبلهاي رژيم حمله كردند و فضاي انقلاب ايجاد كردند…در حالي كه اعتراضات بالا ميگيرد، دولت ايران ”عناصر مخالف“ در خارج كشور را مسبب آنها ميداند…».

۸-روز سه شنبه ۱۲دي كه قيام در دهها شهر كشور بالا گرفته بود، نوبخت معاون و سخنگوي دولت روحاني نيز در تلويزيون حكومتي ظاهر شد و ضمن مقايسه قيام در ايران با فوران بهار عرب در سوريه، سازمان مجاهدين را به شدت مورد حمله قرار داد و گفت: «اول تصور اين بود كه در سوريه اين اغتشاشات يك اغتشاشات مدني هست اعتراضات مدني هست، بعد مشخص شد كه اينها پشت صحنه هستند و چه بر سر شهرهاي سوريه و عراق آوردند…آيا كسي از بدخواهي سازمان منافقين ترديد دارد؟ اينها كه تا ديروز پشت مرزهايمان امنيت داده شده بودند الان هم براي امنيت بخشيدن اينها را در يك جاي ديگه گذاشتند اينها خوي شان خوي تروريستي است. يعني اينها آنجا بيكار ننشستند، با اين فضاها مي توانند به نحو مطلوبي هم استفاده بكنند، به هم بپيوندند و براي چنين حادثه اي خودشان را آماده بكنند».

در همان روز (۱۲دي) رئيس جمهور رژيم آخوندي در يك تماس تلفني يك ساعته با رئيس جمهور فرانسه از وي خواست عليه مجاهدين در اين كشور دست به عمل بزند. او در همان حال كه شعارهاي «مرگ بر روحاني» در شهرهاي ايران طنين انداز بود، ادعا كرد: «امروز در ايران دموكراسي دقيقي حاكم است و نمونه بارز آن در انتخابات رياست جمهوري با حضور پرشور ملت پاي صندوق ها، در پيشگاه جهانيان به نمايش درآمد»!

خبرگزاري فرانسه در بارة اين تماس تلفني گزارش داد: «حسن روحاني از همتاي فرانسوي خود امانوئل ماكرون خواست كه تدابيري عليه فعاليتهاي يك گروه تروريستي ايراني، مستقر در فرانسه، كه از نظر وي در تظاهرات اخير در ايران دخيل بوده است، اتخاذ نمايد. رئيس جمهور رژيم ايران در اشاره آشكاري به مجاهدين خلق ابراز داشت: “ما به اين امر انتقاد داريم كه يك گروه تروريستي پايگاهي در فرانسه داشته باشد و عليه مردم ايران [بخوانيد عليه رژيم ايران] عمل كند و خشونت را تشويق كند. ما از دولت فرانسه مي خواهيم كه عليه اين گروهك تروريستي اقدام كند» (خبرگزاري فرانسه۱۲دي ۱۳۹۶).

روزنامه فرانسوي فيگارو (۱۴ دي) نيز نوشت: «روحاني بار ديگر داستان مجاهدين را پيش مي كشد. حسن روحاني از امانوئل ماكرون خواسته است عليه مخالفان وي در تبعيد دست به اقدام بزند». فيگارو افزود: «در اليزه گفته مي شود: هيچ گفتگويي با ايرانيها نداشته ايم كه طي آن در نقطه يي موضوع مجاهدين به رخ ما كشيده نشود».

۹- خامنه اي درهمان روز ۱۲دي كه به خاطر اوج گيري قيام روحاني را سراغ ماكرون فرستاده بود، به ناگزير سكوت چند روزه خودش را هم شكست و ضمن اعتراف به «ايجاد مشكل براي نظام اسلام» و موكول كردن حرفهايش به بعد، گفت: «دشمن منتظر يك فرصت است، منتظر يك رخنه است كه از اين رخنه وارد بشود شما همين قضاياي اين چند روز را مشاهده كنيد همه كساني كه با جمهوري اسلامي بد هستند، آن كسي كه پول دارد و آن كسي كه سياست دارد، كسي كه دستگاه امنيتي دارد همه دست روي دست هم مي گذارند تا براي نظام اسلامي مشكل ايجاد كنند. من در خصوص اين قضايا حرف‌هايي دارم و در وقت خودش سخن خواهم گفت».

اما سخن پراكني اصلي خامنه اي كه روز ۱۹دي صورت گرفت، به سخنراني شاه در 16آبان 57 در مرحلة پاياني سلطنتش شباهت داشت كه در آن به شنيدن «پيام انقلاب ملت ايران» اذعان كرد. خليفه ولايت بحرانزده با همان ناگزيري سلطان رو به زوال، اما به سياق و سبك آخوندي، خطر انقلاب و براندازي از ناحيه مجاهدين و مقاومت سازمانيافته را تحت عنوان رأس سوم مثلث سرنگوني «از طرق اطلاعاتي» و «خبر» و «اطلاع» محرز دانست و گفت: « قرائن و شواهد اطلاعاتي نشان مي دهد كه اين قضايا سازماندهي شده بوده و در شكل گيري آن، يك مثلث فعال بوده است.يك رأس اين مثلث، امريكا و صهيونيستها بودند كه طراحي را انجام دادند… رأس دوم اين مثلث، يكي از دولتهاي پولدار خليج فارس است كه هزينه اين نقشه را تأمين كرد و رأس سوم نيز پادوها بودند كه مربوط به سازمان آدمكش منافقين هستند و از ماهها قبل آماده بودند» (كه) «بروند اين و آن را ببينند، كساني را در داخل نشان كنند و پيدا كنند كه بهشان كمك كنند تا بيايند به مردم فراخوان بدهند -فراخوان را هم آنها دادند- شعار ”نه به گراني“ بگذارند. خب اين شعاري است كه همه خوششان مي‌آيد؛ با اين شعار يك عدّه‌اي را جذب كنند….و مردم را هم دنبال خودشان بكشند؛ هدف اين بود».

خامنه اي با تأكيد بر جداكردن حساب مرتبطين با مجاهدين با ديگران، اضافه كرد: «تفاوت بگذارند مسئولين ما، مسئولين ذيربط بين آن كسي كه بر اثر يك هيجاني از فضاي مجازي احساساتي ميشه و يك كاري ميكند و يك حرفي ميزنه، با آن كسي كه…مرتبط با منافقين است؛ اينها با هم يكسان نيستند».

۱۰-نياز به توضيح ندارد كه وقتي خامنه اي خطاب به مسئولان و مقامات حكومتي در بحبوحه قيام دستور مي دهد حساب هركس را كه مرتبط با مجاهدين باشد از بقيه جدا كنند، هدفش برحذر داشتن مردم و جوانان به پاخاسته از روي آوردن به مسير مجاهدين و مقاومت سازمانيافته و كانونهاي شورشي و شوراهاي مقاومت براي براندازي است. تهديدي كه البته يادآور قوانين و احكام قتل عامي است كه در استبداد ديني عليه مجاهدين و هرگونه همكاري و همراهي با آنها صادر و به طور رسمي اعلام شده است.

ياوه هاي خليفه ولايت و دستگاه گفتمان سازي فاشيسم ديني حاكم بر ايران، كه بيهوده مي كوشند نيروي لايزال يك جنبش سازمانيافته انقلابي و ميهني با كهكشاني از شهيدان سرفراز و چند دهه پايداري بي تزلزل در برابر وحشيانه ترين اشكال سركوب را به طور متناقضي به ابرقدرتهاي شرق و غرب عالم و اين و آن دولت متعارض در منطقه نسبت بدهند، مهمل تر از آن است كه نياز به توضيح داشته باشد. اما تكرار آن توسط خامنه اي در اين شرايط مشخص، مي تواند حاكي از شدت ترس او از قدرت بنيان كني باشدكه تخت خلافتش را به لرزه افكنده است.

اين ترس آميخته به تهديد، در سخنان نمايندة خامنه اي در شوراي عالي امنيت رژيم و دبير اين شورا یعنی پاسدار شمخاني هم آشكار است، آن جا كه روز ۱۱دي در اوج قيامهاي سراسري اعلام كرد: «منافقان پرچم‌هاي اين سناريو را به دست دارند و پاسخ مناسب را از جايي كه نمي‎دانند، دريافت خواهند كرد». بعداً معلوم شد كه تهديد سربسته او اشاره به توطئه هاي زنجيره اي تروريستي است. از جمله اقدام تروريستي در آلباني عليه گردهمايي نوروزي مجاهدين با حضور خانم رجوي و آقاي جولياني شهردار پيشين نيويورك كه توسط نخست وزير آلباني در 30 فروردين 97 فاش شد. همچنين اقدام تروريستي كه در همان روز برگزاري گردهمايي بزرگ مقاومت در پاريس با همكاري ارگانهاي ضدتروريستي و پليس و قضائيه چند كشور اروپايي خنثي شد.

۱۱-نمونه ديگري از شدت ترس و نگراني سركردگان سپاه خامنه اي از مقاومت سازمانيافته، اظهارات پاسدار -سرتيپ سنايي‌راد، معاون سياسي سپاه پاسداران، است كه با ذكر قطره چكانی دستگيريهاي گسترده در جريان مقابله با قيام مي گويد: «شديدترين درگيري‌ها در تويسركان روي مي‌دهد که [در آن] چند نفر هم كشته شده اند: از جمله دو نفر كه در حمله به زندان كشته مي‌شوند كه هنوز شناسايي نشده‌اند، چون ليدر و تحريك كننده‌هاي اعتراضات در اين شهر از منافقين هستند و از شهرهاي ديگر آمده اند تا شناسايي نشوند؛ و كساني دستگير شده اند كه از بعد عمليات مرصاد تحت تعقيب بوده اند…. در اين ميان تعدادي هم خانم بازداشت شده اند كه ميانسال هستند؛ در دهه ۶۰ هم آن‌هايي كه اعتراضات خياباني سازمان منافقين را رهبري مي‌كردند، بيشتر خانم‌ها بودند و اكنون نيز حلقة اصلي تحريك و شروع خانم‌ها بودند. به‌عنوان مثال چهار نفر از اين خانم‌ها ايلام را به آشوب كشيدند. بعد از دستگيري اين افراد مشخص شد هيچ كدام آن‌ها ايلامي نبودند. به همين ترتيب آن‌هايي كه از كرج بودند در كرمانشاه دستگير شده اند يا آن‌هايي كه از بندرعباس بودند در شيراز دستگير شده اند؛ اين‌ها منافقيني بودند كه سازمان يافته در شهرها حضور مي‌يافتند و شعارها را جهت مي‌دادند» (جهان نيوز ۷بهمن ۱۳۹۶).

۱۲-در مورد دستگيريهاي سراسري براي سركوب و مهار قيام توفندة ديماه و شمار دستگير شدگان، حكومت آخوندي هرگز اطلاع رساني نكرده است. اين، نه فقط به خاطر فقدان شفافيت شناخته شده رژيم در اين قبيل موارد، بلكه تاكتيك مشخصي است برای سربه نيست كردن دستگير شدگان در زندانها. سركردگان دستگاه سركوب رژيم و رسانه هاي مارك دار استعماري، كه امداد رساني آنها به رژيم آخوندي شناخته شده است، در جريان قيام گاه به صراحت و گاه با ترفند و به صورت پيچيده اين را القا مي كردند كه رژيم در سركوب قيام از تمام ظرفيت نهادهاي خود استفاده نكرده و به خوبي مهار اغتشاشات را «مديريت» كرده است. اما واقعيت اين بود كه در پس اين ترفندها، يكي از وحشيانه ترين اشكال سركوب، از جمله قتل دستگير شدگان بدون هيج خبري از دستگيري يا محاكمه آنها به كار گرفته شد. سپاه پاسداران، به خصوص سازمان اطلاعات سپاه، همراه با وزارت اطلاعات و سازمان بسيج و قرارگاههاي ويژه لباس شخصي هاي خامنه اي و انصار حزب الله و تمامي ارگانهاي سركوبگر و امنيتي نظام ولايت فقيه تمام ظرفيت سركوب خود را به كار گرفته اند و ترفندهايي نظير قتل در زير شكنجه تحت عنوان «خودكشي» را هم بر آن افزوده اند.

دبيرخانة شورا در روز ۲۱دي، با صدور اطلاعيه يي دربارة دستگيريهاي گسترده اعلام كرد: «دستگيريهاي گسترده و جمعي جوانان در شهرهاي مختلف، كه از آغاز قيام مردم ايران در روز ۷ دي شروع شد، هم چنان ادامه دارد. بر اساس گزارشهاي رسيده از داخل ايران و از درون رژيم، شمار دستگيرشدگان تا پايان دومين هفته قيام سراسري مردم ايران دست‌كم به هشت هزار تن مي رسد. طي روزهاي اخير چند تن از اين زندانيان تحت شكنجه هاي قرون وسطايي رژيم آخوندي به شهادت رسيده اند».

اين اطلاعيه با اعلام رقم ۱۶۰۰ دستگيري فقط در استان خوزستان مي افزايد: «عليرغم پنهانكاري رژيم آخوندي، كارگزاران اين رژيم در برخي از شهرها ناگزير به گوشه هايي از ابعاد اين دستگيريها اذعان كرده اند. يك هفته پيش محمود صادقي عضو مجلس ارتجاع گفت تعداد دستگير شدگان به ۳۷۰۰ تن مي رسد. معاون سياسي و امنيتي فرمانداري تهران روز ۱۲ دي ماه اعلام كرد فقط طي سه روز (9 و 10 و 11دي) ۴۵۰تن در تهران دستگير شده اند».

همچنين در روز 13 بهمن 96 رسانه هاي حكومتي (از جمله خبر آنلاين و جهان صنعت) اظهارات اصغر جهانگيري، رئيس سازمان زندانهاي رژيم، را منتشر كردند كه به رقم 4972 دستگيري اعتراف مي كرد.

۱۳- رژيم آخوندها با همنوايي محافلي كه در بقاي اين رژيم  منفعت دارند، بسيار كوشيده و مي كوشد كه  قيامهاي ديماه را اعتراضهاي معمولي كه نمونه هاي آن در ساير نقاط جهان هم ديده مي شوند قلمداد كند. اما يك سئوال ساده اينست كه چرا شيوه و شدّت واكنشهاي اين رژيم هيچ شباهتي با آن نمونه ها كه مي گويد ندارد؟ و چرا رئيس جمهور اين رژيم براي مقابله با اعتراضها در ايران، از رئيس جمهور فرانسه  خواستار ايجاد محدوديت براي مجاهدين مي شود؟ پاره يي از تصريحات يك پژوهشگر فرانسوي (استفن دودونآنون) در روزنامه لوموند (۳ ژانويه ۲۰۱۸)، مي تواند  به اين سؤالها  پاسخ  دهد . به نوشتة لوموند: «حكومت اسلامي ايران در برابر تظاهرات اعتراضي، كه در اين كشور ابعاد ملي يافته، كاملاً غافلگير شده است. آنچه در ايران امروز مي گذرد يك انقلاب به معناي حقيقي كلمه است. اين انقلاب ريشه در اعتراض هاي پراكنده اي دارد كه عليه فقر و فاجعه زيست محيطي طي سال هاي گذشته به طور دائم در جريان بوده است. بي دليل نيست كه اين تظاهرات و اعتراضها عمدتاً در مناطق و شهرهاي حاشية كوير ايران روي مي‌داد. (اما) آنچه اكنون در جريان است كاملاً متفاوت است. رويدادهاي جاري ايران يك انقلاب بزرگ ملي است كه به طور بنیادی رأس حكومت اسلامي ايران را نشانه گرفته است.توده هاي اصلي انقلاب حاضر در ايران را مردم پابرهنه محلات و مناطق فقيرنشين تشكيل مي‌دهند و در اين معنا مي توان گفت كه جمهوري اسلامي ايران دچار يك فروپاشي اجتماعي و ايدئولوژيك شده است. بدون شك انقلاب جاري، جمهوري اسلامي ايران را به خطر انداخته (و) كليه اظهارات مقامات رژيم نشان مي‌دهند كه اردوي ترس تغيير كرده است: آنكه مي ترسد حكومت است، نه مردم. در قياس با جنبش سبز، كه عمدتاً در تهران متمركز بود و از همين رو سركوب آن براي حاكمان ايران آسان بود؛ انقلاب جاري ايران، سراسري، سريع و راديكال است و به همين دليل مهار و سركوب آن دشوار و پرمخاطره است. زمين لرزة كرمانشاه در پديداري زلزلة سياسي حاضر در ايران بي نقش نبوده است. انقلاب مردم ايران نه اين يا آن فرد بلكه كليت نظام اسلامي ايران را هدف گرفته است».

۱۴- تحليلگران بر «غافلگير شدن» رژيم و برهم خوردن تعادل آن در اثر قيامهاي ديماه تاكيد مي كنند، اما براي شوراي ملي مقاومت ايران اين رويداد نه غيرمترقبه بود و نه دور از انتظار. شورا طي سالهاي گذشته همواره بر خصلت انفجاري جامعه تاكيد كرده و در بيانيه هاي خود زمينه هاي عيني و چشم انداز رشد تضاد هاي دروني رژيم و تضاد اصلي بين جامعه و رژيم را آبستن خيزشها و قيامهاي مردمي می دانسته است.

شورا در بيانية مرداد 1396 اعلام كرد: «مجموعة رويدادها در جبهة حاكمان و در صفوف توده ها و نيز اوضاع كلي كشور نشان از آن دارد كه جامعه در شرايط انقلابي قرار دارد و غلبه بر تمام فجايعي كه محصول حاكميت استبداد ديني است، با سرنگوني اين نظام جهل و جنايت آغاز خواهد شد».

بيانيه شورا، ضمن پرداختن به جنبش دادخواهي و كارزار سراسري تحريم انتخابات نامشروع رژيم ولايت فقيه، كه با شعار «نه جلاد، نه شياد» برپا شد، تأكيد كرد: «آن چه در چند روز و شب پس از انجام انتخابات در جامعه اتفاق افتاد، سيماي نيروي سوم را به رخ باندهاي حكومت و ناظران جهاني كشيد. جنبش اجتماعي در سراسر ايران تحت حاكميت استبداد مذهبي نشان داد كه در هر فرصت مناسب مي تواند عرض اندام كند. زنان و مردان ايران زمين بي ترس و لرز، معيارها و قواعد ارتجاعي حاكميت را ناديده می گرفتند و در چارگوشة ميهن اسيرِ ارتجاع، در هر مكاني كه فرصت تجمع مي يافتند فرياد آزاديخواهي سر می دادند. اگر خامنه اي مدت كوتاهي پس از رؤيت اين خيزشهاي پرشكوه فرمان ”آتش به اختيار“ مي دهد، قبل از هر چيز به ناتواني در مقابل جامعة آماده به قيام اعتراف مي كند».

۱۵-خامنه اي هرچند قيام شكوهمند ۶ دي ۱۳۸۸ را با نيروي سركوب مهار كرد، اما به خوبي مي دانست كه باد كاشته و توفان درو خواهند كرد. ولي فقيه از سال 1388 به طور مداوم كابوس «فتنه» جديد مي ديد و براي جلوگيري از انفجار خشم انباشته شده در جامعه، با سبعانه ترين شيوه ها مبارزة روزمرة مردم را سركوب مي كرد. او در رؤياي تثبيت امنيت ولايتش با بهره برداري از شرايط بين المللي و تسلط رويكرد مماشات، بيشترين امكانات كشور را براي به غل و زنجير كشيدن مردم اختصاص داد. اما اين راهكار ددمنشانه، كه با تدابير رئيس جمهور شيادش رنگ آميزي مي شد، نتوانست مانع بروز خشم و نفرت مردم جان به لب آمده شود. وضعيت فلاكتبار مردم و شرايط انقلابي، به ويژه درهم شكستن اتوريته ولي فقيه در قيامهاي سال 1388 و پايان سال 1389، كارگران، معلمان، پرستاران، دهقانان، دانشجويان، بازنشستگان، ارتش بيكاران، غارت شدگان، زنان، مدافعان محيط زيست، دستفروشان ،كولبران و…را به رويارويي با رژيم مي كشاند و در اين دوران شاهد هزاران حركت اعتراضي از جانب توده هاي مردم بوديم.

زمان كوتاهي پيش از خيزش دي ماه، مردم سراسر ايران در يكي از درخشان ترين اتحادها و همبستگي هاي خود به طور مستقل به ياري زلزله زدگان استان كرمانشاه شتافتند و بي اعتمادي مطلق از حاكميت و بي اعتباري رژيم را در مارش ياري به سوي كرمانشاه نشان دادند. خامنه اي و سپاه منفور پاسداران به رمز و راز اين همبستگي و صداي ناقوسي كه در دي ماه به گوش همگان رسيد، پي نبردند.

اكنون هفت ماه پس از قيام، نمايندگان مجلس رژيم نسبت به ناراضي بودن ۹۹درصد از مردم درمناطق زلزله زده كرمانشاه هشدار مي دهند(قاسم جاسمي، ايلنا ۱۰مرداد ۱۳۹۷). هموطنان زلزله زده در كرمانشاه به علت فقر و بيكاري بالاترين آمار فروش كليه را دارند. يك كارگزار رژيم مي گويد:«ما با مواردي از زنان مواجهيم كه به 5 ميليون تومان نياز دارند و دستشان از هرجايي كوتاه است و مي‌خواهندكليه‌شان را بفروشند(سايت جماران اول دي ۱۳۹۶).به نوشته رسانه هاي رژيم ۸۱مدرسه در استان كرمانشاه نياز به باز سازي دارند و 55 مدرسه در روستاها تخريب شده اند. همين منبع برآورد كرده است كه « يك سوم مدارس و بالغ بر 140تا 150 هزار كلاس درس دركشور» فرسوده هستند و «هنگام زلزله، بمب ساعتي مي شوند» (‌جامعه فردا 10 آذر 96).

فصل دوم :

تداوم قيام پرتوان رنگين كمان بيشماران

۱۶-از روز 7 دي سال 1396، تضادهاي انباشته شده در جامعه كه طي چندين سال به صورت اعتراضات روزمره خود را نشان مي داد، قيام تهيدستان در دهها شهر و شهرستان جامعة ايران را وارد مرحله جديدي كرد. خيزشهاي زحمتكشان و محرومان آن چنان انفجاري در سپهر سياسي ايران ايجاد كرد كه آثار آن بر ولايت ننگين خامنه اي روز به روز بيشتر خود را نشان مي دهد. ولي فقيه قيامهاي سترگ مردم را با كلماتي همچون اغتشاشگر و وحشي توصيف كرد و روضه خوانهاي بي مايه دستگاه ولايت مردم را فتنه گر و آشغال نامیدند. جبهة دژخيمان و شيادان حكومت خود به خوبي مي دانستند كه حناي عوامفريبیشان ديگر رنگي ندارد، آنان حتي با تكيه بر سرنيزه و با توسل به دستگيريهاي گسترده و به رخ كشيدن داغ و درفش و كشتن زير شكنجه نمي توانند قيام كنندگان براي «كار، مسكن، آزادي» را ساكت كنند. گامهاي پرقدرت غارت شدگان و ستمديدگان شهرهاي شورشي در چارگوشة ايران بحران انقلابي را در مقابل چشم همگان قرار داد و كل نظام استبدادي مذهبي را نشانه گرفت. قيامهاي توده اي اما به دي ماه محدود نشد و خيزشها و اعتراضهاي توده اي روزانه ادامه پيدا كرد.

جنبش اعتراضي فرودستان با ابعاد كلان آن از نظر كمي و كيفي كه در تاريخ معاصر ايران پس از انقلاب مشروطه بي سابقه است، در طول سال گذشته به طور روزمره ادامه داشت و به ويژه پس از قيام دي ماه با شتاب به پيش مي رود. محموعه جنبشها و خيزشهاي خياباني نشان از آن دارد كه جامعه به خوبي دريافته كه راه حل واقعي و نجات نه در درون رژيم كه خود مولد اصلي ابرچالشهاست، بلكه در بيرون رژيم و از طريق سرنگوني آن به دست مردم است.

در طول سال گذشته كارگران، مزدبگيران، كشاورزان، معلمان، پرستاران، دست فروشان، حاشيه نشينان، كولبران و جوانان جوياي كار براي رهايي از فقر و بيكاري، بي خانماني و گرسنگي، استبداد و عقب ماندگي به اشكال گوناگون مبارزه كردند. افزون بر اين، در سال گذشته غارت شدگان مؤسسه هاي مالي دولتي وابسته به سپاه پاسداران و ديگر نهادهاي لشگري و كشوري، اقدام به صدها حركت اعتراضي كردند.

به گزارش رسانة حكومتي ايلنا، پاسدار حسين ذوالفقاري، معاون امنيتي و انتظامي وزير كشور، روز ۱۷ اسفند، در همايش استانداران، پيرامون حجم و ماهيت تجمعهاي اعتراضي گفت: «ما در گذشته چنين پديده اي نداشتيم و با وضعيت متفاوت ‌تري از گذشته مواجهيم… اين اعتراضات عبور از همه جريانهاي سياسي كشور بود… تا آخر آذر ماه حدود ۵ هزار تجمع عمده در كشور برگزار شد… ۸۴ درصد معترضان زير ۳۵ سال سن و فاقد سابقه امنيتي بودند». حرفهاي اين كارگزار حكومت اعتراف به كيفيت و كميت جنبش مردمي است كه كل نظام را نشانه گرفته و خواهان سرنگوني آن هستند.

يك عضو مجلس ارتجاع از اهواز در اين باره مي گويد: «خوزستان با 900 مورد تحصن در يك سال گذشته رتبه اول تجمعات در كشور را دارا مي باشد كه حرف مشترك تمامي اين تجمعات ضعف مديريت مسائل در استان مي باشد». (خبرگزاري مجلس رژيم، سه شنبه 22 خرداد 1397)

سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران به مناسبت اول ماه مه، روز جهاني كارگران، ترازنامه برخي حركتهاي اعتراضي كارگران و مزدبگيران در سال ۱۳۹۶ را منتشر كرده است. بر اساس اين ترازنامه، در سال گذشته 2049 حركت اعتراضي از جانب كارگران، مزدبگيران، بازنشستگان، كشاورزان، معلمان، پرستاران، جوانان جوياي كار، دست فروشان و طرفداران حفاظت از محيط زيست صورت گرفته است. در اين بيلان حركتهاي اعتراضي غارت شدگان و قيامهاي دي ماه محاسبه نشده است.

در سال گذشته رسانه هاي مقاومت پيرامون جنبشهاي اعتراضي ارتش بيشماران، خيزشهاي اقشار گوناگون مردم ايران و قيامهاي مردمي در شهرهاي شورشي همراه با فعاليتهاي كانونهاي شورشي به تفصيل آگاهي رساني كرده اند و در اين جا به طور مختصر به چند مورد از حركتهاي مردمي كه به رغم سركوب و قهر حاكم بيانگر استمرار اعتراض و قيام و شورشهاي ضد حكومتي است ، اكتفا مي كنيم.

۱۷-بالا گرفتن قيام كشاورزان ورزنه و شرق اصفهان در بهمن ماه، نشانه برجسته يي از تداوم قيام سترگ سراسري در ديماه بود. اين خيزش در ادامة مبارزات كشاورزان اين منطقه براي دست یابی به حقآبه یی بود که بر اثر طرحهاي ضد مردمي رژيم به خشكسالي اين منطقه انجاميده بود. كشاورزان محروم و زحمتكش شرق اصفهان در پيگيري مبارزة حق طلبانة خود روز ۲۷ بهمن به پاخاستند و خواستار حقآبه خود و جريان پيدا كردن آب در زاينده رود شدند.

طبق آمار «سازمان جهاد كشاورزي استان اصفهان» ۱۵۸ هزار و ۷۱۴ نفر معادل 11.3درصد شاغلان اين استان به كشت محصولات زراعي و محصولات باغي مشغول هستند.

 بحران آب در ايران خسارتهاي كلاني به كشاورزان محروم زده و باعث نابودي كشتزارها و مراتع كشور شده است. زندگي فاجعه بار كشاورزان، نتيجة بلافصل طرحهاي غارتگرانة رژيم و به ويژه سپاه منفور پاسداران است كه نقش اصلي در بحران آب دارند. مردم در بارة اين چپاول و غارتگري گفته اند: نفت و گاز را دزديدند، خاك را دزديدند و فروختند و آب را هم دزديدند!

خامنه اي و سپاه پاسداران كه ميلياردها دلار براي صدور ارتجاع و مداخله آشوبگرانه در ديگر كشورها هزينه مي كنند، در مورد بحران آب منفعل و نظاره گر فاجعة انساني هستند.

خبرگزاري حكومتي ايلنا در روز ۵ اسفند 1396، بي ‌آبي را «سهم محروم ‌ترين اقشار جامعه» يعني همان روستايياني دانست كه صدها سال است در اطراف رودخانه ‌هايي همچون زاينده ‌رود روي زمين كشاورزي خود كار كرده ‌اند. كشاورزان محروم بارها اعلام كردند كه؛ نان شب ندارند و سؤال مي كردند كه آيا اين عدل است، آيا اين عدالت است؟

كشاورزان معترض ورزنه‌ روز 9 اسفند، مقابل بخشداري ورزنه تجمع كردند. از اين پيشتر آنها با حركت تراكتور‌هاي خود و قرار دادن آن ها كنار يكديگر اعتراض خود را ابراز كرده بودند. كشاورزان ورزنه روز 11 اسفند تجمع خود را به كنار خط انتقال آب اصفهان به يزد منتقل كردند. روز 16 اسفند كشاورزان شرق اصفهان با تجمع در حاشيه پل خواجو دست به راهپيمايي به طرف شركت آب منطقه اي اصفهان زدند.

روز  ۱۷ اسفند، كشاورزان ورزنه و شرق استان با همراه داشتن دست نوشته هايي با عنوان «ما كشاورز فقيريم، ذلت نمي پذيريم» مقابل استانداري تجمع كردند و خواستار تأمين سهم حق آبه بهاره و دريافت خسارت قبلي خود شدند. روز 18 اسفند، كشاورزان تراكتورهاي خود را در دو طرف جاده مستقر كرده و خود به سمت محل پمپاژ آب ورزنه به طرف يزد حركت كردند. كشاورزان شعار مي دادند: نترسيد، نترسيد ما همه با هم هستيم، هر كس حرف از حق بزند او را خرابكار مي ‌ناميد، خاك بر سرتان با اين عدالت تان و…

قيام كنندگان ورزنه در روز 19 اسفند، راهپيمايي خود را از مقابل سازمان آب منطقه اي اصفهان و پل خواجو آغاز كردند و مقابل دفتر يك عضو مجلس رژيم از استان تجمع كردند. در همين روز تعدادي از مردم اصفهان در حمايت از كشاورزان شهرهاي شرق اين استان مقابل سازمان آب در اصفهان دست به تجمع زدند. در همين روز يك نمايندة مجلس رژيم از شاهين شهر گفت: «پنج ميليون نفر از مرداد ماه آب خوردن در اصفهان ندارند، 420 ميليون متر مکعب آب شرب نياز است اما در حال حاضر تنها 100 ميليون آب پشت سدها موجود است»

۱۸-حركتهاي دليرانة كشاورزان با شعارهاي «اين همه بي‌ عدالتي هرگز نديده ملتي»، «آب زاينده رود حق ماست»، «زاينده رود ما كو؟»، «يگان ويژه حيا كن ورزنه را رهاكن» و…ترس و وحشت مزدوران رژيم را افزايش داد.

شنبه شب 19 اسفند كشاورزان ورزنه با تاريك شدن هوا ورودي شهر را با تراكتورهاي خود بستند و نيروهاي سركوبگر شماري از تراكتورهاي كشاورزان را كه تنها سرمايه شان است را به آتش كشيدند. نيروهاي سركوبگر رژيم با گاز اشك آور، تيراندازي و چماق به كشاروزان تشنة آب يورش برده و تعداد زيادي را زخمي و دستگير كردند.

روز ۲۰ اسفند كشاورزان براي آزادي دستگيرشدگان در مقابل بخشداري بن رود تجمع كرده و در آن را قفل كردند و روز بعد تجمع كشاورزان با شعار «اي واي از اين خيانت، مسئول بِكش خجالت» ادامه يافت.

روز ۲۴ اسفند، مردم ورزنه در بخشداري با شعار «بخشدار اگر نداريم، بريم قبرس بياريم» تجمع كردند.

در روز 25 اسفند 1396 كشاورزان شورشي اصفهان در اقدامي بي نظير بساط نماز جمعه رژيم را برهم زدند. آنها پشت به پيش نماز حكومتي نشستند و شعار دادند: «رو به ميهن، پشت به دشمن». اين حركت اعتراضي خلاقانه بازتاب گسترده اي در رسانه هاي جمعي داشت. در همين روز كشاورزان معترض ورزنه، اژيه و مناطق اطراف، در كنار پل خواجو دست به تجمع زده و با شعار «روحاني دروغگو زاينده رود ما كو؟» در خيابانهاي شهر به راهپيمايي پرداختند.

كشاورزان محروم در ساعت تحويل سال (سه شنبه 29 اسفند) با در دست داشتن پلاكاردي كه روي آن نوشته شده بود: «تا كي قرار است نان در خون ما بزنيد و تناول كنيد.»، سفرة هفت سين خود را در كنار تراكتورهايشان پهن كردند. در سفرة هفت سين كشاورزان، يك ماهي مرده را در داخل تنگ بلوري از خاك گذاشته و زير آن نوشته بودند: «غارتگران آب را از من گرفتند». آنها همچنين به جاي سبزه، علف خشك گذاشته و زير آن نوشتند: «سبزي جاي خود را به كوير داد». از جمله مواد ديگر سفرة هفت سين كشاورزان ورزنه ظرفي پر از ساچمه و تعدادي سنگ بود و در يك سيني هم مأموران پلاستيكي تفنگ به دست را به نشانة نيروهاي سركوبگر گذاشته بودند. آگاهي كشاورزان از ظلم و ستمي كه بر آنها اعمال مي شود در اين اقدام ابتكاري به خوبي نشان داده شد.

خيزش دليرانة كشاورزان تشنة آب در ورزنه و شرق اصفهان گرچه با سركوب و دستگيريهاي گسترده موقتاً مهار شد اما از آن جا كه شرايط مادي كه منجر به اين قيام چند ده روزه شد همچنان وجود دارد و رژيم نه مي خواهد و نه مي تواند به خواستهاي برحق زحمتكشان پاسخ دهد، اين منطقه آبستن خيزشهاي بعدي خواهد بود. اين منطقه شورشي كه پس از قيامهاي دي، در بهمن و اسفند به پرچمدار خيزش تبديل شد، تأثير خود را در قيامهاي بعدي در ساير نقاط كشور نشان داد. يكي از شعارهايي كه با ابتكار كشاورزان شرق اصفهان سر داده شد و پس از آن به شعار همگاني در خيزشها تبديل شد چنين بود: «دشمن ما همين جاست، الكي ميگن آمريكاست.»

نكته مهم در سلسله قيامها و خيزشهاي ماههاي گذشته نقش و جايگاه زنان در اين جنبشها است. زنان هم در صف مقدم نبرد به طور فعال حضور داشتند و هم نقش هدايت كننده و سمت دهنده در اين سلسله نبردها براي آزادي را داشتند.

۱۹-درحالي‌كه دشمن در اصفهان براي فرو نشاندن خيزش بزرگ كشاورزان بسيج کرده بود، خيزش هموطنان عرب در خوزستان بالا گرفت. مردم محروم عرب در اهواز در روز 7 فروردين در اعتراض به انكار هويت شان دست به تجمع اعتراضي زدند. اين اعتراض برحق طي روزهاي بعد به خيزشي گسترده در شهرهاي عرب نشين خوزستان مثل معشور، حميديه، شيبان، خرمشهر، آبادان، ملاشيه و…. جريان پيدا كرد و تا 17 فروردين ادامه يافت. سپس به دستور خامنه اي نيروهاي سركوبگر رژيم به شهرهاى عرب نشين روانه شدند و وروديهاي شهرها را با استقرار بازرسيهاي متعدد بستند. در داخل شهرها نيز در خيابانهاي اصلي و چهارراهها و حتي داخل بازارها تعداد زيادي از موتورسواران امنيتي و نيروهاي ضد شورش جهت ايجاد ترس و رعب بين مردم و جلوگيري از تظاهرات مسالمت آميز آنها، اقدام به رژه كردند.

شايان توجه است كه در عرصة ورزشي كشور نيز مانند ساير عرصه‌ها فضای قیام و طنین فریاد های مرگ بر دیکتاتور، به رمز اتحاد و اعتراض علیه محدودیتها و تبعیضهای ارتجاعی به ويژه علیه زنان میهنمان و علیه هموطنان آذری و عرب تبدیل شده و رژیم را بارها در ورزشگاهها به چالش کشیده است. این تحول چنان دیکتاتوری آخوندی را سراسیمه کرده که وزیر کشور رژیم آن را مشکل مطرح شده در شورای امنیت نظام دانسته و تهدید به برگزاری بازیها بدون تماشاگر می کند. رحمانی فضلی در پاسخ به  این سؤال که « در دو مسابقه فوتبال در تهران و خوزستان شاهد اتفاقاتی بودیم که عده‌ای آن را فوتبالی و مسبوق به سابقه دانسته و عده‌ای آن را ادامه اعتراضها می‌دانند، کدام تحلیل مقرون به واقعیت است؟»، می گوید: «زمینه رویدادهایی که در ورزشگاهها رخ داد، نارضایتی بود. درست است که تماشاگران به برخی مسائل فوتبال اعتراض داشتند، اما شعارها با جنس اعتراض هماهنگی نداشت. خواهش ما در شورای امنیت این بود که نگذاریم این اتفاقات در ورزشگاهها بیفتد؛ چون تکرار این حوادث می‌تواند شرایطی را ایجاد کند که برای حفظ امنیت مردم و حتی بازیکنان به ‌عنوان شورای امنیت تصمیم گرفته شود تا برخی بازیها بدون تماشاگر برگزار شود » (ایرنا۳۰مرداد ۱۳۶۷).

۲۰- موج قيامها پس از اصفهان و خورستان، در جنبش گسترده و متحد اعتصاب در شهرهاي كردستان خامنه اي را به ستوه آورد. هموطنان كرد، پس از آن كه رژيم مرزهاي همجوار با كردستان عراق را مسدود كرد، سلسله يي از اعتصاب و اعتراض برپا كردند كه فراتر از خواستهاي حق طلبانة صنفي، ديكتاتوري آخوندي را به چالش كشيد. در روز 26 فروردين، با فراخوان قبلي، بازاريان شهرهاي بانه و جوانرود، در اعتراض به بالابردن تعرفە گمركي و بستە شدن مرزها، بار ديگر اعتصاب كردند. اين اعتصاب روز بعد نيز ادامه يافت و مغازه داران جوانرود با پهن كردن سفرة خالي و برگزاري تجمع، اعتراض خود را به نمايش گذاشتند.

روز 28 فروردين، مغازه داران سقز و مريوان و روز 29 فروردين بازاريان شهرهاي مهاباد و پيرانشهر به اعتصاب مغازه داران شهرهاي ديگر پيوستند.

رژيم كه از گسترش اعتصاب به وحشت افتاده بود، نيروهاي سركوبگر ضد شورش را در مقابل پاساژهاي شهر بانه مستقر كرد و فضاي ساير شهرها هم امنيتي شد. همزمان خبرگزاري رسمي رژيم، به نقل از معاون سياسي فرماندار بانه، نوشت: «عوامل خارجي در تشويق بازاريان و اصناف به اعتصاب و اعتراض در اين شهرستان و بسته شدن واحدهاي تجاري و صنفي نقش دارند». نيروهاي امنيتي رژيم تعداد زيادي از معترضان را در شهرهاي مريوان، بانە و سقز بازداشت كردند.

به رغم اقدامات سركوبگرانه رژيم، جنبش اعتصاب و اعتراض همراه با مقاومت متحد مردم و زحمتكشان در مقابل رژيم ادامه يافت. تجمع هاي اعتراضي و پهن كردن سفره هاي خالي در شهرهاي مختلف در ارديبهشت بيشتر بالا گرفت و تداوم يك ماهه اين جنبش اعتراضي يك فضاي قيام و خيزش را در استانهاي آذربايجان غربي و كردستان و كرمانشاه پديد آورد.

۲۱-پيكار متحد و پيروزمند فولادگران در اهواز

گروه ملي صنعتي فولاد اهواز يكي از بزرگترين واحدهاي توليدي كشور است كه در سه سال گذشته به دنبال واگذاري اين شركت به كلان سرمايه داران وابسته به قدرت، وارد يك دوران بحراني همراه با كاهش خطوط توليد، تعديل نيرو و نيز پرداخت نامنظم حقوق و بيمه كاركنان شركت شده و اعتراضها و اعتصابهاي متعدد كارگران، از جمله اعتصاب قدرتمند كارگران اين مجتمع در اسفند سال 1396 را برانگيخته است. اما عقب نشيني هاي نسبي كار فرماي حكومتي، منجر به بهبود توليد و شرايط زندگي كارگران نشد.

روز 8 خرداد، كارگران اين واحد توليدي با فراخوان قبلي دست به تجمع اعتراضي در مقابل استانداري خوزستان زدند و با سر دادن شعار اقدام به بستن مسير منتهي به ميدان فلسطين در اهواز كردند. اعتصاب و تجمع و راهپيمايي هاي اعتراضي كارگران در روزهاي بعد ادامه پيدا كرد.

روز ۲۰ خرداد، كارگران خشمگين فولاد اهواز در ادامه تجمع ‌هاي اعتراضي خود به عدم تعيين تكليف مالكيت و توليد و عدم پرداخت مطالبا‌تشان پل لشكر اهواز روبروي سينما هلال را بستند و با شعارهايي چون «مي ايستيم ،مي ميريم، حقمون رو مي گيريم»، «كارگر مي ميرد، ذلت نمي پذيرد» و «مرگ بر ستمگر، درود بر كارگر» نشان دادند كه جنبش فولادگران بخش توفنده ديگري از قيام زحمتشكان و محرومان بپاخاسته در سراسر ايران است.

از اين رو، روز ۲۱خرداد مأموران سركوبگر خامنه اي با حمله به تجمع اعتراضي كارگران تعدادي از آنها را بازداشت كردند. به گزارش دبيرخانة شورا، روز 22 خرداد، كارگران خشمگين و به جان آمدة گروه ملي صنعتي فولاد اهواز، دسته دسته و در صفي متحد و به هم فشرده، عازم محل استانداري خوزستان شدند و عليرغم حضور بسيار سنگين نيروهاي سركوب، در مقابل اين استانداري تجمع کردند و با سر دادن شعارهايي خواهان آزادي فوري 60 تن از همكاران بازداشتي خود شدند. كارگران شعار مي دادند: «كارگر مي‌ ميرد ذلت نمي ‌پذيرد»، «سوريه را رها كن فكري به حال ما كن» و «دشمن ما همين جاست دروغ ميگن آمريكاست».

تجمع كارگران معترض در روز ۲۳ خرداد، پس از صادر شدن احكام آزادي همكاران شان و پذيرش برخي از خواسته هاي آنان در شانزدهمين روز پايان گرفت.

اين تجمعات اعتراضي تا پايان خرداد ماه و آزادي كارگران دستگيرشده ادامه داشت.

۲۲-جنبش روزانه غارت شدگان

 اعتراضات غارت شدگان، كه به خاطر ابعاد گستردة غارتگري مؤسسات حكومتي، يك جمعيت عظيم چند ميليوني را تشكيل مي دهند، در سال گذشته به عنوان بخشي از قيام سراسري تداوم داشت و با قيام پيوند خورد. دريك سال گذشته اين غارت شدگان به طور مداوم به تجمع، تحصن و تظاهرات در بسياري از شهرها و مراكز استانها دست زدند. شمار اين حركتهاي اعتراضي كه هر روز جريان داشت، به صدها مورد میرسد.

مؤسسات غارتگر مالي نيز به طور عمده وابسته به سپاه منفور پاسداران و افراد وابسته به قدرت هستند.

سپرده گذاران مؤسسات كاسپين، آرمان وحدت، البرز فرشتگان، ثامن، پديده، ثامن ‌الحجج، ولايت انديشه، ملل، افضل توس، وليعصر، عصرنوين، البرز ايرانيان (آرمان) و… در گردهمآييهاي اعتراضي خود شجاعانه شعارهايي نظير «پول ما رو كي برده، دستهاي پشت پرده ـ لاريجاني حيا كن، سپرده رو رها كن -مرگ بر اين دولت مردم فريب» مي دادند.

از حركتهاي اعتراضي غارت شدگان هزاران فيلم، عكس و گزارش در شبكه هاي اجتماعي و رسانه هاي مقاومت منتشر شده است. اما حكومت از طريق شوراي عالي امنيت ولي فقيه به رسانه هاي حكومتي دستور داده كه به اين حركتهاي اعتراضي مداوم پوشش خبري ندهند.

روز ۱۰ آبان، علي وقف ‌چي، عضو مجلس ارتجاع از زنجان، به ايلنا گفت: «صدا و سيما در روزهاي اخير دو بار مصاحبه ‌هاي وي درباره اعتراضات مالباختگان را پخش نكرده اند و وقتي موضوع را پيگيري كرده به او گفته ‌اند كه شوراي‌عالي امنيت ملي در مصوبه ‌اي اين اجازه را به صدا و سيما داده كه مانع از پخش صداي سپرده ‌گذاران شود»

حركتهاي اعتراضي غارت شدگان در موارد متعدد مورد سركوب مزدوران رژيم قرار ميگيرد، اما معترضان و به خصوص زنان دلير در مقابل اين سركوبهاي وحشيانه مقاومت و ايستادگي مي كنند.

فصل سوم :

سه برآمد بي سابقه در اعتلاي قيام

شورش كازرون، اعتصاب سراسري كاميونداران، خيزش تهران

۲۳-اگر چه جوشش قيام در هريك از شهرها و كانونها و اقشار شورشي داراي ويژگهاي بارزي از تپيدنهاي يك جامعه انقلابي هستند و هريك به نوبه خود برگشت ناپذيري اوضاع به قبل از قيام ديماه را نشان مي دهند، اما شورش خونين كازرون، اعتصاب سراسري كاميونداران و خيزش بازار تهران، به طور فوق العاده يي حائز اهميت اند.

در كازرون رويارويي توده يي با شركت همه اقشار جامعه، از يك خواست مشخص در زمینة تقسيمات كشوري شروع شده و در مدتي كوتاه به يك قيام خونبار مردمي در برابر تماميت رژيم، با خروش «واي به روزي كه مسلح شويم» و «ما لشكر ناصرديوان، آماده ايم آماده»، اوج گرفت که نسل به پاخاستة امروز را با نبردهاي مسلحانه در برابر استعمار انگليس پيوند می داد.

اعتصاب سراسري كاميونداران از مطالبات معين صنفي عليه تعرض استثمارگرانه به معيشت و حقوق رانندگان زحمتكش شروع شد و در گسترش سياسي و همبستگي انقلابي و تداوم خود رخدادي بي سابقه در تاريخ معاصر ايران شد و در ابعادي از اعتصاب تاريخي نفتگران در آخرين مرحلة سقوط رژيم شاه فراتر رفت. اعتصاب يك پارچة بازار و قيام روز سوم تير در تهران رژيم ولايت فقيه را نه فقط در مركز دار الخلافه، بلكه در قلب اقتصادي – اجتماعي آن یعنی بازاري كه پايگاه سنتي خود تصورّش می کرد، به چالش كشيد.

به اين ترتيب اعتلاي شتابان اعتراضها از مطالبات صنفي يا محلي به رويارويي مستقيم با حكومت و نمايندگان سياسي آن، مانند همة اعتراضهاي بزرگ توده اي نشان مي دهد كه جامعه به سرچشمة مشكلات خود آگاهي يافته و در برابر گُزينه هايي كه باندهاي حكومتي و دستگاه هاي اطلاعاتي براي انحراف اذهان معرفي مي كنند، مصونيت يافته است. علاوه براين در اين سه برآمد انقلابي، چشم انداز پيروزي به يمن اتحاد سراسري و پيشگامي و هژموني راه حل و راهبرد واقعا انقلابي خود را با وضوحي درخشان نشان داد.

۲۴- خيزشهاي مردم كازرون كه زمينه آن به اعتراض به طرح تفكيك اين شهر از يك سال پيش بر مي گشت، روز ۲۶فروردين با برپايي اجتماع عظيم مردم اين شهر به سرعت مضمون سياسي و ضد حكومتي پيدا كرد و به قيامي چند ده هزار نفره تبديل شد.

روز 27 فروردين، بازاريان، اصناف و فرهنگيان كـازرون اعتصاب كردند و شهر به حالت تعطيل درآمد. روز 31 فروردين، زنان و مردان كازرون در ادامه خيزش خود محل نماز جمعه كازرون را تسخير كردند و با سردادن شعارهايي همچون؛ «واي به روزي كه مسلح شويم»، «ننگ ما ننگ ما صدا و سيماي ما»، «دشمن ما همين جاست؛ دروغ مي گن آمريكاست» و… خشم و نفرت خود را به نمايش گذاشتند.

اسحاق جهانگيري، معاون اول روحاني، در روز اول ارديبهشت با بيان ترس و نگراني رژيم گفت: « موضوع كازرون بايد جمع بشه، يعني چي يك موضوعي درست بشه مردم يك شهرستاني رو هر روز بيايند توخيابان يك عده بر موج آنها سوار بشن هي شعارهاي جديد بدهند»

اما چند روز بعد (جمعه ۷ ارديبهشت) هزاران تن از مردم كازرون باز هم به خيابان آمدند و فرياد زدند: «اگر خيانت بشه، دوباره قيامت ميشه»!

سپس در روز ۲۰ ارديبهشت، مردم و معلمان ‌آگاه و هوشيار كازرون در تظاهراتي قدرتمند، با تظاهرات سراسري معلمان در بيش از ۳۰شهر در سراسر ايران همراه شدند و به خامنه اي و روحاني و معاون او نشان دادند كه مسأله كازرون از مسألة ساير شهرهاي ميهن جدا نيست كه رژيم آخوندي بتواند «آن را جمع كند».

تظاهرات سراسري معلمان، علاوه بركازرون، در شيراز، ممسني، شهرضا، شهركرد، مشهد، بجنورد، بيرجند، سقز، بانه، سنندج، دهگلان، مريوان، مهاباد، قروه، زيويه، ديواندره، تبريز، رشت، ساري، خرم آباد، بهبهان، بندرعباس، بوشهر، همدان، كرمانشاه، اراك، قزوين، زنجان، اصفهان و تهران هم برگزارشد.

۲۵-روز ۲۶ ارديبهشت مردم كازرون با خروش شعار «واي به روزي كه مسلح شويم» پاسخي دندان شكن به توطئه ها و ترفندهاي سركوبگرانة رژيم دادند. در اين روز بار ديگر اقشار مختلف مردم دلير كازرون در اعتراض به طرح تجزيه و تفكيك اين شهرستان، در ميدان شهداي اين شهر دست به تظاهرات زدند و به سمت فرمانداري اين شهر راهپيمايي كردند و شعار مي دادند: «دشمن ما همينجاست الكي ميگن آمريكاست»؛ «نترسيد نترسيد ما همه با هم هستيم»؛ «واي به روزي كه مسلح شويم»؛ «كازروني با غيرت اتحاد اتحاد».

تظاهر كنندگان با اشاره به ناصر ديوان كازروني (فرماندة دلير جنگهاي ضد استعماري اين خِطِه) فرياد مي زدند: «ما لشكر ناصر ديوان، آماده ايم آماده ايم، بهر دفاع از كازرون آماده ايم آماده ايم». روز ۲۷ارديبهشت، به دنبال آتش گشودن لشكر جرار خامنه اي به سوي معترضان بي دفاع، شماري از مردم كشته و مجروح شدند. اما خيزش مردم مقاوم و دلير كازرون و جنگ و گريز آنها با نيروهاي سركوبگر، در پنجشنبه شب و تا صبح جمعه ادامه يافت.

درهمين روز مسعود رجوي در پيامي به مردم و جوانان و جنگاوران كازرون گفت: «دست مريزاد كه درس جانانه‌اي به دشمن داديد و پوزة آن را به خاك ماليديد. اينست كازرون كه با مشعل قيام به پيشواز رمضان رفت. خيابانها را در اختيار گرفت، آتش دشمن را با به آتش كشيدن مراكز سركوب و چپاول و غارت، و گوشمالي دادن پاسداران ولايت، جواب داد. همه چيز از اين خروش آغاز شد: ”واي به روزي كه مسلح شويم!“ (كازرون-31 فروردين97).

روز بعد، آخوند شياد معاونش را به صحنه فرستاد تا دستور ”جمع كردن“ كازرون را ابلاغ كند. به راستي كه ”اصولگرا و اصلاح طلب“ هر دو همسان و همانند به پاي ولايت فقيه نشسته‌اند. زيرا موجوديت و سرنوشتشان به آن گره خورده است.

اما شورشگران كازرون، به رغم ارعاب و تهديد و دستگيريها، فرمان آخوند روحاني را به پشيزي نخريدند و دوباره همان شعار ممنوعه را سر دادند كه ارتش آزاديبخش را طنين‌انداز مي‌كند.

اين ديگر براي خليفة ارتجاع قابل تحمل نبود و از ضامن خارج شد. ارتش آزاديبخش كابوس دشمن است. خليفة زبون گمان مي كرد خيزش كازرون با دستور آتش گشودن و شليك، فروكش مي كند و جمع مي شود. نمي داند كه از كارون تا زاينده رود و اترك و ارس، و از درياچه اروميه تا هامون، همه جا شعله‌ور مي‌شود».

۲۶-روز ۲۸ارديبهشت،درحالي كه پاسداران، بسيجيان و لباس شخصي‌ها و گارد ضد شورش اعزامي از شهرهاي ديگر در نقاط مركزي كازرون مستقرشده و خيابانهاي منتهي به محل نمايش جمعه را مسدود كرده بودند، مردم به پاخاسته با سر دادن شعار مراسم حكومتي نماز جمعه را به هم زدند. تجمعي هم كه قرار بود استاندار فارس در آن سخنراني كند با شعار «استاندار بي بته اعدام بايد گردد» بهم خورد. حملات نيروهاي سركوبگر به معترضان در خيابان شهدا به درگيري‌هاي وسيع خياباني و جنگ و گريز كشيده شد كه تا بامداد شنبه ادامه يافت.

روز ۲۹ ارديبهشت مردم كازرون با شعار «برادر اسيرم آزاد بايد گردد» به خيزش خود عليه اقدامات سركوبگرانه رژيم و به شهادت رساندن و بازداشت فرزندانشان ادامه دادند و اين شهر را به صحنه رويارويي با تماميت دستگاه سركوب نظام آخوندي تبديل كردند.

روز اول خرداد، مردم كازرون پيكرهاي شهيدان را در تظاهرات باشكوهي به خاك سپردند.

يك پاسدار ولايت خامنه اي در جلسة توجيه نيروهاي لباس شخصي و بسيجي كه كارشان سركوب قيامهاست، در بارة قيام كازرون مي گويد: «من خودم كازروني نيستم يعني می خواهم بگم طرف كسي را نمی خواهم بگيرم. اما تو آن شلوغي يكهو حمله ميشود به پاسگاه پليس، شما انتظارداريد وقتي به پاسگاه پليس حمله بشود پليس چه كار كند؟ اين مردم كه رفتند دنبال خواسته به زعم خودشان به پندار خودشان به عقيده خودشان به حق خودشان بودند اما فقط دو نفر كافيست كه در آن جمع يك كاري بكند، سازمان مجاهدين توي هر شهر از اين دو نفرها دارد»( سايت آپارات ۲۷خرداد۱۳۹۷ ).

۲۷-قيام سراسري كاميونداران و رانندگان ماشينهاي سنگين

يكي از مهمترين خيزشهاي توده اي در سال گدشته، اعتصاب و تجمع سراسري كاميونداران و رانندگان كاميون و ماشينهاي سنگين بود. آنها با شعار «حق دادني نيست؛ بلكه گرفتني است»، حركت اعتراضي خود را از روز اول خرداد در چندين شهر بر اساس فراخوان و هماهنگي قبلي از طريق شبكه هاي اجتماعي شروع كردند

بر اساس گزارشهاي منتشر شده توسط دبيرخانة شورا و انتشار صدها فيلم در شبكه هاي اجتماعي از اين قيام گسترده، رانندگان در حدود 250 شهر و روستا در تمام استانهاي كشور در اين جنبش اعتراضي شركت داشتند و با محاسبه تمامي تجمعها و راهپيماييها و با احتساب تكرار حركت اعتراضي در برخي از نقاط كشور در مجموع كاميونداران بيش از 900 جركت اعتراضي انجام دادند و اين مجموعه سبب آن شد كه خودروهاي نفتكش هم نتوانند سوخت به شهرها برسانند. از آن جا كه نبض اقتصاد ايران با حركت ماشينهاي باربري سنگين مي تپد و به خاطر سراسري بودن اين خيزش و هماهنگي اعتصاب كنندگان مي توان گفت قيام كاميونداران گسترده ترين حركت اعتراضي در تاريخچه اين رژيم است.

بر اساس داده هاي آماري وزارت راه و شهرسازي، حدود ۳۶۰ هزار دستگاه كاميون با بيش از۵۰۰ هزار راننده در ايران وجود دارند. فقط در استان خراسان شمالي شمار راننده ها بيش از هفت هزار نفر و شمار ناوگان باري در حمل و نقل عمومي اين استان نيز بيش از پنج هزار دستگاه است.

قيام سراسري كاميونداران در اعتراض به پايين بودن كرايه، بالا بودن هزينه هاي لجستيكي و لوازم يدكي، كاهش حق بيمه رانندگان، افزايش عوارض و قسطهاي خودروهاي خريداري شده، بود.

غافلگير شدن كارگزاران رژيم از اين جنبش گسترده را مي توان از خلال واكنشهاي رسانه هاي حكومتي فهميد.

براساس گزارش خبرگزاري حكومتي ايسنا در روز اول خرداد : «تعداد زيادي از كاميون‌داران گنابادي در اقدامي بي سابقه با توقف كاميو‌نهاي خود در ابتداي جاده نوقاب به بيدخت اعتصاب كردند. شهرستان گناباد داراي بيشترين ناوگان حمل ‌و نقل برون شهري در استان خراسان رضوي بوده و نقش بسزايي نيز در حمل ‌و نقل كالا در كشور دارد، به طوري كه بيش از 2500 نفر به عنوان راننده در اين بخش فعال هستند»

رانندگان معترض در روز 2 خرداد در بيش از 100 شهر با توقف وسايل نقليه شان به اعتراض خود ادامه دادند. در اين روز شهرهاي جديدي به شبكه سراسري اعتصاب و تجمع پيوستند. در شيراز براي دومين بار رانندگان تانكرهاي سوخت رسان دست از كار كشيده و مقابل پالايشگاه شيراز تجمع كردند.

خيزش سراسري كاميونداران در روز ۳ خرداد ادامه پيدا كرد و 170 شهر را دربرگرفت. در اين روز دبيرخانة شورا اعلام كرد: «سپاه پاسداران و نيروي انتظامي با ترفندهاي مختلف از جمله تحت فشار گذاشتن رانندگان تانكرهاي سوخت براي شروع به كار و راه انداختن تانكرهاي وابسته به سپاه كه با اسكورت در جاده ها حركت مي كردند، در صدد بر آمدند تا اين اعتصاب را در هم شكنند. اما اعتصابگران شريف با اتحاد عمل و يكپارچگي اين توطئه ها را در‌هم ‌شكستند و با كنترل راههاي اصلي اجازه ندادند، رانندگان وابسته به رژيم اعتصاب شكني كنند»

روز 4 خرداد قيام كاميونداران در ۱۷۷ شهر در ۲۹ استان گسترش يافت. در اين روز رانندگان معترض با پارك كردن وسيله نقليه خود و تجمع در ورودي برخي از شهرها ترافيك سنگيني را در جاده ها ايجاد كردند.

اعتصاب سراسري رانندگان كاميون و خودروهاي سنگين در پنجمين روز خود به تمامي ۳۱ استان كشور و حدود 220 شهر گسترش يافت.

در روز ۶ خرداد، همزمان با ادامه خيزش كاميونداران، رانندگان تاكسي در تهران در همبستگي با اعتصاب كاميونداران و در اعتراض به نرخ كرايه و گراني لوازم يدكي دست به اعتصاب زدند.

روز ۷ خرداد، خبرگزاريهاي حكومتي با انتشار سخنان مقامهاي دولتي و بيانيه «انجمن صنفي كاميونداران»، «پايان رسمي» اعتصاب را اعلام كردند. اما انتشار تصاوير رانندگان اعتصابي شهرهاي مختلف در فضاي مجازي نشان داد كه اعتصاب سراسري رانندگان كاميون ادامه داشته است. كمااينكه در روزهاي 8 و 9 و 10 خرداد ، خيزش سراسري كاميونداران ادامه يافت.

روز ۱۱ خرداد، در يازدهمين روز جنبش قدرتمند كاميونداران، علم الهدي، آخوند تبهكار و نمايندة خامنه اي در استان خراسان رضوي، ترس حكومت از خيزش كاميونداران را چنين بيان كرد: «الان كه ديگر دشمن آمده اقتصاد اين مملكت را هدف قرار داده، مي خواهند ما را مستأصل كنند، شما دست به اعتصاب مي زنيد، ببينيد عزيزان، اين اعتصاب مثل رفتن از اين طرف ميز به آن طرف ميز است».

راديو آلمان در روز 13 خرداد گزارش داد كه: «اعتصاب كاميونداران ايران، وارد فاز مذاكره و تصميم گيري شده است. اعتصاب اول خرداد شروع شد و به ۲۰۰ شهر سرايت كرد و محور آن اعتراض به پايين بودن و ثابت ماندن كرايه حمل بار در سالهاي گذشته در كنار افزايش هزينه سوخت، استهلاك، لوازم يدكي، حق كميسيون شركتهاي حمل و نقل بود. محروم بودن از خدمات بازنشستگي و بالا رفتن هزينه بيمه نيز مزيد بر علت شدند».

در روزهاي بعد حركتهاي اعتراضي رانندگان به طور محدود ادامه پيدا كرد و سرانجام در روز 19 خرداد، با تحقق برخي از خواسته هاي كاميونداران، و عقب نشيني نسبي حاكميت، كاميونداران به پيروزي نسبي دست يافتند. كاميونداران اعلام كردند كه در صورت عدم تحقق خواسته هاي شان براي بار ديگر دست به اعتصاب خواهند زد.

۲۸-دور دوم اعتصاب رانندگان كاميون و خودروهاي سنگين به علت عملي نشدن وعده هاي حكومت، از روز اول مرداد در برخي نقاط كشور آغاز و با گسترش تدريجي به يك اعتصاب سراسري ديگر تبديل شد. در آستانه شروع مجدد اعتصاب رانندگان، محمد خانبلوكي، رئيس اتحاديه حمل و نقل بار رژيم، مدعي شد كه: بيش از ۷۰درصد مطالبات كاميونداران حل شده و مشكلات عمده آنان بر طرف شده است و همه رانندگان هوشيار شده‌اند كه نبايد اجازه بدهند مطالبات صنفي آنها ابزاري براي دشمنان و معاندين كشور باشد. عمده كساني كه تجمعات كاميونداران را به آشوب كشيدند، از سازمان مجاهدين بودند كه بين اين قشر نفوذ كرده اند و به همه كاميونداران سوء‌استفاده مجاهدين از اين فضا اطلاع داده شده است… مسير تردد كاميونداران در جاده‌هاي كشور فراهم است و ۹۰درصد كاميونداران بارنامه گرفته اند (سايتهاي حكومتي- اول مرداد97).

در شروع دوردوم اعتصاب رانندگان، كارگزاران رژيم به هر تلاشي براي درهم شكستن اين اعتصاب متوسل شدند. در مشهدبراي فريب دادن راننده ها اقدام به فروش لاستيك ارزان و تبليغ حول آن كردند. در سربندر (خوزستان) و شهر كرد كاميون‌هاي وزارت راه و ترابري را براي بارگيري به كار گرفتند. دركرمانشاه مأموران اطلاعاتي و انتظامي رژيم با كندن پلاك كاميون‌هاي اعتصابگران به تهديد و فشار روي آوردند. در بندرعباس عده‌يي از عناصر نفوذي را براي بارگيري بسيج كردند تا وضعيت را عادي جلوه دهند. اما به رغم اين تلاشها، اعتصاب ادامه يافت و در گسترش تدريجي خود طي ده روز 139 شهر را در 31 استان كشور فراگرفت.

اين شهرها از جمله عبارت بودند از: تهران، مشهد، اصفهان، شيراز،كرمانشاه، كرمان، زنجان، اروميه، آبادان، اهواز، كرج، اراك، شاهرود، قزوين، همدان، ملاير، خرم‌آباد، نقده، نجف آباد، مباركه، بندرعباس، ساوه، خواف، سمنان، شاهرود، شهركرد، فرخشهر، زاهدان، بجنورد، يزد، بندرشاهپور، خورموسي، چذابه، گرمه، سبزوار، شيروان، كنگاور، داراب، مرودشت، جهرم، زرقان، فاروق، چالوس، اسدآباد، تويسركان، انديمشك، بندرماهشهر، قم، تبريز، مرند، شهرضا، كازرون، تربت حيدريه، تربت جام، كاشمر، نيشابور، جاجرم، ايذه، دزفول، خرمشهر، بهبهان، ، بروجرد، پلدختر، ساري، تنكابن، ، اهواز، ايذه، دزفول، شوش، نيشابور، سرپل ذهاب، اردبيل، ميبد، هفشجان، دورود، اليگودرز و…

۲۹-جنبش اعتراضي بازاريان

در روز هاي سوم تا هفتم تير امسال، شهر تهران براثر اعتصاب و خيزش بازار و پيوستن جوانان و مردم به آنها، به شهري شورشي تبديل شد.

روز 3 تير كسبه پاساژ‌هاي موبايل علاء الدين و چارسو در تقاطع خيابان حافظ و جمهوري در اعتراض به افزايش شديد قيمت دلار و مشكلات مالي دست به اعتصاب و تجمع زدند. بازاريان معترض از پاساژ علاء الدين به پاساژ موبايل چارسو وارد شدند و با سر دادن شعار «حمايت حمايت» خواستار حركت متحد شدند.

جنبش بازاريان در اعتراض به اوضاع اقتصادي كشور و صعود سرسام آور قيمت دلار، حاكميت را نشانه گرفته و شعار مي دادند «سوريه را رها كن، فكري به حال ما كن».

اعتراضات گسترده مردم و كسبة بازار در اطراف خيابانهاي بازار و مخبرالدوله و جمهوري در روز 4 تير ادامه پيدا كرد. بر اساس گزارشهاي ويدئويي كه از خيزش روز دوشنبه 4 تير منتشر شده، جوانان خشمگين در تهران با نيروي ويژه انتظامي درگير شده و با پرتاب سنگ در جلوي مجلس ارتجاع اقدام به آتش زدن يك موتور متعلق به نيروي انتظامي كردند.

بار ديگر صحنه هاي قيام و شورش در پايتخت تكرار شد و رژيم را به شدت هراسان كرد. تظاهركنندگان در مقابل مجلس ارتجاع شعار مي دادند:‌ «واي به روزي كه مسلح شويم»، «اصلاح طلب اصولگرا ديگه تمامه ماجرا»!

نيروهاي سركوبگر با شليك گاز اشك ‌آور، تظاهركنندگان را به چهارراه استانبول برگرداندند.

در ساعات پاياني اين روز، مردم تهرانپارس و خاك سفيد در شمال شرق تهران با شعار «مرگ بر ديكتاتور» دست به تجمع و تظاهرات زدند. جوانان با بستن خيابانها و روشن كردن آتش به مقابله با نيروهاي سركوبگر پرداخته و از ورود آنها به مناطق تظاهرات جلوگيري كردند.

آسوشيتدپرس گزارشي از خيزش روز 4 تير بازاريان تهران مخابره كرد و اعلام كرد كه؛ جامعه ايران از بعد از قيام دي ماه هم‌چنان ملتهب است

همراه با خيزش بازاريان در تهران در سومين روز، كسبه برخي از شهرهاي ديگر در روز 5 تير به اين جنبش اعتراضي پيوستند. كسبه مجتمع تجاري ارگ در كرمانشاه، بازاريان مشهد و قشم و شهريار نيز در همين روز دست به اعتصاب و تظاهرات زدند.

بازاريان تهران در خيابان لاله‌ زار اقدام به تظاهرات با شعار «مرگ بر خامنه اي» كردند. به گزارش دبيرخانة شورا؛ نيروهاي سركوبگر رژيم به مردم بي دفاع حمله كرده و شماري را دستگير كردند. در برخي ديگر از نقاط شهر تهران مثل خيابان سعدي، 15 خرداد، خيابان ملت، بازار آهنگران، كوچه معظم الدوله، بازار كفاشان، بازار مبل دلاوران، خيابان جمهوري، بازار عباس آباد، محله خاك سفيد، تهرانپارس، بازار چراغ برق، سبزه ميدان، خيابان ناصر خسرو، بازارهاي مقصود شاه،‌ زرگران، ساعت‌ فروشان، قيصريه، پوشاك، پاساژ و بازار مشيرخلوت و مجتمع تجاري ايرانيان، معترضان دست به تجمع و دادن شعار زدند.

در راسته بازار كرمانشاه، رشت، اصفهان (بازار هنر)، تبريز، بازار وكيل شيراز، كرج (بازار موبايل)، كازرون و…بازاريان با حمايت مردم تجمع كردند.

شعارهاي بازاريان معترض چنين بود: «مرگ بر ديكتاتور-مرگ بر خامنه اي-بي غيرتا حيا كنيد، مملكتو رها كنيد-سوريه را رها كن فكري به حال ما كن-يك اختلاس كم بشه مشكل ما حل ميشه- بازارو تعطيل مي‌ كنيم ايرانو آزاد مي كنيم- و- مي ميريم مي ميريم ايرانو پس مي گيريم»

۳۰-روز 5 تير در سومين روز اعتصاب بازار و تظاهرات اعتراضي مردمي، صادق لاريجاني سردژخيم دستگاه قضاييه رژيم در وحشت از گسترش اين اعتراضها، عاملان «آشوبهاي» تهران و «اخلالگران در نظام اقتصادي» كشور را به برخورد قاطع و اعدام تهديد كرد و گفت: «اين كارها به عنوان اخلال در نظام اقتصادي كشور تحت قانون اخلال در نظام اقتصادي كشور، مجازاتهاي بسيار سنگيني دارد… اگر اين كار مصداق افساد في‌الارض باشد، اعدام و اگر غير از اين باشد تا ۲۰ سال حبس» دارد. وي افزود: «ما اطلاع وسيع داريم كه آشوبهاي ديروز كار ديگران است. با كساني كه اخلال مي كنند، شيشه مغازه ها را مي شكنند و آتش مي افروزند برخورد قاطع خواهد شد».

به گزارش دبيرخانة شورا، خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيدة مقاومت در ارتباط با اظهارات آخوند لاريجاني مبني بر اعدام و برخورد قاطع با معترضان گفت: «اين اظهارات هم ماهيت ضد انساني لاريجاني و ولي فقيه اش خامنه اي و هم وحشت شديد آنها از قيام مردم ايران را بازتاب مي‌كند. وي با تأكيد بر اينكه اين اظهارات نقض آشكار اعلاميه جهاني حقوق بشر و بسياري ديگر از كنوانسيونهاي بين المللي مانند كنوانسيون حقوق مدني و سياسي است، گفت شوراي امنيت ملل متحد بايد بلادرنگ اقدام كند، خانم رجوي از شورا و كميسيون حقوق بشر ملل متحد و ديگر سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر خواست، تهديد رئيس قضايية آخوندها به اعدام مردم معترض را قوياً محكوم نموده و براي آزادي دستگيرشدگان اقدام نمايند».

روز ۶ تير، پاسدار حسين رحيمي، سركرده پليس تهران بزرگ، در مورد خيزش اعتراضي بازاريان گفت: «پليس با تمام توان امنيت بازار و بازاريان [بخوانيد حاكميت چپاولگران] را برقرار مي‌كند و با قدرت اين وظيفه خود را انجام مي‌دهد.» (ايلنا)

به گزارش دبيرخانة شورا، در روز ۷ تير: «بازارهاي طلافروشها، سبزه ميدان، كفاشها، پارچه فروشها، آهن فروشان (شادآباد) و بازار سلطاني و بازار فروش لوازم يدكي و كسبة خيابان اميني، بازار بلورفروشان تهران ميدان و خيابان شوش، كسبه چهار راه سيروس در پنجمين روز اعتصاب بازاريان، از باز كردن مغازه هایشان خودداري كردند. صبح روز 7 تير پاسدار حسين اشتري، سركردة جنايتكار نيروي انتظامي، در هراس از گسترش اين حركت اعتراضي و براي كنترل اوضاع به بازار رفته بود. فضاي خيابانهاي جمهوري و لاله زار و چهار راه سيروس به شدت امنيتي است. تعداد زيادي از آدمكشان لباس شخصي در ميان گارد ضدشورش هستند. گله هايي از نيروهاي سركوبگر به سمت بازار رفتند. آنها به شدت روي فيلمبرداري و استفاده از دوربين تلفن‌هاي همراه حساس هستند.

ادامة اعتصاب در حالي است كه روز گذشته گارد ضد شورش و آدمكشان لباس شخصي و ديگر نيروهاي سركوبگر با آتش زدن اموال بازاريان و موتورهاي مردم و ضرب و شتم شديد جوانان و دستگيري شمار زيادي از معترضان و با ايجاد جو رعب و وحشت تلاش كردند از ادامه اعتصاب و اعتراض جلوگيري كنند. صادق لاريجاني رئيس قضاييه آخوندها و جعفري دولت آبادي دادستان جنايتكار تهران عاملان ”آشوبهاي“ تهران را به برخورد قاطع و اعدام تهديد كردند».

فصل چهارم:

مهار ناپذيري اقتصاد درحال فروپاشي

۳۱- در اسفند 1395 رئيس سازمان انرژي اتمي رژيم، علي اكبر صالحي، در گفتگو با رسانه‌هاي حكومتي فاش كرد: «چيزي حدود ۱۰۰ ميليارد دلار پول جمهوري اسلامي ايران آزاد شده است و مي‌توانيم از آن استفاده كنيم. اما اين پولها متعلق به همه نهادهاي ذيربط در جمهوري اسلامي است نه صرفاً دولت يا بانك مركزي»

واضح است كه «ذيربط»ترين «نهاد جمهوري اسلامي»، بيت خامنه‌اي است كه عمدة مبالغ يادشده را در اختيار گرفته است.

در تير 1397 نيز رئيس سازمان برنامه و بودجة رژيم، محمد باقر نوبخت، از افزايش ميزان صدور نفت تا دو ميليون و هشتصد هزار بشكه در روز خبر داد. به نحوي كه درآمد صدور نفت در سال‌ 1395 به‌ 43 ميليارد و ۲۰۰ميليون دلار و در سال 1396 به‌‌ 63ميليارد و ۷۰۰ميليون دلار رسيد.

همزمان در سه سال گذشته، صدها شركت اروپايي و آسيايي فعاليتهاي خود در بازار ايران را آغاز كردند و برخی از آنها تا قبل از اعلام شروع مجدد تحریمهای آمریکا فعالیتهای خود را گسترش هم دادند.

با اين‌همه، ركود، بيكاري، زوال صنعت و كشاورزي، فقر عمومي، معوق ماندن دستمزد كارگران، حاشيه‌نشيني، بحران بازار پول، تضييع حقوق كار، تخريب محيط زيست، احتضار نظام تأمين اجتماعي، بحران سلامت و محروميت درماني اكثريت جامعه، فساد، و… با وخامتي به‌مراتب بيش از گذشته ادامه يافته است. در يك تصوير عمومي، «ساختمان پلاسكو»ي اقتصاد كشور در حال فروريزي است و فرآيند تخريب بخش‌هاي گوناگون آن مهارناپذير شده است.

۳۲-خودکامگی ولایت فقیه که اقتصاد کشور را از آغاز برقراری استبداد دینی، در جریان جنگ با عراق، پس از جنگ و دوران باصطلاح «سازندگی» و در سالهای بعد پیوسته تابع امنیت و الزامات حفظ نظام کرده، علت‌العلل ويراني اقتصاد كشور است. این رویکرد و مدیریت امنیتی،  منجر به اتلاف مستمر سرمایه و هدردادن پشتوانة مادی توسعه اقتصاد کشور شده است.

در نتیجه، آماده سازی محیط کسب و کار برای سرمايه‌گذاري در همة عرصه‌ها  از جمله  بهداشت، آموزش، حمل و نقل، ارتباطات، صنايع، كشاورزي، محيط زيست، حفاظت از منابع آب ، پیوسته در تضاد با فرآيندهاي مخربي قرار گرفته كه دائماً در حال مكيدن منابع اساسي دارايي و ثروت كشورند. اين فرآيند‌ها در يك دسته بندي كلي عبارتند از:

ـ عمليات دائمي كنترل امنيتي و سركوب جامعه،

ـ جنگ افروزي در سوريه و يمن و تأمين هزينه هاي سرسام آور حزب‌الله لبنان، انصارالله يمن، يك دوجين گروههاي مشابه شبه نظامي در عراق از قبيل سازمان بدر، النجبا، عصائب‌الحق، كتائب حزب‌الله، سرايا و…، تيپ زينبيون در پاكستان، تيپ فاطميون در افغانستان و نظائر آن‌ها در بحرين، فلسطين، مصر و كويت

-رانتخواری نظام یافته ارکان اصلی حاکمیت

بي‌شك مهم‌ترين نهادهاي چپاولگر داراييهاي كشور براي مصارف ياد شده، بيت خامنه‌اي و سپاه‌پاسداران و بنيادها و بانكهاي وابسته به‌‌آنها هستند. از آن جا که بودجة عمومی دولت کفاف هزینه ها و ریخت و پاش این ارگانها را نمی داد، آنها نيمي از توليد ناخالص داخلي كشور را در اختیار گرفته‌اند.

علاوه بر این، در لايحه بودجة 97 (مطابق جدول شماره 7 ضميمه اين لايحه) بودجة برخي از نيروهاي سركوبگر نظير نيروي انتظامي را 40 درصد افزايش داده‌ و سرجمع بودجة نظامي ـ امنيتي رژيم ولايت فقيه را به 20 درصد بودجة عمومي رسانده‌اند. اين نسبت، با دستور بعدي خامنه‌اي مبني بر تخصيص دو و نیم  ميليارد دلار ديگر از صندوق توسعه به‌ «بنية دفاعي»، به 22 درصد افزايش يافت.

۳۳-در رژيم ولايت فقيه با توزيع سياسي درآمد نفت و درآمد ساير منابع ثروت مواجهيم. اين همان كاركرد نظام رانتي حاكم است كه به‌هر يك از مقامها ‌، كارگزاران و مأموران رژيم متناسب با جايگاهشان در هرم قدرت رانت اقتصادي تعلق گرفته است.  منابع اساسي ثروت كه عوايدشان مشمول توزيع رانتي مي‌‌شود، عبارتند از‌ نفت و پتروشيمي، واردات و بازار مصرف، بازار پول، بازار كار و محيط زيست.

توزيع سياسي درآمدها و امتيازها يا همان نظام رانتي حاكم، در خلال چهار دهة گذشته نهادهاي ضروري مورد نياز خود را شكل داده است. به‌عنوان مثال در بازار كار،‌ شركتهاي پيمانكاري كه متعلق به‌ هر دو جناح رژيم‌اند، بخش مهمي از دستمزد نيروي كار را از آن خود مي‌كنند.

در بازار مصرف، سپاه پاسداران و بنيادهاي مختلف وابسته به ‌بيت خامنه‌اي با در اختیار داشتن بنادر و اسکله های خصوصی و بدون کنترل و پرداخت مالیات، هرجنسی را که بخواهند وارد می کنند. هم چنین با بهره‌مندي از امتيازهاي سياسي و مالي انحصاري دهها «مال» ( مركز خريد عظيم) در كلان‌شهرها برپا كرده و بخش اعظم درآمد بازار ايران را در اختيار گرفته‌اند. در بازار پول، قدرت حاكم با ايجاد هزاران مؤسسة مالي و تجاري و زنجيره‌يي از بانك‌هاي به‌اصطلاح خصوصي به‌درآمدهاي نجومي از راه سوداگري مالي دست مي‌يابد.

در اين ميان نقدتر و سهل‌الوصول تر از همه تصاحب بخشي از درآمد نفت و پتروشيمي توسط بيت‌ ولي فقيه است. شوراي ملي مقاومت پيش از اين شواهد و اطلاعات متعددي منتشر كرده كه اين واقعيت را تأييد مي‌كند. باندهاي رژيم نيز در كشمكش با يكديگر گاه تحليلهايي از گزارشهاي تفريغ بودجة سالانه رژيم منتشر مي‌كنند كه نشان مي‌دهند بخشي از درآمد نفت به‌ خزانه وارد نشده است. در سال‌هاي گذشته، سايت متعلق به‌‌احمد توكلي، از وزراي پيشين رژيم، با انتشار جداول گزارش‌هاي تفريغ بودجه در سال‌هاي 83 و 84 نشان داده است كه «حدود نيمي از ارزش نفت خام توليدي به خزانه واريز نمي شود». سايت مزبور نتيجه مي‌گيرد كه «شايد اين مبالغ حيف و ميل نشده باشد ولي مسلماً غير قانوني هزينه شده است» (سايت الف ـ ۱۹ شهريور ۱۳۸۶).

بخشي از درآمد فروش محصولات پتروشيمي نيز به‌مدد يك رشته فريب‌كاري و پنهان‌سازي نظير مناقصه‌هاي ساختگي، در نهايت سر از بيت‌ خامنه‌اي در مي‌‌آورد.

در واقع آنچه تحت حاكميت آخوندها رخ داده است، چنان كه برخي تحليل‌گران اقتصادي توصيف كرده‌اند «سرمايه‌برداري» است. در نتيجه اقتصاد ايران زير تأثير تاراج و ويرانگري مستمر ولايت فقيه دستخوش انباشت‌زدايي شديد شده است.

۳۴ـ تحولات يك سال گذشته کشور نشان مي دهد كه رژيم حاكم توانايي اداره امور اقتصادي کشور به خصوص بی ثباتی بازار ارز و سکه طلا را به‌ميزان زيادي از كف داده است. اين وضعيت را از جمله در شكست طرح‌هاي رژيم مي‌توان ديد.

از آذر 1396 دولت روحاني براي جلوگيري از بالا رفتن قيمت سكه طلا، به‌حراج حدود 500 هزار قطعه سكه و پيش فروش بيش از 7.5 ميليون قطعه ديگر دست زد. در اجراي اين طرح ذوب كردن 60 تن طلا از ذخائر بانك مركزي در دستور كار رژيم قرار گرفت. با وجود عرضه طلا در اين مقياس بزرگ، پس از گذشت چند ماه بهاي سكه به‌جاي پايين آمدن رو به‌افزايش گذاشت و از هر قطعه 1.2 ميليون تومان در ابتداي اين طرح، به بيش از‌ 4.5 ميليون تومان در مرداد ماه امسال رسيد. برخي كارشناسان جهش پي‌ در پي قيمت‌ها در بازار را ناشي از آن دانسته‌اند كه ذخائر طلاي كشور رو به‌اتمام گذاشته است (روزنامه جهان صنعت، 7 مرداد 1397).

طرح ديگر رژيم تلاش براي سامان دادن به‌بازار ارز بود. پس از قيام‌ دي ماه و به‌خصوص پس ازخروج آمريكا از برجام، تقاضا براي تبديل بخشي از نقدينگي هنگفت موجود در بازار چنان افزايش يافت كه بازار ارز را از كنترل خارج كرد. دولت روحاني در يك واكنش اضطراري با اعلام يكسان سازي نرخ ارز درحد دلاري 4200 تومان مدعي شد كه با اين نرخ تمام هزينه هاي ارزي كشور را تأمين مي كنند. اما در زمان كوتاهي پس از آن نرخ دلار در بازار تهران 8000 تومان صعود كرد و طرح رژيم را به‌شكست كشاند. پس از آن دلار در مقطعي از 12 هزار تومان هم عبور كرد و اين روند بي‌ثبات هم‌چنان ادامه دارد.

همزمان با آغاز اجراي دور اول بازگشت تحريم‌هاي آمريكا، از روز 16 مرداد 1397، رژيم براي مقابله با تنگناي ارزي ناشي از آن،  سياست ارزي ديگري را به اجرا گذاشت. اين سياست به‌تأييد «شوراي‌عالي هماهنگي اقتصادي» ـ نهادي با مشاركت رؤساي سه قوه كه به‌توصية خامنه‌‌اي تشكيل شده ـ رسيده است. برمبناي اين سياست رژيم از تأمين ارز مورد نياز براي واردات80 درصد كالاهاي وارداتي شانه خالي كرده تأمين آن را به بازار آزاد واگذاشته است. حدود 70 درصد واردات مزبور را كالاهاي مورد نياز بخش توليد كشورتشكيل مي‌دهد.  به‌زعم مقامات رژيم قرار است اين ارز از محل درآمد ارزي صادرات محصولات موسسات دولتي نظير محصولات پتروشيمي، فرآورده‌هاي نفتي، گاز و … تأمين شود. در واقع رژيم با اين تصميم بي‌سابقه، ارز مورد نياز واردات را به‌يك ‌منبع فاقد تضمين حواله داده است. زيرا محصولات پتروشيمي ايران ـ منبع مهمترين بخش درآمد صادرات غيرنفتي ـ  در دستوركار مرحله دوم تحريم‌هاي آمريكاست كه از 13 آبان 97 شروع مي‌شود. بنابراين تضميني وجود ندارد كه از اين محل يا از صادرات فرآورده‌هاي نفتي ارز مورد نيازبراي حدود 80 درصد كل واردات مورد نياز كشورتأمين شود.

 حتي اگر ارز كالاهاي وارداتي از بازار آزاد تامين شود، سياست ارزي جديد رژيم خانوارهاي ايراني را در معرض گراني و موج تورمي جديدي قرار مي‌دهد كه نتيجه گراني شديد ارز در بازار آزاد است. اين سياست درعمل روند كاهش قدرت خريد حقوق بگيران را تشديد مي‌كند. بنا به‌گزارش بخش كارگري «شوراي عالي كار» سبد هزينه خانواده‌هاي كارگري از آغاز سال تا اول مرداد97 براثر تورم حاصل از جهش‌هاي قيمت ارز، از دو ميليون و هفتصد هزار تومان به پنج ميليون تومان رسيده است.

ناتواني رژيم در برابر موج فزايندة بيكاري وجه ديگري از كنترل‌ناپذيري اقتصاد كشور است. مقابله با افزايش بيكاري ازمسير رشد پايدار اقتصادي با نرخ بيش از8 درصد مي گذرد. شرط دستيابي به‌چنين رشدي فسادزدايي ازعرصه اقتصاد رانتي براي سرمايه‌گذاري موثر است. اين سرمايه‌گذاري نه از عهدة دولت مفلس روحاني و نظام بانكي فلج شده بر مي‌آيد و نه سرمايه‌داري سوداگر حاكم به سرمايه گذاري ثابت و پايدار براي اشتغال‌زايي تن مي‌دهد. شركتهاي خارجي نيز به‌دليل بي‌ثباتي عميق بازار ايران به‌سمت سرمايه گذاري ثابت اشتغالزا در ايران نزديك نمي‌شوند. در نتيجه آميزه‌يي از چالش‌هاي اقتصادي و سياسي مهار بيكاري در ايران را ناممكن كرده اند.

۳۵-كنترل‌ناپذيري اقتصاد ايران هم‌چنين در رها شدن نرخ تورم از كنترل تصنعي سال‌هاي اخير مشاهده مي‌شود: بانك مركزي نرخ تورم ميانگين را در ماه تير 10.2 درصد اعلام كرد و بر تبليغات دامنه‌دار دولتي پيرامون نرخ تك رقمي تورم نقطه پايان گذاشت. مطابق اين گزارش در تيرماه نسبت به ماه مشابه سال ۹۶، بهاي دخانيات۷۲٫۴ درصد رشد داشته و رشد بهاي خوراكي‌ها و آشاميدنیها‌ به‌ ۲۵ درصد رسيده است. رشد شتابان اين ارقام و افرایش بهای دیگرکالاهای مصرفی و هزینه مسکن و انرژی ، به‌معني شعله‌ور شدن آتش تورم در ماه‌هاي آتي است.

سرانجام بايد به‌افزايش انفجاري حجم نقدينگي به‌عنوان يكي از مهم‌ترين نشانه‌هاي درماندگي رژيم در مديريت اقتصاد كشور توجه كرد. نقدينگي به عنوان يكي از مهمترين شاخصهاي اقتصاد كلان كه بي واسطه بر افزايش نرخ تورم تاثير مي گذارد، از حدود ۶۰ هزار ميليارد تومان در سال ۱۳۸۴، به حدود 1500 هزار ميليارد تومان در پايان سال ۱۳۹۶ رسيد. اين رقم بر اساس آمار دولتي، ۳۰۰ هزار ميليارد تومان بيشتر از كل توليد ناخالص داخلي كشور است. به‌گفته رئيس اتاق بازرگاني تهران، مسعود خوانساري هر روز هزار ميليارد تومان به حجم نقدينگي افزوده مي‌شود.

اين افزايش مخرب، توانايي كنترل ارزش پول كشور را كه مهم‌ترين وظيفه سيستم بانكي است، از بانك مركزي سلب كرده است.

۳۶ـ مسعود نيلي، دستيار ويژة اقتصادي روحاني و دبير ستادهماهنگي اقتصادي دولت،كه اخيرا همزمان با فلج‌شدگي بخشي از كابينه از اين سمت عملاً كناره گرفته است، سال گذشته اعلام كرد كه اقتصاد كنوني ايران با 6 «ابرچالش» دست به‌گريبان است (روزنامه دنياي اقتصاد، 22 شهريور 1396). او اين «ابرچالش‌ها» را «بيكاري، نابه‌ساماني و عدم تعادل بودجة دولت، نابه‌ساماني نظام بانكي، نابه‌ساماني نظام بازنشستگي و بيمه، مسألة منابع آب و محيط زيست» برشمرد. ازآنجا كه اين شخص از زمان دولت رفسنجاني مرجع كارشناسي در مديريت اقتصادي دولت‌هاي وقت بوده و ازجمله در طراحي و ارائة «برنامة پنجسالة توسعه اقتصادي ـ اجتماعي» نقش اصلي را داشته، قابل فهم است كه به‌گفتن نمودهاي بيروني فروپاشي اقتصاد كشور اكتفا كرده و عمداً مهم‌ترين معضلات ساختاري و بنيادي را به‌سكوت برگزار كرده است. با اين‌حال حتي در همين روايت دولتي عنوان «ابرچالش‌هاي شش‌گانه»، في‌نفسه، ناتواني رژيم در مواجهه با سقوط اقتصادي كشور را بيان مي‌كند. به‌خصوص كه امروز هريك اين ابرچالش‌ها از حيطه تنگناهاي اقتصادي فراتر رفته به‌صورت اعتراض‌هاي اجتماعي ادامه‌داري به‌خيابان‌ها سرازير شده است.

۳۷ـ « ابرچالش » بودجه دولت

 از سالهاي اولية روي كارآمدن رژيم ولايت فقيه و به‌خصوص با آغاز جنگ ضدميهني بودجة سالانه و اجراي آن، از مسير اقتصادي و منطقي خود منحرف شد..حكومت آخوندي در استفاده از منابع و به خصوص درآمد ناشي ازصادرات نفت رهنمود معتبر ملي يعني سياست «اقتصاد بدون نفت» دولت دكترمصدق و بودجه بندي بدون درآمد نفت را زيرپا گذاشت. به‌جاي آن،‌ بخش مهمي از ثروت ملي نفت و ساير درآمدهاي عمومي را به خدمت توسعه نظامي يعني دستيابي به سلاحهاي كشتار جمعي از جمله بمب اتمي و موشك‌هاي دوربرد و همچنين دخالت نظامي تروريستي در كشورهاي منطقه درآورد.

بارمالي و رقم اتلاف منابع اقتصادي ايران در بودجه سالانه دولت، سال به سال سنگين تر مي‌شود. درحال حاضر، سهم نيروهاي نظامي امنيتي پاسدار موجوديت اين رژيم از بودجه عمومي دولت، 2.5 برابر بزرگترين دستگاه اداري دولت يعني وزارت آموزش وپرورش (با بيش ازيك ميليون معلم و بيش از14 مليون دانش آموز) است.

اين خاصه خرجيها، كسربودجه و عدم تعادل دخل و خرج دولت را به جايي رسانده كه ديگر درآمد هاي دولت نمي‌تواند جوابگوي هزينه هاي آن باشد. كسري غيرموجه بودجة دولت، قوه مجرية رژيم را واداركرده كه براي جبران آن به انواع استقراض مالي وخامت‌بار و مخرب روي آورد. اثر تخريبي و بحرانزايي بودجة دولت در انباشت بدهي‌هاي دولت بارز شده است.

آمار كل بدهي دولت در سال 96 هنوز منتشرنشده است. اما براساس آخرين آماري كه وزارت اقتصاد و دارايي رژيم در پايان سال 95 منتشركرده، دولت تا قبل از سال96 بالغ بر700 هزار ميليارد تومان بدهي داشته است. اين مبلغ نزديك به 50 درصد ارزش توليد ناخالص داخلي در همين سال است.

۳۸ـ «ابرچالش » نظام بانكي

نظام بانكي كه شاهرگ اقتصاد كشور محسوب مي شود، از آغاز حكومت آخوندي با دو انحراف مديريتي وابستگي به دولت و وابستگي صوري به نظرات فقهي با سرپوش «بانكداري بدون ربا » مواجه شد. رييس دولت از يكسو تعيين كننده رئيس بانك مركزي (پست حساس و خطير اقتصادي كشور) شد و از سوي ديگر در رأس « شوراي پول و اعتبار» درسمت‌دهي سياست‌گذاري پولي اين شورا نقش‌آفرين شد و در رأس «مجمع عمومي بانك مركزي» اجراي عمليات اين بانك را تحت كنترل خود درآورد. در نتيجه هرگونه استقلالي از بانك مركزي سلب شد و سياست‌گذاري پولي يكسره تابع سياست‌هاي ولايت فقيه و الزام‌هاي جنگ‌، سركوب و رانت‌خواري گرديد.

نظرات ولي فقيه نيز با حضور «فقيهي» ازجانب شوراي نگهبان در جلسات «شوراي پول و اعتبار»، و استقرار «شوراي فقهي بانك مركزي» در اين بانك و «شوراي مشورتي بانكداري و مالي اسلامي» در وزارت اقتصاد اعمال شد. بانك‌هاي ملي، كشاورزي، انصار، سرمايه و… نيز هركدام «شوراي فقهي» خاص خود را دارند.

 با اين شكل بندي مديريت، سيستم بانكي تحت تأثير اين وابستگي دوسويه قرارگرفت و كاركرد اقتصادي سيستم بانكي را ناديده گرفت. اولين عارضه وابستگي نظام بانكي به دولت، تبديل بانكهاي دولتي به بنگاههاي كارگشايي مالي دولت و شركتهاي دولتي است. اين امر بدهي هنگفت دولت به نظام بانكي را ـ بي‌اعتنا به‌هرگونه قانون و ضابطه محدودكننده‌يي ـ به وجود آورده است. در نتيجه ، پولي كه بايد در شريان اقتصاد كشور جاري شود در دستگاه فاسد دولت حيف و ميل شده يا به‌صورت رانت‌هاي هنگفت نصيب بيت خامنه‌اي و سپاه پاسداران شده است.

-دومين عارضه مهم وابستگي دوگانه سيستم بانكي، مكلف كردن بانكها به پرداخت وام كم بهره به اشخاص حقوقي و حقيقي مورد نظررژيم است. علاوه براين، به‌بهانه «بانكداري بدون ربا» زيرعنوان مضاربه و ساير «عقود اسلامي» وام‌هاي كلاني به‌رايگان به‌شركت‌هاي سپاه پاسداران و وابستگان رژيم پرداخت شده است. بخش عمده اين وام ها در سررسيد تعيين شده به بانكها برنگشته و بخش قابل توجهي از آن هيچگاه بر نمي‌گردد. اين وام هاي سوخته و غيرقابل بازگشت درحسابداري بانك‌ها تحت عنوان «معوّقه‌ها» ثبت گرديد. به علت نبود شفافيت از ميزان «معوّقه‌هاي بانكي» اطلاع دقيقي در دسترس نيست. مقام‌هاي مختلف رژيم اين مطالبات را بين 95 تا 200 هزار ميليارد تومان اعلام كرده‌اند. به گفته اكبر تركان، مشاور حسن روحاني و رييس مناطق آزاد، ميزان كل مطالبات معوَقة بانكي 220 هزار ميليارد تومان است (تلويزيون شبكه خبر13 دي 93). درهمين تاريخ، قائم مقام بانك مركزي ميزان مطالبات معوَقه را 94 هزارميليارد تومان اعلام كرد. سپس دادستان كل رژيم گفت: اعلام مبلغ مطالبات بانكي بين 95 تا 200 هزار ميليارد تومان نشانة عدم شفافيت و داراي اشكال است. (تلويزيون رژيم، شبكة اول، 4 اسفند 93). نتيجه آن‌كه، برداشت و عدم بازگشت پول بانكها توسط دولت و اشخاص مورد نظرحاكميت، بسياري بانك‌ها را به‌توقف يا ورشكستگي كشانده است.

۳۹-در خرداد 1395 مركز پژوهش‌هاي مجلس رژيم اعلام كرد كه بخش بزرگي از نظام بانكي كشور دچار توقف (insolvency) شده است. كارشناسان اقتصادي نيز معتقدند: «12 بانك رسماً ورشكسته‌اند اما اعلام نمي‌شود» (حسين راغفر- خبرگزاري ايلنا، 12 ارديبهشت 1395). بنا به دستور دولت، بانك مركزي براي لاپوشاني عوارض اجتماعي تعطيل و اعلام ورشكستگي اين بانك‌ها، تا امروز با پرداخت وام به اين بانكها آن‌ها را ظاهرا داير نگهداشته است. استقراض بانك‌هاي ورشكسته از بانك مركزي كه عمدتا با چاپ اسكناس انجام مي‌گيرد باعث افزايش «پايه پولي» و در نتيجه افزايش مخرب ميزان نقدينگي شده است.

يك تحول اساسي ديگر كه نظام بانكي را منقاد ولايت فقيه و سياست تبهكارانه آن كرد، تأسيس بانك‌هاي به‌اصطلاح خصوصي بود. اين برنامه دسترسي ‌خامنه‌اي و سپاه پاسداران و يك دوجين نهادهاي ويژه سركوب و غارت به‌نظام بانكي كشور را تسهيل كرد. ايجاد بانك‌ انصار (سپاه پاسداران)، بانك سينا (بنياد مستضعفان)، بانك شهر (شهرداري تهران)، بانك حكمت (ارتش)، بانك مهر ايران (بسيج)، بانك قوامين (نيروي انتظامي)، بانك كارآفرين (ستاد اجرايي خامنه‌اي) و… بخش بزرگي از نظام بانكي را به‌ابزار تأمين مالي تروريسم و سودجويي نجومي باندهاي رژيم تبديل كرد.

در كنار فساد، رانتخواري و تأمين مالي تروريسم توسط بانك‌ها، عامل ديگري كه سبب فساد ساختاري در نظام پولي كشـور شده، فعاليت چپاولگرانه صندوق‌هاي به‌اصطلاح قرض‌الحسنه و مؤسسات مالي و اعتباري است. شمار اين مؤسسات به ‌بيش از 8 هزار مورد (اعم از مجاز و غيرمجاز) رسيده است. آن‌ها عمدتاً وابسته به‌بيت خامنه‌اي، سپاه پاسداران يا باندهاي مختلف در رأس هرم قدرت‌اند و در بلعيدن بازار پول و سلب دارايي جامعه ايران‌ با هم رقابت مي‌كنند.

اعتراض‌هاي غارت‌شدگان عليه اين مؤسسات كه تاكنون در دست كم 100 شهر ايران بارها برگزار شده، نشانه آگاهي و بيداري جامعه ايران نسبت به‌حرص و ولع نظام ولايت فقيه در سرقت اندوخته‌ها و درآمدهاي مردم ايران تا آخرين ريال آن است. مقام‌هاي رژيم خود اعتراف مي‌كنند كه «خون مردم به اسم موسسه مالي اعتباري و به اسم ”امام هشتم“، بسيج، سپاه و نيروي انتظامي مكيده مي‌شود» (محمد تقي رهبر، سايت تابناك ۲۴ دي‌ 1389).

نخستين مؤسس اين صندوق‌ها، يك باند وابسته به‌خميني به‌نام «سازمان اقتصاد اسلامي» متعلق به اسدالله لاجوردي و حبيب الله عسگراولادي بود كه فعاليت‌هاي غارتگرانه‌اش از همان قدم اول، يعني در سال 1358، مورد اعتراض سازمان مجاهدين خلق ايران قرار گرفت.

وارثان باند مزبور هم‌اكنون حدود 1100 صندوق را تحت پوشش خود دارند. تعداد شعب برخي از اين صندوق‌ها از شعب بانك‌هاي خصوصي بيشتر است و حجم معاملات پولي‌شان نجومي است. گفته مي‌شود حدود 30 درصد نقدينگي كل نظام بانكي در اختيار همين مؤسسات قرار دارد (جام جم آنلاين ۲۷ مرداد 1394).

۴۰- «ابرچالش» بيكاري

بيكاري فزاينده، به اعتبار عوارض اجتماعي سياسي خطرناكش، از ديد امنيتي، مهمترين «ابرچالش» پيش روي رژيم است. تجربة قيام دي ماه 96 نشان داد كه در شهرهاي كوچك كه نرخ بيكاري در آنها بالاست، شورش و قيام راديكالتري مي‌تواند شكل بگيرد. بنابر منابع رژيم، سالانه يك ميليون جوان متقاضي كار وارد بازار كار مي‌شوند. علاوه براين ركود اقتصادي و تعطيلي موسسات توليدي (يا راكد ماندن بخشي از ظرفيت آنها) به بيكاري بخشي از شاغلان منجرشده و آن‌ها را نيز متقاضي جديد اشتغال كرده است. برطبق برآورد كارشناسان اقتصادي رژيم در سال‌هاي ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، ميزان اشتغال‌زايي خالص سالانه (مشاغل ايجاد شده منهاي مشاغل از دست‌رفته) ، تنها ۱۴ هزار و ۲۰۰ شغل بوده كه بسيار ناچيز و در حد صفر است (مسعود نيلي، مصاحبة تلويزيوني، 26 فروردين 1392).

بانك مركزي در گزارش جديد خود (تير ۱۳۹۷) در مورد بودجه و دخل و خرج خانوار ايراني در سال 96 رسماً اعلام كرده است: ۲۸ درصد خانوارها فاقد حتي يك فرد شاغل هستند. در سال95 اين رقم 26.6 درصد و در سال 91 بيش از 23 درصد گزارش شده بود.

مركز آمار اعلام خطر مي‌كند كه ميانگين كشوري درصد بيكاري جوانان 15 تا 29 ساله به بيش از دو برابر ميانگين بيكاري عمومي كشور رسيده و حاكي از آن است كه 25.3 درصد از فعالان اين گروه سني در سال 1396 بيكار بوده‌اند. مطابق گزارش اين مركز دولتي اكثريت جوانان بيكار تحصيل‌كرده و فارغ‌التحصيل مؤسسات آموزش عالي و دانشگاهها هستند. مطابق آمارهاي ارائه شده از سوي كارشناسان بازار كار، «از هر سه جوان تحصيلكرده يك نفر بيكار و از هر4 نفر جوياي كار 3 نفر داراي مدرك دانشگاهي هستند» كه نمي توانند شغل مرتبط با رشتة تحصيلي خود را پيدا كنند (خبرگزاري تسنيم 15 مهر 1396).

این نکته را هم باید در نظر داشت که در آمارهای رژیم، کودکان کار ده سال به بالا هم جزو شاغلان محسوب می شوند. در مورد تفات نرخ بیکاری در مناطق مختلف کشور نیز رحمانی فضلی وزیر کشور حکومت آخوندی می گوید:«در برخی از شهرها میزان بیکاری به ۶۰درصد رسیده است»(خبرگزاری تسنیم ۹مهر ۱۳۹۶).

وزير علوم رژيم در اسفند۹۶ گفت: ميزان بيكاري كساني كه مدرك دانشگاهي دارند از كساني كه اين مدرك را ندارند بيشتر است. كارشناسان مستقل، شمار واقعي بيكاران را بيش از 10 ميليون نفر برآورد مي‌كنند. در نتيجه، نرخ بيكاري در ايران بيش از 40 درصد برآورد مي‌شود.

واقعيت تكان دهندة ديگر شمار عظيم جمعيت غير فعال در ايران است كه سال به‌سال افزايش مي‌يابد. بنا به‌‌گزارش‌هاي دولتي نرخ جمعيت غيرفعال از 59 درصد در سال 1384 به 62.8 درصد در سال 1393 رسيده است (مركز آمار و اطلاعات راهبردي، وزارت تعاون، بهمن 1394).

۴۱ ـ‌«ابرچالش» ورشكستگي صندوق‌هاي بازنشستگي

با احتساب صندوق‌هاي خاص نظير «سازمان تأمين اجتماعي نيروهاي مسلح» و برخي ديگر از مؤسسات دولتي نظير شركت نفت كه به آن‌ها توجه ويژه مي‌شود، به گفته علي ربيعي وزير كار روحاني در جلسة علني مجلس رژيم در روز 5 دي 1395، در حال حاضر 18 صندوق بازنشستگي وجود دارد. در ميان آن‌ها سازمان تأمين اجتماعي، محور اصلي بيمه‌هاي اجتماعي، به‌تنهايي نيمي از جمعيت كشور شامل نزديك به سه  ميليون و 300 هزارمستمري‌بگير را تحت پوشش خود دارد.

صندوق بازنشستگي كه دومين بيمه مهم كشور محسوب مي شود،‌ به نوبه خود نزديك به‌ دو ميليون و ششصد هزار نفر بيمه شده يا مستمري بگير را در بر مي‌گيرد.

معضل بزرگي كه در سالهاي اخير جاي مهمي در بين چالشهاي اقتصادي كشور پيدا كرده، ناتواني مالي فزاينده‌ سازمان تأمين اجتماعي و ساير صندوقهاي بيمه است، به‌طوري كه ياراي تأمين بيمه‌شدگان و مستمري‌‌بگيران و بازنشستگان را ندارند. در نتيجه، ميليونها بازنشسته، به‌علت عدم تكافوي مستمري دريافتي، درمعرض فقر و فلاكت قرارگرفته‌اند.

پارامترهايي مانند فساد مالي مزمن در مديريت اين صندوقها بي‌شك در تشديد اين معضل اثر داشته است. اما در واقع اين ورشكستگي‌ها حلقة نهايي فرآيندي است كه با كاهش جدي ميزان حق بيمه پرداختي به‌ صندوقهاي بيمه شكل گرفته است. كاهش اين پرداختها، اولاً ناشي از پايين نگهداشتن دراز مدت دستمزد نيروي كار است كه به‌همين نسبت، ميزان کسور واريزي به‌صندوقها را پايين آورده است. ثانياً، نتيجة سياست موقتي سازي نيروي كار است. در حال حاضر 95 درصد كارگران در استخدام رسمي نيستند و تحت قراردادهاي موقت و سفيد امضا كار مي‌كنند (كار ايراني، 23 فروردين 96). كارفرمايان در ازاي كار آنها به‌سازمان تأمين اجتماعي حق بيمه (كه معادل 20 درصد مزد است) نمي‌پردازند. در تيرماه 1396، دولت روحاني مجموعه‌يي از طرحهاي ارزان‌سازي نيروي كار، از جمله طرح موسوم به‌كارورزي را به‌اجرا گذاشت كه به‌موجب آن كارفرمايان اجازه يافتند فارغ‌التحصيلان دانشگاهها را با پرداخت دوسوم حداقل دستمزد به‌صورت غيررسمي استخدام كنند و به‌علاوه از اين امتياز برخوردار باشند كه حق بيمة تأمين اجتماعي را نپردازند (روزنامة شرق، 31 تير 1396). ثالثاً، محصول تصميمهای ‌ دولتهاي مختلف رژيم در جهت تضعيف و به‌حاشيه راندن نظام تأمين اجتماعي است. به‌طوري كه از يك طرف بخش قابل توجهي از شركت‌ها و هلدينگ‌هاي متعلق به‌سپاه پاسداران و ‌بيت خامنه‌اي و بنيادهاي وابسته به ‌او را از پرداخت سهم بيمة نيروي كار تحت استخدام خود معاف كرده‌اند؛ از طرف ديگر از پرداخت بدهي‌ هنگفت افزايندة خود به‌نظام تأمين اجتماعي خودداري مي‌كنند. هم‌اكنون سازمان بيمة اجتماعي يكي از پنج طلبكار بزرگ دولت است.

قابل توجه است كه به‌رغم اعتراضات تشكلهاي كارگري و بازنشستگان كشوري به و‌اريز كسور بازنشستگي به خزانه دولت به جاي واريز آن به حساب سازمان تأمين اجتماعي، مجلس ارتجاع در تبصرة 7 قانون بودجه 97 به اين خلافكاري دولت صورت قانوني بخشيده است. تأثير مجموع اين سياست‌ها، امروز صندوق‌هاي بيمه را ورشكسته كرده و نظام بيمه اجتماعي كشور را در مسير فروپاشي قرار داده است.

دو ابر چالش ديگري كه مسعود نيلي در شمار ۶ «ابرچالش» گريبانگير اقتصاد ذكر كرده، مسأله منابع آب و محيط زيست است كه در فصل بعدي به اختصار به آن مي پردازيم.

فصل پنجم:

انهدام محيط زيست و زوال منابع آب

۴۲- شوراي ملي مقاومت بارها در مورد فاجعه بي آبي كه مسأله مركزي و اساسي براي حيات مردم ايران است، هشدار داده است. ما وضعيت محيط زيست و بحران آب را به عنوان «فرابحران»، «ماوراي فاجعه» و «قتل عام طبيعت» ناميديم. در بيانية سالانه شورا در سال 95 گفته ايم: «اگرچه تخريب محيط زيست در حاكميت آخوندها در تمامي زمينه ها فاجعه بار است، اما مي توان بحران آب و آينده تاريك آن را از همه بزرگتر و خطرناكتر دانست. سياست سدسازي، با اهداف منفعت طلبانة كوتاه مدت ولي با تأثيرات فوق العاده مخرب بلند مدت، كه به طور عمده به وسيلة سپاه پاسداران اجرا شده، همراه با برداشتهاي بي رويه از سفره هاي زيرزميني موجب خشك شدن كامل يا لطمات جبران ناپذير به منابع استراتژيك آب و درياچه ها و تالابهاي كشور شده است».

اما در ماه‌هاي اخير ‌اعتراض‌هاي مردمي عليه استبداد حاكم به‌خاطر كمبود شديد آب رو به‌گسترش گذاشته است. تظاهرات مكرر مردم برازجان، قيام خونين مردم خرمشهر و اعتراض‌ها و تظاهرات 55 روزة كشاورزان اصفهان از برآمدهاي مهم اين جنبش است. اين فريادها در همه جا با شعارهاي خشماگين عليه اختناق و استبداد آميخته است و بيان كنندة باوري است كه در جامعة ايران عموميت يافته است:‌ قحطي آب و قحطي آزادي به‌هم مرتبط است و لازمه به‌دست آوردن هردو آن‌ها پايان دادن به‌حاكميت ولايت فقيه است.

۴۳ـ «ابرچالش» انهدام محيط زيست

محيط زيست ايران سرماية حيات نسل‌ كنوني و نسل‌هاي آينده است و در مالكيت مشترك تمام مردم قرار دارد. از درياچه‌ها، رودها، تالاب‌ها و منابع زير زميني آب تا جنگل‌ها، مراتع، اراضي عمومي و فضاي شهرها جز عموم مردم ايران نبايد صاحب و مالكي داشته باشد. اما رژيم ولايت فقيه از ابتداي حاكميت‌اش زيست‌بوم مردم ايران را مانند ساير منابع كشور به‌مثابة غنائم جنگي در مالكيت مطلقه خود دانسته ضربات بنيان‌كني به‌آن وارد كرده است. تراژدي كنوني محيط زيست ايران نتيجه نگاه اشغالگرانة آخوندهاي حاكم و نيز كوته‌نگري و حماقت آن‌ها در ادارة امور كشور و پيامد كالايي شدن منابع آب، جنگل‌ها، مراتع، اراضي عمومي، سواحل، كوه‌پايه‌ها و حتي فضاي شهرهاست. به‌نحوي كه آخوندها همة آن‌ها را عرصة سودجويي بي حد و حصر خود كرده‌اند.

ازاين‌نظر رژيم ولايت فقيه يك سياست جنايت کارانه نسبت به‌نسل‌هاي كنوني و آينده كشور اعمال كرده كه فجايع ناشي از آن از جمله در اين عرصه‌ها ظاهر شده است:

– در چهار دهة اخير جمعيت كشور بيش از دو برابر شده است؛ بدون اين كه براي پاسخگويي به‌نيازهاي اين جمعيت برنامه‌ و تمهيدي در كار باشد.

-كاهش فاجعه بار منابع آب، زندگي مردم در تعدادي از استان‌ها را دشوار كرده است.

– از نظر بيابان‌زايي و فرسايش خاك، ايران نخستين كشور جهان شده است.

-هواي شهرهاي بزرگ به‌شدت آلوده شده است. سالانه ۴۵ هزار ايراني جان خود را بر اثر آلودگي هوا از دست مي‌دهند (خبرگزاري ايسنا، 27 آبان 1392‌).

 بنا به‌ارزيابي مؤسسات پژوهشي معتبر بين‌المللي، از نظر وضعيت هوا، اهواز آلوده‌ترين شهر جهان، سنندج سومين، كرمانشاه ششمين و ياسوج نهمين شهر آلودة جهان محسوب مي‌شود (مؤسسة پژوهشي كوارتز، روزنامه ايران، 10 آذر 1392).

در اكثر شهرهاي ايران شبكه جمع‌آوري فاضلاب و تأسيسات تصفية آن وجود ندارد. شصت در صد فاضلاب شمال كشور مستقيم يا غير مستقيم به درياي خزر سرازير مي‌شود (مركز پژوهش‌هاي مجلس رژيم، خرداد ماه ۱۳۹۵).

با وجود گذشت بيش از يك قرن از رواج روش‌هاي بازيافت زباله‌ها در بسياري كشورها، هنوز در ايران تنها بين 8 تا 10 درصد زباله‌ها بازيافت مي‌شود و بقيه در دل زمين مدفون و يا در طبيعت رها مي‌شوند (دنياي اقتصاد، 3 ارديبهشت 1394 ـ اقتصادآنلاين، 25 ارديبهشت 1396).

وضعيت حيات وحش در مناطق مختلف ايران به‌احتضار يا به‌نابودي كامل كشيده شده و كاهش جمعيت حيات وحش بين 80 تا 90 درصد برآورد مي‌شود.

سالانه وسعتي بالغ بر 400 هزار هكتار از اراضي حاصلخيز كشور دستخوش فرسايش مي‌شود…

ميزان فرسايش خاك در جهان حدود 75 ميليارد تن است كه سهم ايران از آن بيش از 2 ميليارد تن بوده و حدود سه‌برابر متوسط آسيا است. ارزش اقتصادي خسارت سالانة فرسايش خاك در كشور قريب 10 هزار ميليارد ريال معادل تخريب يك ميليون هكتار زمين كشاورزي برآورد شده است. سالانه دو ميلياد متر مكعب رسوب بر اثر فرسايش خاك در سدهاي كشور جمع مي‌شود. اين حجم رسوب، سه‌برابر حجم رسوب در حوزه‌هاي آبخيز كشور چين است. از دهة 1330 تا 1370 سيلاب‌هاي مخرب سالانه به‌ترتيب با 195، 233، 431، 904، و 1108 مورد، روند صعودي داشته كه نشانگر تخريب شديد پوشش گياهي است. متوسط سالانة فرسايش خاك كشور 10 تا 15 تن در هكتار در سال است. در حالي كه اين رقم در آسيا 3.8 و در اروپا 0.5 و در استراليا 0.3 تن در هكتار در سال است.

نزديك به 85 درصد زمين‌هاي ايران كم و بيش در معرض خطر بيابان‌زايي هستند. طبق تصويربرداري‌هاي ماهواره‌يي سازمان ناسا، سالانه بين 1.5 تا 3.5 درصد از مساحت جنگل‌هاي كشور كاسته مي‌شود» (مركز پژوهش‌هاي مجلس رژيم، خرداد 1395).

اين وضعيت اسفبار پرسش مهمي را پيش كشيده است: آيا در چنين زيست بومِ مخروبه‌يي، زندگي مردم ايران آينده‌يي دارد؟ برخي گفته‌اند كه ۵۰ ميليون نفر از ساكنان جنوب البرز و شرق زاگرس بايد فكري به حال خودشان كنند و برخي نگرانند كه ايران به «قلب مردة خاورميانه»‌ تبديل شود.

اما نيروي گذار ايران از اين ويران‌سراي مأيوس كننده به سرزمين ‌اميد و زندگي و سرسبزي، جنبش آزادي‌خواهانه مردم ايران براي سرنگوني رژيم است.

۴۴ـ ابرچالش زوال منابع آب

از دست رفتن منابع آب كشور وضعيت خطرناكي را براي زندگي مردم ايران فراهم كرده است. درياچه‌هاي ايران از اروميه تا هامون به‌زمين‌هاي سوخته تبديل شده‌اند، رودخانه‌هاي ايران از زاينده رود تا سيمينه رود يكي پس از ديگري مي‌ميرند، از مهم‌ترين تالاب‌هاي كشور، 60 تالاب خشكيده‌اند. ديگر نه از بختگان اثري باقي است نه از گاوخوني و پريشان و جازموريان. آن‌ها جاي خود را به‌شوره‌زارها و بيابان‌ها داده‌اند. بسياري از روستاييان آب آشاميدني ندارند. در هزاران روستا با تانكر آب‌رساني مي‌شود، صدها شهر در وضعيت «تنش آبي» قرار گرفته‌اند، جمعيت كثيري از كم‌آبي يا شوري و گل‌آلودگي آب رنج مي‌برند و عدة ‌‌زيادي، به‌‌ويژه در شرق كشور كه آوارگان آب ناميده مي‌شوند، روستاهاي خود را به‌سوي شهرها ترك مي‌كنند.

بسياري از مناطق كشور ما البته طبيعت خشكي دارد و با كم‌آبي مواجه است. اما فاجعة كنوني به‌مراتب بيش از آن كه ناشي از عوامل اقليمي و محيطي باشد، حاصل يك سياست غارتگرانه و ويران‌‌كننده براي بقای ولايت فقيه است.

ساخت‌ و سازهاي ضربه‌زننده‌يي مانند احداث اتوبان در درياچه اروميه، توسعة برنامه اتمي كه به‌منابع عظيم آب نياز دارد، رو آوردن شركت‌هاي متعلق به‌خامنه‌اي و بنيادهاي او و سپاه پاسداران به توليدات و صنايعي كه منابع آب بسيار مصرف مي‌كنند، سدسازي بي‌رويه، گسترش نابه‌جاي اراضي زير كشت، فقدان سرمايه‌گذاري براي مقابله با هرز روي آب، نقل و انتقال نسنجيدة آب‌ رودخانه‌ها بنا به مصالح پاسداران، انتقال آب به‌جنوب عراق در چارچوب سياست صدور ارتجاع و ساير تصميم‌هاي ضدملي.

در واقع آن‌ها بي‌رحم‌تر و بيگانه‌تر از يك رژيم اشغالگر عمل كرده‌ و ظرفيت‌هاي زيست محيطي كشور را به خدمت يك موجوديت ضدتاريخي درآورده‌اند.

در اسفند ماه ۱۳۹۴ رسانه هاي حكومتي از قول معاون برنامه ريزي و اقتصادي وزارت نيرو نوشتند: «ايران در شرايط تنش آبي قرار دارد… براساس اسناد بين المللي كه در سال٢٠١٢ منتشر شده، در كشور ما بالاي صددرصد از منابع آبي زيرزميني برداشت مي شود؛ يعني داريم از منابع استراتژيك خود استفاده مي كنيم… ما در دهة اخير ١١٠ميليارد مترمكعب از منابع استراتژيك خود برداشت اضافه داشته ايم، اگر به همين منوال پيش رود، در ١٠سال آينده اساساً در كشور چيزي به نام منابع آب زيرزميني به صورت كلان نخواهيم داشت… تقريباً تمام آبهاي سطحي ايران، يعني رودخانه ها، تالابها و در نهايت درياچه ها از بين رفته است… با اين وجود، برداشتها روز به روز بيشتر مي شود و هيچ سالي نبوده كه اين وضعيت بهتر شده باشد» (شرق، 15 اسفند1394).

رئيس مركز ملي خشكسالي و مديريت بحران در سازمان هواشناسي هم معترف است كه «در بلند مدت ۷۲درصد جمعيت ايران با خشكسالي مواجه خواهد بود… با شاخص بلندمدت ۷ساله كه معيار بررسي سازمان هواشناسي است، بخشهاي وسيعي از كشور با درجاتي از خشكسالي مواجه خواهند بود و زندگي ميليونها نفر از شهروندان ايران تحت تأثير خشكسالي تغيير خواهد كرد… درمجموع ۷۳درصد از مساحت ايران با درجات مختلف خشكسالي روبرو خواهد شد» (ايسنا، 9تير1395).

۴۵-در بيانيه سالانه شوراي ملي مقاومت در سال 95 خاطر نشان شده بود : «درياچة اروميه به عنوان بزرگترين درياچه داخلي كشور، دومين درياچه آب شور دنيا و بزرگترين آبگير دائمي در آسياي غربي كه طي چند ده هزار سال همواره پر آب بوده، اكنون با بحران خشك شدن درگير است. سطح درياچه به كمتر از يك سوم تقليل يافته و نزديك به 2000كيلومتر مربع است. كارگزاران حكومتي اذعان مي كنند كه در صورت عدم احياي درياچة اروميه سلامتي 14ميليون تن به خطر مي افتد. طوفان نمك و ريزگردهاي ناشي از خشك شدن اين درياچه، تمام هستي جمعيتي را كه در مناطق اطراف اين درياچه زندگي مي كنند، تهديد مي كند و افزايش تعداد مبتلايان به انواع مختلف سرطانهاي پوست در آذربايجان يكي از پيامدهاي آن است (ايسنا، 11 خرداد 1395)».

در همان بيانيه اعلام كرديم: «كارگزاران رژيم به طور مداوم از چاره جويي براي بحران آب حرف مي زنند، اما هرگز نتوانسته اند و نمي توانند يك برنامة مدون و علمي را كه متكي بر واقعيت اقليمي ايران باشد ارائه دهند. واقعيت اين است كه بدون سرمايه گذاري مؤثر در حوزة آب، بدون مدرن كردن سيستم آبياري كشاورزي، بدون كوتاه كردن دست سپاه پاسداران از سدسازي و تا زماني كه خامنه اي سرمايه هاي مردم ايران را خرج مداخلات فرامرزي و جنگهاي پر هزينة آن مي كند، بحران آب نه تنها راه حلي ندارد، بلكه خطرناكتر مي شود. محسن رناني، اقتصاددان و عضو هيأت علمي دانشگاه اصفهان، در خرداد امسال ضمن پيش بيني”جنگ آب” در ۵سال آينده به كارگزاران حكومت هشدار داد كه با “آتش آب” بازي نكنند. وي گفت:  بايد پذيرفت كه بحران آب در ايران از جنگ يمن خيلي مهمتر است».

۴۶-امروز مقام‌هاي رژيم مي‌گويند در مورد بحران آب «ديگر راه بازگشت نداريم». بسياري از آنها فريبكارانه اين وضعيت را محصول غضب طبيعت و مشيت الهي قلمداد مي‌كنند. اما براي مردم ايران راه رهايي از اين فاجعه وجود دارد. چيره شدن بر خشكسالي و بي‌آبي مثل پايان دادن به‌بيكاري، زاغه‌نشيني و فقر در گرو سرنگوني استبداد مذهبي و استقرار حاكميت مردم است.

در ايران آزاد فردا، همة تصميم‌هاي ضدملي رژيم در خصوص منابع آب بايد به‌نحوي كه متضمن منافع مردم همه شهرهاي ايران باشد، تصحيح شود. وقتي كه حقوق سياسي پايمال شده مردم احيا شود و مردم بتوانند در تعيين سرنوشت خود مشاركت داشته‌ باشند، جهاني از انواع امكان‌ها، ابتكارها و فن‌‌آوري‌ها به‌روي مردم ايران گشوده مي‌شود تا سرسبزي و آباداني را جايگزين خشكسالي كنند.

شوراي ملي مقاومت ايران در مبارزه براي برقراري آزادي و حاكميت مردم به احياي محيط زيست ايران به‌عنوان يكي از مبرم‌ترين اولويت‌ها در ايران آزاد فردا مي‌نگرد. اين هدف يكي از مهم‌ترين دلائل پيشگامي اين شورا در مبارزه با برنامة هسته‌يي شوم رژيم ولايت فقيه بوده و هست.

فصل ششم:

گردهمايي  بزرگ مقاومت در پاريس

كارزاري ديگر در سال فوران قيامها

۴۷-گردهمايي بزرگ سالانه مقاومت ايران در روز 9 تير امسال در پاريس با شكوهي بيشر از هميشه و با شركت انبوه هموطنان و صدها شخصيت از كشورهاي مختلف از پنج قارة جهان برگزار شد. در روزهاي قبل و بعد از اين گردهمايي بزرگ، سه كنفرانس با شخصيتهاي برجسته و صاحب نظر در سطح بين المللي برگزار گرديد.

گردهمايي امسال در شرايطي برگزار شد كه مسالة تغيير در ايران از يك موضوع نظري به كف خيابانها كشيده شده و تب و تاب جامعه براي برانداختن استبداد مذهبي در دوران قيامها اوج جديدي به خود گرفته بود. هم از اين رو، برگزاري موفقيت آميز اين گردهمايي براي رساندن صداي قيامهاي مردم ايران به گوش جهانيان و شناساندن الترناتيو دموكراتيك اين رژيم بسيار مهمتر و تعيين كننده تر از سالهاي قبل بود. در مقابل براي خامنه اي و نظام ولايت فقيه نيز بيش از هميشه حياتي بود كه به هر ترتيب مانع برگزاري آن شود يا با اقدام تروريستي به هدف خود دست يابد. خوشبختانه هر دو تلاش رژيم با شكست مواجه شد.

اجلاس مياندوره‌ يي شورا كه در روزهاي 14 و 15 تير 1379 برگزار شد، اجتماع عظيم ۹ تير را نمادي درخشان از موقعيت جنبش مقاومت و جوشش يك عزم فراگير ميهني و مردمي براي سرنگون کردن استبداد مذهبي توصيف كرد. به گزارش دبيرخانة شورا «اعضاي شورا برگزاري پيروزمند اين گردهمايي، با حضور صدها شخصيت سياسي و نمايندگان مجالس قانونگذاري و شهرداران و منتخبان مردم از كشورهاي مختلف در پنج قارة جهان را به برگزاركنندگان و هموطنان تبريك گفتند و تأكيد كردند در اين اجتماع با شكوه، آن چه طنين افكند؛ شعارها و خواستهاي قيام سراسري براي براندازي تماميت رژيم ولايت فقيه و پايان ماجراي مبتذل ”اصلاح طلب ـ اصولگرا“ و شعبده اعتدال و ميانه روشدن رژيم قرون وسطايي بود. جهان در گردهمايي ايران آزاد، بالا رفتن پرچم ”قيام و ايران آزاد با هزار اشرف و ارتش آزادي“، ”حمايت از شوراهاي مقاومت و كانونهاي شورشي“ و ”همبستگي ملي براي سرنگوني استبداد مذهبي“ را نظاره كرد».

۴۸- در اين گردهمآيي خانم مريم رجوي با ترسيم سيماي قيامهاي جاري در ايران گفت: «من از سوي مقاومتي به اين جا آمده‌ام كه همة هستي خود را براي پيروزي قيام ايران و براي آزادي، سرفرازي و شكوه ايران نثار كرده است. من به اين جا آمده‌ام كه آن چه را شما قيام‌كنندگان مي‌خواهيد، اعلام كنم. زمان، زمان سرنگوني است. پيروزي حتمي است و ايران آزاد مي‌شود.»

خانم رجوي در ادامه يادآور شد كه: «از قيام دي ماه به‌اين سو، نوك كوه تغيير و سرنگوني ‌در ايران نمايان شده و دكل كشتي پيروزي انقلاب دموکراتيك و عاري از شيخ و شاه، در چشم‌انداز است. مردم ايران با قيام‌ها و كانون‌هاي شورشي، اهرم سرنگوني را به‌دست گرفته‌اند». وي در ادامه گفت: «ما معتقديم كه رهايي جامعه از گراني، فقر، بيكاري، زاغه‌نشيني، قحطي آب و فجايع زيست‌محيطي امكان‌پذير است. اما قبل از هر چيز حقوق سياسي و مشخصاً حق حاكميت پايمال‌شدة مردم ايران، بايد اعاده و احيا شود. اين خاستگاه مقاومت ما و فلسفه وجودي شوراي ملي مقاومت ايران است…. اما سود اساسي رژيم، همواره در اين بوده و هست كه توانايي اين مقاومت و اين جايگزين را انكار و از مماشات‌گران در غرب براي سركوب اين جنبش استفاده كند.

بنابراين در رابطه با ايران، تا وقتي موضوع مقاومت و حق مقاومت و به‌رسميت شناختن اين مقاومت، وارد معادلات نشده، نمي‌توان خسارت‌ها و ضربات سياست مماشات با فاشيسم ديني را جبران كرد.

ما همواره گفته‌ايم و تكرار مي‌كنيم كه سرنگوني و تغيير دموکراتيك و برپايي ايران آزاد بر‌عهدة خود ما و مردم ماست. ما در عين حال از هرگونه عقب‌نشيني آخوندها استقبال مي‌كنيم، زيرا هزار جام زهر، در خدمت هزار اشرف است.

امروز فرزندان رشيد ايران در كار برپايي قيام‌ها سرازپا نمي‌شناسند. به‌زنان شجاع ايران كه همه جا پيشاهنگ‌ و پيشرو‌ هستند، درود مي‌فرستم و درود به جوانان و اعضاي كانون‌هاي شورشي كه در اسارت و زندان‌ هم، با تأكيد بر سرخ‌ترين نام، يعني هويت مجاهدیشان‌، رژيم را وحشت‌زده‌ مي‌كنند».

۴۹-در اين گردهمايي بزرگ سخنرانان از اروپا و آمريكا و كشورهاي عربي از دموکرات و جمهوريخواه، از راست ميانه تا چپ به رغم همة اختلافاتي كه در سياستهاي داخلي خودشان دارند، در حمايت از مقاومت ايران و آلترتاتيو دموکراتيك شوراي ملي مقاومت و چشم انداز سرنگوني اين رژيم وحدت نظر داشتند. آنها تصريح كردند در هر چيزي كه با هم اختلاف داشته باشند در اعمال يك سياست قاطع عليه فاشيسم ديني حاكم بر ايران وحدت نظر دارند.

رودي جولياني گفت: «… اكنون خيلي واقعي تر ميتوانيم پايان رژيم را ببينيم، وقتي مردم در خيابانها روزانه تظاهرات ميكنند، همانطور كه در 142شهر ايران كردند، همانطور كه چند روز قبل در تهران تظاهرات كردند، وقتي اين كار را ادامه ميدهند، بهرغم سركوب شديد، بهرغم ضرب و شتم شديد، بهرغم دستگيريهاي گسترده، يا بهرغم اينكه بسياري كشته ميشوند، اما بر تعداد آنها افزوده ميشود و گسترش و تداوم پيدا مي كند؛ تا جايي كه اكنون رژيم را تهديد به سرنگوني ميكند.

… وقتي بزرگترين قدرت اقتصادي تاريخ جهان، معامله با كسي را متوقف كند، نتيجه‌اش فروپاشي اقتصادي است كه ميبينيم، و اين بدتر خواهد شد چون من تضمين ميدهم كه تحريمها بيشتر و بيشتر خواهند شد، اين رئيس جمهور قصد ندارد به رزمندگان آزادي پشت كند.

در اينجا ما دولتي را با دولتي كه نميشناسيم جايگزين نميكنيم. شما يك آلترناتيو داريد، آلترناتيوي داريد كه زيرساختي مستحكم دارد، با دموکراسي، حقوق بشر، ايران غير اتمي، جدايي دين از دولت و حفاظت از حقوق زنان و همة اقليتها…. اين يك دموكراسي تمام عيار است. اين آن چيزي است كه شوراي ملي مقاومت نمايندة آن است. اين آن چيزي است كه خانم رجوي آنرا نمايندگي ميكند. و اين آن چيزي است كه شهيدان شما براي آن جان باختند. دوران مماشات تمام شده است. مماشاتگران خود را در برابر تاريخ شرمنده خواهند يافت.

…. شما توانستيد كانونهاي شورشي را در سراسر ايران تشكيل دهيد. اين تظاهرات‌ها تصادفي نيستند. اين تظاهراتها محقق مي‌شوند زيرا هماهنگ شده‌اند. برخلاف قيام 88….پيام اين هماهنگي اين است كه ما داراي يك آلترناتيو هستيم. چقدر ايران جاي بهتري خواهد بود اگر بجاي يك آخوند ديكتاتور قاتل بعنوان چهرة ايران، چهرة ايران يك زن شجاع باشد… اين زن شجاع، نماد ايران مدرن و آزاد خواهد بود. آيا چنين خواهد شد؟ بله، كي خواهد شد؟ همين الآن! و من ميخواهم سال آينده در همين زمان، اين گردهمايي را در تهران داشته باشيم».

۵۰-نيوت گينگريچ، كانديداي رياست جمهوري و رئيس پيشين كنگره آمريكا گفت: «…. اگر شما برگرديد و دوباره به سخنراني فوق العاده خانم رجوي گوش بدهيد و به سالهايي كه او و تمام هموطنانش صرف اين كار كرده‌اند، خطراتي كه بجان خريده اند، و فقدانهاي دردناكي كه شخصاً متحمل شده‌اند فكر كنيد آزادي خواهد آمد. قيمت آن با خون وطن پرستان داده شده است. قيمت آن با رنج ميهن پرستان پرداخته شده، قيمت آن توسط آنهايي كه اراده كرده اند در مقابل ديكتاتوري بايستند، داده شده است. شما بخش كليدي اين موضوع هستيد. مي خواهم بدانيد كه تمام آمريكاييهايي كه دقايقي پيش اين بالا بودند، متعهد هستند كه در كشورمان اين پيام را برسانند كه جنبشي وجود دارد، فرصتي براي آزادي و دموكراسي و حقوق برابر وجود دارد و آن جنبش امروز اينجا جمع آمده است و بسيار بزرگتر از هر جنبش ديگري است كه ميخواهد به ايران كمك كند. مي خواهم بدانيد. اين گردهمايي در تركيب با آنچه كه در ايران اتفاق ميافتد و در تركيب با سرسختي دولت ترامپ، به ما يك فرصت واقعي ميدهد كه واقعاً بسيار سريعتر و در مسير درست حركت كنيم. اجازه بدهيد به نوبه خودم در پايان بگويم كه من خوشبين هستم، من مشتاقانه در انتظار روزي هستم كه اين گردهمايي بتواند در تهران در يك كشور آزاد برگزار شود.»

آقاي گينگريچ سپس در توييتي نوشت: «حدود صدهزار نفر در پاريس گرد آمدند تا خواستار تغيير ديكتاتوري حاكم بر ايران بشوند. گردهمايي ايران آزاد قدرتمند، تاثير گذار و انگيزاننده بود. رهبران از همة جهان به پاريس آمده بودند تا خواهان آزادي براي مردم ايران بشوند».

۵۱-در آن سوي صحنة سياسي آمريكا سناتور توريسلي از حزب دموکرات گفت: «ما به عنوان دموكراتها و جمهوريخواهان، ليبرالها و محافظه كاران، ممكن است كه با هم اختلاف داشته باشيم، اما شما كه به صداي من در تهران گوش ميدهيد، اشتباه نكنيد تك تك ما تا نابودي نهايي رزیم آخوندها، پشت سر دونالد ترامپ هستيم. ما در كنار اشرفيان هستيم، ما در كنار مجاهدين هستيم، ما در كنار مردم در خيابانهاي ايران – كه براي آزادي مي جنگند – هستيم. ما براي آزادي ايستاده ايم و شما [آخوندها] براي دفاع از فسادتان، سركوبتان و نفي آزادي ايستادهايد…. اگر شما فكر ميكنيد كه تقسيم بندي دروني ما به اين معني است كه يك روز حزب دموكرات به قدرت خواهد رسيد تا شما را نجات دهد، اشتباه مي كنيد. ما در كنار پرزيدنت ترامپ براي نابودي نهايي رژيم و براي آن افراد شجاع در خيابانهاي شهر تهران، ايستاده ايم».

هم چنين بيل ريجاردسون، كانديد حزب دموکرات براي رياست جمهوري، وزير انرژي و سفير پيشين آمريكا در ملل متحد، گفت: «مانند بسياري از همكارانم در اينجا كه در پشت سرم مشاهده ميكنيد، دموكرات، جمهوريخواه، سناتورها، ژنرالها، فعالان اجتماعي، رهبران سياسي از اقصي نقاط امريكا، ميخواهم شما بدانيد از شما حمايت ميكنيم،… شما سرچشمة تغيير در ايران هستيد. نسل جوان، زنان، مقاومت، جوانان شركت كننده در اينجا و من ميخواهم به شما بگويم كه بسياري از مردم سئوال ميكنند كه آيا آلترناتيوي در مقابل ديكتاتوري آخوندي وجود دارد؟ و جواب این است كه بله. اين آلترناتيو نيروي مقاومت است، مجاهدين خلق است، خانم رجوي است… چون شما كساني بوديد كه عليه شاه جنگيديد، شما عليه ديكتاتوري جنگيديد، عليه ديكتاتوري مذهبي، شما در سنگرها جنگيديد و كشته شديد و شما نماينده يك پلاتفرم هستيد، يك پلاتفرم دموكراتيك براي آزادي و دموكراسي. شما از تساوي حقوق زن و مرد حمايت كرديد، شما از منشور سازمان ملل و حقوق بشر حمايت كرديد، شما از برگزاري يك انتخابات آزاد و منصفانه حمايت كرديد،… پس من به عنوان دوستتان در اينجا به شما ميگويم: قدرت در دست شماست، قدرت در دست تك به تك شما در اينجاست، و هر كدام از شما هزاران نفر در ايران را نمايندگي مي كند كه ميگويند نه به ديكتاتور و اصلاح طلب».

لوئيس فري، رئيس اداره تحقيقات فدرال در دوران رياست جمهوري بيل كلينتون، گفت: «من ۲ پيام كوتاه دارم: پيام اول به رزمندگان آزادي در ايران است: ما از شما حمايت ميكنيم و با شما هستيم.. ما از شجاعت و جرئت شما شگفت زده هستيم….. شما در نوك پيكان آزادي هستيد. پيام دوم خطاب به سركوبگران در ايران است، به اين رژيم تروريستي و به جنايتكاراني است كه شهروندان خودشان را دستگير مي‌كنند، شكنجه مي‌كنند و مي‌كشند:… آن روز ميرسد كه نه تنها تغيير دموكراتيك به ايران خواهد آمد بلكه دادگاههاي جنايي در جامعة جهاني مملو از جنايتكاراني ميشوند كه مرتكب جنايت عليه بشريت شدهاند. آنها به پاي ميز عدالت كشيده خواهند شد و دادگاه جنايي بين المللي را شبيه يك دادگاه پر رفت و آمد خواهند كرد».

۵۲-استفان هارپر، نخست‌وزير پیشین كانادا، گفت: «ما اينجا هستيم تا بگوييم كه دولت آينده ايران بايد منتخب مردم آزاد ايران باشد؛ بنابراين سپاسگزاري مي كنم بخاطر مبارزه طولانيتان براي يك ايران آزاد و دموكراتيك…. ايران، امروز تحت حاكميت آخوندهاي بي رحم و مستبدي است كه در ضديت با بهترين ارزشهاي انساني هستند…. اين رژيمي است كه تمامي نادرستي ها را نمايندگي مي‌كند، نه فقط در منطقه بلكه در جهان، اين رژيم يك فرهنگ بزرگ را لكه دار كرده، يك دين بزرگ را لكه دار كرده است….. حاكمان ايران بارها و بارها نشان داده اند كه نميشود به حرفشان اعتماد كرد…. آخوندها نه ميل به عدالت دارند و نه به صلح. زندانهاي آخوندها كماكان پر است از افرادي كه نه به‌خاطر جرائمشان بلكه به‌خاطر اعتقاداتشان به زندان افتاده اند و جلادان بيرحمانه به كارشان ادامه ميدهند….. شما دوستان بسياري در پيرامون خود داريد. هم‌چنان كه گردهمايي امروز نشان ميدهد. دوستاني از سراسر جهان كه يك ايران نو ميخواهند،….. يك ايران نو كه با افتخار در كنار ملتهاي آزاد جهان بايستد. ايراني كه ميدانم و ميدانيد كه فرا خواهد رسيد و به زودي هم فرا خواهد رسيد…»

-جان برد وزير خارجه پیشین كانادا گفت: «… طی سالها، بسياري از دولتهاي غربي در جستجوي جناح ميانه رويي در رژيم تهران بودند. اين رويكرد محافظه كارانه شكست خورده و از استمالت چيزي كم گذاشته نشده است. ما نبايد به مردم ايران و خواست آنها براي تغيير بي اعتنايي كنيم. در ۶ ماه گذشته، مردم ايران شهامت زيادي از خود نشان دادند و در خيابانهاي بيش از ۱۴۰ شهر دست به تظاهرات زدند….. امروز ما به خانم رجوي پيوستيم، بانويي با شهامت و اراده اي بسيار بزرگ. ما در پاريس گرد هم آمديم تا در كنار مردم ايران بايستيم و از آنها در خواسته هايشان براي آزادي، برابري و دموكراسي حمايت كنيم. دوستان، ما امروز به مردم ايران ميپيونديم تا پيام ساده يي را به آخوندهاي ايران برسانيم: زمان تغيير و رفتن آخوندها فرا رسيده است».

۵۳-وزراي خارجة چند كشور اروپايي نيز با همكاران آمريكايي و اروپايي شان همصدا شدند.

 برنارد كوشنر، وزير خارجة پيشين فرانسه، گفت: «تفاوتي بين مردم اروپا و آنچه الآن از مردم آمريكا و كانادا شنيديد وجود ندارد. ما همه با هم متفق القول هستيم. همه ما با شما هستيم. همه ما در اين مبارزه جديد در طرف شما هستيم. وقتي مريم رجوي در بارة چشم‌انداز بسيار عالي دموکراسي و آزادي صحبت مي‌كرد و توضيح مي‌داد كه هرج و مرجي در كار نخواهد بود، من به طور كامل با او موافق بودم. زيرا برخي از دشمنان شما از اين زاويه به شما حمله مي‌كنند كه در صورتيكه قيام و شورش و انقلاب در ايران بوقوع بپيوندد، به هرج و مرج خواهد انجاميد. اين اصلا واقعيت ندارد. اين گونه افراد بايد به برنامة خانم رجوي و دورة موقت دموکراسي كه ۶ ماه به طول خواهد انجاميد گوش كنند. همچنين به برنامه انتخاباتي كه او پيشنهاد مي‌كند. پس به رغم اين واقعيت كه برخي از مردم و رهبران اروپا و سياستمداران اروپايي در توافق كامل نسبت به از بين بردن توافق بين ايران و كشورهاي دموکراتيك نيستند، ولي آنها در حمايت از شما و دنبال كردن برنامه‌اي كه براي سرنگوني آخوندها داريد، و كنار گذاشتن دين بعنوان بخشي از دولت، و در ساختن يك دموکراسي واقعي با شركت مردم، در تفاهم كامل هستند….. مردم فرانسه در رابطه با اين برنامه مطلقا از شما حمايت مي‌كنند، و نه تنها حمايت مي‌كنند، بلكه در كنار شما هستند».

-فيليپ دوست ‌بلازي وزير خارجة پيشين فرانسه گفت: «مردم ايران خواهان دموكراسي و صلح هستند، بدون شبه نظامي ها، بدون تبعيض، بدون زن ستيزي، بدون اعدام و بدون شكنجه. فرانسه از طريق رئيس جمهورش، وخامت وضعيت حقوق بشر را گوشزد كرد. او براي آزادي تظاهرات فراخوان داد. او براي كنترل برنامه هاي موشكهاي بالستيك فراخوان داد. و او نگراني خود را ازمداخله نظامي با عواقب وحشتناك انساني يادآور شد.

بله! بايد خواهان حفاظت از تظاهركنندگان ايراني باشيم.

بله! بايد خواهان آزادي زندانيان سياسي باشيم.

بله بايد خواهان پايان اعدامها و پايان شكنجه باشيم و بايد باد تغيير را تقویت كنيم.

بايد آلترناتيو را حمايت كنيم و اين آلترناتيو شما هستيد خانم رجوي؛ با برنامه ده ماده‌اي‌، يعني همان طرح آزادي و دموكراسي».

-جوليو ترتزي، وزير خارجة پيشين ايتاليا، گفت: «اين گردهمايي‌ از نظر من يك سرفصل بسيار نزديك در رسيدن به ايران آزاد است. خانم رجوي ما اينجا هستيم تا تحسين عميق خودمان را از ارزشهايي كه شما مدافع آن هستيد ابراز كنيم، نه فقط بخاطر منافع مردم ايران، بلكه به خاطر منافع تمام بشريت. ما حمايت بي قيد و شرط خودمان را از رئيس جمهور برگزيده مريم رجوي اعلام ميكنيم. در حاليكه او مصمم تر از گذشته است، حكومت مذهبي مستاصل و رو به شكست است و تلاش ميكند كه رضا پهلوي پسر يك ديكتاتور – آخرين پادشاه ايران – را در صف دوستان اين حكومت جنايتكار قرار دهد. او از تبعيد طلايي خودش – پسر آخرين پادشاه بي اعتبار ايران – عليه تنها مقاومت واقعي و دموكراتيك كه سازمان مجاهدين است، حرف ميزند. آيا اين يك انتقام خانوادگي است؟ آيا اين از غيظ مجاهدين است كه هميشه براي دموكراسي و آزادي جنگيده اند؟ ابتدا عليه ديكتاتوري شاه و بعد رژيم آخوندها؟ ما در اين دام جديد رژيم نميافتيم. بخش بزرگي از جامعة ايتاليا معتقد است كه بودن در كنار شما يعني قرار گرفتن در سمت صحيح تاريخ».

-خانم آنا فورتيكا، وزير خارجة پيشين لهستان و رئيس كنوني كميتة امنيت و دفاع پارلمان اروپا، گفت: «مردم شكست ناپذير ايران آزاد، به شما و به رهبر بزرگ شما مريم رجوي درود مي‌فرستم. ما در پارلمان اروپا، ما در اغلب كشورهاي عضو اتحادية اروپا در سراسر اروپا از تلاشهاي او حمايت مي‌كنيم، تلاشهايش براي آوردن عدالت و شكوفايي و مهمتر از همه، آزادي براي مردم ايران. ما قهرمانان شما را در خاطر داريم. باور كنيد ما در كنار شما مي‌ايستيم براي دفاع از حقيقت و قرار دادن مسئولان قتل عام در ايران در برابر عدالت. ما در پارلمان اروپا در كنار شما ايستاده‌ايم».

۵۴-از جهان عرب، رياض ياسين، سفير يمن در فرانسه و وزيرخارجه پيشين، سخنان خود را با درودهاي رييس جمهور منصور هادي و مردم يمن به گردهمايي شروع كرد و گفت: «ما سراپا اعتماد و يقين داريم كه مردم ايران قهرمان هستند و با رهبري پايدار مريم رجوي با عزمي بالا بلند، در آيندة نزديك پيروز خواهند شد. ما با اراده هستيم و ملتزم هستيم به اصول حق و قانون و صلح و ثبات و محبت و توسعه و دور نيست روز پيروزي….. با تأكيد به شما ميگوييم كه با هم كار خواهيم كرد براي توقف دخالتهاي آشكار و كينه توزانة رژيم ايران كه از مرزها گذشته است و نبايد در برابر آن سكوت يا چشم پوشي كرد. اين رژيم تروريستي دستاوردي به جز ايجاد سازمانهاي تروريستي كوچك مثل حوثيها و حزب الله نداشته است. از خدا ميخواهم كه شما و ما را ياري رساند. دعاها و حمايت شما در هر جايي نثار ما شود، به منظور محقق نمودن پيروزي عليه اين شبه نظاميان كودتاگر و تروريست و آنهايي است كه از آنان حمايت مي‌كنند. شما همگي شايسته قدرداني و افتخار از سوي همه مردم يمن هستيد».

-صالح قلاب، وزير پيشين تبليغات اردن، گفت: «الآن فرو پاشي اين باند فاسد حاكم شروع شده است به همين خاطر الان توطئه هايي وجود دارد. بشنويد. كساني هستند كه پسر شاه را بزك ميكنند. همانطور كه شاه را بزك كردند و انقلاب مصدق را ساقط كردند. تلاش ميكنند كه اپوزيسيون سازي كنند، اما شكست خورده و سرافكنده خواهند شد. شما قادر به خنثي كردن اين توطئه ها هستيد. اين رژيم از بحرانهايش فرار ميكند تا به مردم ايران اينطور وانمود كند كه گويي آنها براي شيعه مي جنگند. اين رژيم به شيعيان دروغ مي گويد و شيعيان هيچ ربطي به اين رژيم ندارند. من در مقابل شما به اعراب مي گويم، كساني كه خواهان رويارويي با اين باند فاسد حاكم بر ايران هستند بايد از اين مقاومت و مجاهدين حمايت كنند. چرا كه نبرد يك نبرد مشترك عليه رژيم است».

-دكتر نذير حكيم، دبيركل ائتلاف ملي سوريه، گفت: «اميدها و آرزوهاي مردم انقلابي سوريه، زنده شد، وقتي ديدند كه گروههاي بسياري از آزاديخواهان مردم ايران در صحنههاي شهرها و روستاهاي ايران چه در داخل و خارج از آن گردهم آمدند و شعار عدالت و تغيير سياسي دادند و خواهان سرنگوني آخوندهايي هستند كه بر سينة اين كشور نشسته اند، و ظلم و ستمشان، همه منطقه را فراگرفته است. ظلمشان به سوريه و به عراق و لبنان و يمن رسيده و به زودي به شمال افريقا هم مي رسد و چه بسا كه ظلمش به آمريكا و اروپا هم برسد. آيندة ايران، از آن مقاومت ايران و مردم ايران است كه در خيابانهاي تهران و خيابانهاي جهان در اين روزها حضور دارند. ما در اينجا، در سورية انقلابي، معتقديم كه برنامه هاي شوراي ملي مقامت ايران… ضامن اين است كه ايران يك كشور آزاد باشد كه در آن انسانها مورد احترام قرار ميگيرند».

۵۵-از هيأت انگلستان، سر ديويد ايمس نمايندة برجسته پارلمان انگلستان و رئيس مشترك كميتة پارلماني بريتانيا براي آزادي ايران، گفت: «ما تعداد بسيار زيادي از انگليسيها را اينجا داريم كه آمده اند به شما بپيوندند تا نداي آزادي ايران سردهند. اعضاي مجلس عوام، اعضاي مجلس اعيان.

ما با تك تك شما در نبردتان متحد هستيم. مطمئنم كه پيام ما در رابطه با يك ايران آزاد و دموکراتيك طنين افكن خواهد شد و تمام مسير را تا تهران و ساير شهرها در سراسر ايران، و پايه‌هاي حكومت مذهبي را خواهد لرزاند. ما علاوه بر نمايندگي فراحزبي پارلمان انگلستان، همچنين نمايندگي اسكاتلند، جامعه حقوقي انگلستان و ولز، اتحاديه‌ها، آكادميسين‌ها در انگلستان و اسكاتلند و نيز رهبران مذهبي را نمايندگي مي‌كنيم».

-دكتر متيو آفورد، رئيس مشترك كميتة پارلماني بريتانيا براي آزادي ايران، گفت: «من مريم رجوي را به خاطر طرح ده ماده ايش ستايش مي كنم. اين طرح نه تنها در دسترس بلكه توسط خود وي قابل اجرا مي باشد. آن طرح به مردم ايران يك ايران آزاد، دموکراتيك و غير مذهبي ارائه ميدهد، بر پاية آزادي بيان، آزادي مذهب، و احترام به حقوق اقليتهاي مذهبي و قومي، تساوي جنسيتي، حاكميت قانون و همزيستي مسالمت آميز در دنيا…. بگذاريد آخوندها دريابند كه يك طرح و يك آلترناتيو در مقابل رژيم آنها وجود دارد… بگذاريد امروز يكبار ديگر فرياد بزنيم كه به زودي ما به تهران باز خواهيم گشت».

-تونه كلام، نمايندة پارلمان اروپا و معاون گروه دوستان ايران آزاد، گفت: «من ده سال پيش، از اشرف ديدار كردم. اشرف به يمن همبستگي و حمايت شما باقي ماند. و امروز هزار اشرف در خود ايران وجود دارند. و وظيفه ما است كه از آنها حمايت كنيم. ما اينجا پارلمان اروپا را نمايندگي مي‌كنيم. بيش از 200 عضو پارلمان اروپا قطعنامه‌اي در حمايت از تغيير در ايران تصويب كردند. در حمايت از مردمي كه همين ديروز هم تظاهرات كردند.

زمان آن رسيده كه به اين توهم پايان دهيم كه جلادان، انسان و متمدن مي شوند. به عنوان منتخبان آزاد پارلمان از سراسر اروپا، فقط يك راه داريم و آن حمايت از برقراي آزادي و كرامت براي مردم ايران است. آيندة شما، آيندة ما خواهد بود تا در آزادي، كرامت و همبستگي زندگي كنيم».

۵۶- از نروژ، لارش ريسه، رئيس گروه دوستان ايران آزاد، در سخنراني خود گفت: «ما هيأتهايي از سوئد، دانمارك، فنلاند، ايسلند و نروژ به اينجا آمده ايم و معاون پارلمان ما، مورتن ولد، نيز حضور دارد. هم چنين معاون سابق رييس مجلس ما ماريت نيباك هم هستند…. ما تك تك شما و هزاران زن و مرد شجاعي را كه در قيام هاي اخير ايران شركت داشتند، تحسين مي كنيم. اين قيام، همانطور كه ميدانيم، توسط مقاومت سازماندهي شده و رژيم را از بنياد به لرزه درآورده است. ما اين سازمان قدرتمند و تأثيرگذار را ديده ايم و شاهد كارايي و توانايي مقاومت و بيش از همه، رهبري خارق العادة خانم مريم رجوي بوده‌ايم. چه در داخل و چه خارج كشور، در اشرف و در آلباني طي ساليان متمادي. ما احساس ميكنيم كه آنچه كه آن را مقاومت ميناميم در واقع قويترين اپوزيسيون دموكراتيك در بين تمام كشورها در جهان امروز است. همة اينها نشان مي دهند كه اين جنبش، يك آلترناتيو قدرتمند در قبال ديكتاتوري مذهبي در ايران است. اين جنبش قابليت آن را دارد كه نه تنها دموكراسي و حقوق بشر را در ايران محقق كند، بلكه ميتواند صلح و ثبات را به منطقه بياورد كه شامل امنيت اروپا هم ميشود…. خانم مريم رجوي، دوستان عزيز، ما با شما هستيم و شما هميشه ميتوانيد روي ما حساب كنيد كه در كنارتان در جنگ براي ارزشهاي مشتركمان ميايستيم. همة ما برابر آفريده شده ايم».

۵۷- از فرانسه، خانم راماياد، وزير پيشين حقوق بشر اين كشور، گفت: «زنان ايراني جنبش برگشت‌ناپذيري را براي تغيير در ايران راه انداخته‌اند،‌ همان زناني كه اولين قربانيان حكومتي هستند كه آنها را در اولويت سركوب خود مي‌گذارد… حكومت مي‌داند كه زني كه در رأس ايرانيان قرار دارد به يمن هزاران اشرف كه در سرتاسر ميهن ایجاد شده‌، ماية انگيزش اين انقلاب بوده است. او ‌خانم رجوي است».

-خانم ميشل دو وو كولور، نمايندة مجلس ملي فرانسه، گفت: «ما كميتة پارلماني براي ايران دموكراتيك را در مجلس فرانسه بازسازي كرديم و من افتخار رياست آن‌را دارم. همراه همكارانم با گرايشات مختلف سياسي، حول تفكر و اميد دموكراسي واقعي در ايران گردهم آمده‌ايم».

 -فيليپ گوسلن، نمايندة ديگر مجلس ملي فرانسه، گفت: «در وراي گرايشهاي سياسيمان، ساليان طولاني است كه از آرمان دموكراسي در ايران و آزاديهاي بنيادين مردم ايران دفاع مي‌كنيم…. مايه شعف ماست كه در اينجا، در اين گردهمايي بزرگ هستيم كه حول مقاومت شكل گرفته تا از فداكاريهاي شما تقدير به عمل بياورد….ما در ابراز نگرانيهاي تكرار شدة رئيس‌جمهورمان و وزير امور خارجة آن سهيم هستيم. آري، حكومتي هست كه ماية بي‌ثباتي منطقه است؛ و اين حكومت، حكومت ايران است. و البته برنامة موشكهاي بالستيك در اين بي‌ثباتي سهم دارد. شما از حمايت ما برخورداريد. همگي با هم، مبارزه كنيم براي ايراني آزاد، ‌ايراني آزاد از همين فردا! بگذاريد ايران دوباره عظمت خود را باز يابد».

۵۸-و بالاخره از آلباني پاندلي مايكو،  نخست وزير پيشين و وزير ارشد دولت آلباني، گفت: «دوستان عزيز، ما در آلباني زبان شما را صحبت نميكنيم، ولي اميدوارم كه ما يكديگر را بخوبي درك كنيم، با زباني ديگر، زبان قلبها. و به همين دليل است كه نقشي مؤثر داريم در دوران سختي كه مردم ايران مي‌گذرانند….. انتخاب ما كمك به شما است. ما منتظر ديدن شما بزودي در تهران هستيم».

-فاتمير مديو،  رهبر حزب جمهوريخواه و وزير دفاع پيشين آلباني، گفت: «در پايان سال 2017 و در همين روزها مردم ايران براي آزاديشان بپاخاسته‌اند و ما اينجا هستيم كه از آنان حمايت كنيم. چه چيز ديگري بايد اتفاق بيفتد تا ديگران در كنار شما بايستند؟ چه چيزي ديگر بايد اتفاق بيفتد تا جامعة بين المللي دريابد كه در ايران چه مي‌گذرد؟ بسياري از مردان و زنان شجاع در كشور شما به پا خاسته اند و بسياري زندگيشان را فدا كرده اند، ولي اين افراد فقط به اداي كلمات حزن انگيز نياز ندارند، آنها به كساني نياز دارند كه معتقد به آزادي و دموكراسي باشند و در طرف آنها بايستند…. آزادي هرگز نابود نميشود بنابراين هرگز هرگز هرگز تسليم نشويد».

۵۹-روز ۸ تيرماه نخستين روز از گردهمايي سه روزة مقاومت ايران، شاهد برگزاري دو كنفرانس بين‌المللي در ۶ پنل بود كه طي آن شخصيتها و تحليلگران، متخصصان و پارلمانترها پيرامون مهم‌ترين مسائل سياسي و استراتژيكي مربوط به ايران، به ‌ويژه قيام سراسري ديماه و استمرار آن بحث وگفتگو كردند.

در كنفرانس «ايران: چشم‌انداز تغيير»، سياست‌ مداران ارشد، متخصصان و كارشناسان از آمريكا، اروپا، خاورميانه و كشورهاي عربي، در چهار قسمت اصلي ‌ترين موضوعات روز را مورد بحث قرار دادند.

در اولین پنل به ریاست سفیر لینکلن بلومفیلد، دستیار پیشین وزیر خارجة آمریکا، سیاست درست در قبال ایران مورد  بررسی قرار گرفت.

پنل دوم دربارة دخالتها و تروريسم رژيم و نقش سپاه خامنه ‌اي تحت عنوان «سپاه پاسداران و مداخلات در منطقه» با مديريت وليد فارس برگزار شد.

پنل سوم تحت عنوان «سپاه پاسداران، تأثیر تحریمها» به بحث دربارة تأثير تحريمها بر رژيم پرداخت.

چهارمين پنل، به بحث و گفتگو دربارة قيام مردم ايران و نقش و جايگاه مقاومت سازمانیافته اختصاص داشت.

در كنفرانس بين‌المللي ديگر كه در نخستين روز از گردهمايي سه روزة مقاومت در پاريس تحت عنوان «ايران آزاد – قيام براي تغيير رژيم» برگزار شد، ده‌ها پارلمانتر از كشورهاي اروپايي، كانادا و استراليا از احزاب و گروه‌هاي سياسي مختلف، در 2 پنل، وضعيت ايران و چشم‌اندازهاي آينده را مورد بحث قرار دادند.

جلسه اول اين كنفرانس تحت رياست مشترك نمايندة پارلمان انگلستان راجر گادسيف و سناتور برايان اودامنِل از جمهوري ايرلند، برگزار شد.

رياست جلسة دوم كنفرانس پارلمانترها را بارونس ورما، عضو مجلس اعيان و وزير پيشين توسعة انگلستان، و باب بلكمن، نمايندة پارلمان انگلستان، بر عهده داشتند .

۶۰-در سومين روز گردهماييهاي مقاومت، سمينار شخصيتهاي عربي و بين‌المللي تحت عنوان «همه با هم براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه و رهايي خلقهاي خاورميانه از جنگ و تروريسم» با حضور هيأتهاي عربي شركت كننده در گردهمايي پاريس و شماري از شخصيتهاي كشورهاي ديگر برگزار شد.

در اين كنفرانس سخنرانان شامل وزيران پيشين و پارلمانترهايي از كشورهاي الجزاير، تونس، بحرين، اردن، عربستان، لبنان، كويت، فلسطين، مراكش، عراق، مصر و هيأت نمايندگي اپوزيسيون سوريه پيرامون دخالت رژيم ايران در كشورهايشان و نحوة مقابله با آن سخنراني كردند. سخنرانان بر اهميت همبستگي براي سرنگوني استبداد مذهبي و حمايت از قيام مردم ايران و اخراج سپاه پاسداران از منطقه تأكيد كردند. آنها در اين راستا به حمايت عربي و بين‌المللي از مقاومت ايران به‌عنوان آلترناتيو دموكراتيك رژيم آخوندي فراخوان دادند.

61-در پايان گردهمايي مقاومت، گروهي از شخصيتهاي سياسي و بين المللي در محل اقامت خانم رجوي حضور به هم رساندند. در مراسم پاياني، چند بيانية مهم حمايت به رئيس جمهور برگزيده مقاومت اهدا شد:

-بيانية حمايت بيش از 2500 پارلمانتر در كشورهاي اروپايي از قيام مردم ايران و طرح ده ماده یي خانم مريم رجوي براي يك ايران آزاد بر پاية دموكراسي و برابري

-بيانية حمايت نمايندگان مجمع پارلماني شوراي اروپا از مقاومت ايران و مجاهدين خلق عليه ديكتاتوري و آخوند روحاني

– بيانية همبستگي و حمايت سناي ايرلند در يك اقدام چند حزبي

– بيانية حمايت اسقف اعظم روئن ويليامز و 75 اسقف از انگلستان

۶۲-برگزاري موفقيت آميز گردهمايي سالانة مقاومت، و در هم شكستن توطئة هاي سياسي و تروريستي رژيم آخوندي براي بر هم زدن اين گردهمايي، بازتاب گسترده یي در رسانه هاي منطقه اي و بين المللي داشت.چيزي كه خشم و وحشت مضاعف رژيم را بر انگيخت.

آسوشيتدپرس گزارش كرد : «شنبه، 30 ژوئن 2018، گردهمايي بزرگ مقاومت ايران درپاريس، فرانسه برگزار شد. هيئت هاي نمايندگي از كشورهاي مختلف شامل سياستمداران برجسته، اعضاي پارلمان ها، شهرداران ، نمايندگان منتخب و كارشناسان بين المللي در رابطه با ايران در اين همايش شركت كردند. سخنرانان حمايت خود را از قيام مردم ايران و آلترناتيو دموکراتيك شوراي ملي مقاومت ايران اعلام كردند. آنها از جامعه بين المللي خواستند تا يك سياست سخت عليه رژيم آخوندها اتخاذ كند و در كنار مردم به پاخاستة ايران بايستد».

واشنگتن تايمز روز 10 تير نوشت:«بزرگترين سازمان مخالف رژيم ايران بعد از دهه ها مبارزه براي تغيير رژيم، اكنون دور تازه اي از حمايت سرشار را كسب ميكند، در حاليكه فشار بر روي رژيم تهران از داخل و خارج اضافه مي‌شود. گردهمايي روز شنبه به ابتكار بزرگترين سازمان اپوزيسيون تبعيدي ايران يعني شوراي ملي مقاومت ايران برگزار شده بود كه ارتباطات گسترده اي داشته و اهميت و نفوذ تازه اي در ارتباط با دولت قويا ضدرژيم ترامپ كه در واشنگتن بر مسند قدرت است يافته است…. اين گردهمايي هم‌چنين در بحبوحه يك سري تظاهرات خياباني در ايران در اعتراض به اقتصاد شكننده برگزار ميشود، از فروشندگان در بازار بزرگ و محافظه كار در تهران كه از سقوط ارزش پول به شدت خشمگين هستند تا اعتصابات پايان ناپذير كارگري. بسياري در اين محل بر اين عقيده اند كه رژيم ايران در ضعيف ترين نقطة خود در دهه هاي اخير است.

يكي از شاخص هاي نفوذ گسترش يابندة شوراي ملي مقاومت حضور نزديك به سي و شش مقام فعلي و سابق از آمريكا، اروپا، و خاورميانه در گردهمايي امسال است. يكي از شناخته شده ترين چهره هايي آمريكايي رودي جولياني بود كه اكنون وكيل شخصي پرزيدنت ترامپ است و در بسياري از برنامه هاي شوراي ملي مقاومت ايران در گذشته شركت كرده است.

اين ائتلاف بعنوان تنها نيروي معتبر اپوزيسيون در خارج از ايران شناخته ميشود و ارتباطات گسترده اي در داخل كشور دارد. شوراي ملي مقاومت ايران هدف تغيير رژيم را با انضباط و تمركز ليزري دنبال كرده است….

گردهمايي شنبه همچنين حضور پررنگي از شخصيت ها از كشورهاي پيشرفته غربي داشت، منجمله وزير امور خارجة سابق فرانسه برنارد كوشنر و نخست وزير سابق كانادا استيون هارپر»…

۶۳-به دنبال اين گردهمايي و تحولات بعد از آن، شاهد عكس العملهاي جنون آميز و هيستريك سردمداران رژيم و رسانه هاي حكومتي از هر دو باند بوديم. در اين واكنشها كه هزاران خبر، مقاله، موضعگيري، گزارش تلويزيوني را در بر مي گيرند، نگراني عميق رژيم از استقبال روز افزون داخلي و بين المللي از مقاومت ايران و وحشت از سرنگوني به دست مردم و مقاومت موج مي زند.

در يك اقدام ابلهانه، نمايندة رژيم آخوندي در ملل متحد، در نامه اي به شوراي امنيت ملل متحد به تاريخ 26 تير ماه در مورد شركت شخصيتهاي آمريكايي در گردهمايي سالانه مقاومت به شوراي امنيت شكايت كرد.

خبرگزاري حكومتي ايرنا روز 2 مرداد نوشت: «غلامعلي خوشرو در نامه اي به تاريخ 26 تيرماه امسال به شوراي امنيت پيرو نامه هاي پيشين در 13 ديماه، 21 مهرماه و 29 خرداد سال 1396 (عليه سازمان مجاهدين خلق ايران) توجه اين شورا را به نكات زير جلب كرده و خواستار ثبت اين نامه به عنوان سند اين شورا شده است:

«برخي از شخصيت هاي سياسي و همكاران دولت آمريكا همچون رودولف ويليام لوئيس جولياني و نيوتن لروي گينگريچ در نشست 30 ژوئن 2018 (9 تيرماه 97) يك فرقة تروريستي ضد ايراني حضور يافتند كه به طور آشكار خشونت عليه شهروندان ايراني را ترويج مي كرد. اين همكاران دولت ايالات متحده، در وارد ساختن اتهامات بي اساس و اظهارات دروغين عليه جمهوري اسلامي ايران مشاركت داشته اند.
-سازمان مجاهدین خلق یک فرقه تروریستی مشهور و مسئول مرگ بیش از 17هزار ایرانی همچون نمایندگان مجلس، مقامات عالی رتبه دولتی و نظامی…است.

-جمهوري اسلامي ايران به شدت اقدامات غيرقانوني دولت آمريكا عليه مردم ايران از جمله حمايت و تامين مالي گروهك منافقين را به عنوان گروه تروريستي محكوم مي كند و اين اقدام غيرقانوني را در نقض حقوق بين الملل، اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد و همچنين قوانين بين المللي مقابله با تروريسم به ويژه تعهدات بين المللي دولت ايالات متحده براي جلوگيري، محاكمه و مجازات جرايم تروريستي مي داند.
دولت آمريكا بايد با دست برداشتن از ادامه اين سياست ها، چنين اقدامات غيرقانوني را متوقف كند».

فصل هفتم :

توطئه تروريستي عليه گردهمايي بزرگ مقاومت

ضد حمله دشمن در برابر قيام

۶۴-ديكتاتوري ديني حاكم بر ايران كه در قيام دي ماه سال 1396 شبح سرنگوني و لرزهاي آن را در پيكر گَنديدة خود احساس كرد، به موازات سركوبهاي وحشيانة قيام كنندگان، سياست ضربه زدن هرچه بيشتر و عميق تر به نيروي پيشتار و برانداز را در دستوركار ارگانهاي مربوطه قرار داد. در اطلاعيه دبيرخانة شوراي ملي مقاومت پس از اجلاس مياندوره يي شورا در روزهاي 14 و 15 تير در اين باره آمده است: «اجلاس شورا، تلاشهاي آشكار و پنهان رژيم را كه پس از قيام سراسري به طور مضاعف در صدد بود از برگزاري گردهمايي پاريس جلوگيري كند، بررسي كرد و توطئة تروريستي با شركت ديپلومات تروريست رژيم در اتريش را مورد بحث قرار داد. اسدالله اسدي، سركردة ايستگاه اطلاعاتي رژيم در اتريش، كه براي تحويل دادن مواد انفجاري به مزدوران به لوكزامبورگ رفته بود در مسير بازگشت با پاسپورت ديپلوماتيك درخاك آلمان دستگير شد. پارلمانترهاي اروپايي اين اقدام تروريستي را ”سقف بي سابقه يي از تروريسم دولتي و جنايت سازمان يافته در قلب اروپا“ توصيف كرده اندكه هيچ جايي براي تعلل در بستن سفارتخانه ها و نمايندگيها و لانه هاي تروريسم و جاسوسي اين رژيم دركشورهاي اروپايي باقي نمي گذارد.

مقاومت ايران در اطلاعيه‌ها و نامه‌هاي متعدد و مكرر، بارها و بارها نسبت به تروريسم افسارگسيختة رژيم آخوندي و ضرورت مقابله با آن در كشورهاي مختلف اروپايي هشدار داده بود. از اين رو، اجراي مصوبة اتحاديه اروپا در آوريل ۱۹۹۷ در مورد اخراج مأموران اطلاعات و نيروي تروريستي قدس، نه تنها لازمة امنيت پناهندگان ايراني، بلكه لازمة امنيت شهروندان اروپايي در برابر رژيمي است كه ”پدر خواندة داعش“ و ”نخستين حامي تروريسم و بانكدار مركزي آن در جهان“ شناخته مي شود؛ رژيمي كه با سوء استفاده از تسهيلات ديپلوماتيك، بارها و بارها، شهرها و اماكن عمومي در سراسر اروپا را با ترور و انفجار به خون كشيده است.

اعضاي شورا يادآور شدند كه ديكتاتوري آخوندي در طي ساليان و بزنگاههاي سياسي متعدد، با روي آوردن به كشتار جمعي و قتل عام و بمباران و حملات موشكي عليه مقاومت سازمانيافته، نشاني آلترناتيو و جنبشي را به همگان ميدهد كه وجود آن را نفي موجوديت خود مي بيند. اما اين بار، با كشف توطئه بمب گذاري براي برهم زدن گردهمايي ايران آزاد در پاريس؛ توطئه‌اي كه دامنة آن در پنج كشور، فرانسه و بلژيك و اتريش و لوكزامبورگ و آلمان، گسترده بود؛ درنده‌خويي رژيم با وضوحي بي سابقه در برابر افكار عمومي اروپا و جهان قرار گرفت و درعين حال، به همگان نشان داد كه ديكتاتوري به لرزه در افتاده در برابر مردم و مقاومت ايران، از اجتماع مردم گرداگرد اين مقاومت در فاصله چند هزار كيلومتري، تا كجا مي ترسد» (اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران 18 تير 1397).

۶۵- وقتي پاسدار شمخاني دبير شوراي عالي امنيت رژيم در اوج قيام در روز يازدهم دي تهديد كرد كه مجاهدين «پاسخ مناسب را از جايي كه نمي‎دانند، دريافت خواهند كرد» و هنگامي كه خامنه اي در سخنرانيش در ۱۹دي با انگشت گذاشتن بر «سازماندهي» و «برنامه ريزي» مجاهدين براي قيامها، تهديد كردكه «اين كار بي تقاص نخواهد ماند»، واضح بود كه رژيم براي ضد حمله عليه مقاومت سازمانيافته طراحي كرده است. كميسيون امنيت و ضد تروريسم شورا در اطلاعيه ۳۱فروردين ۱۳۹۷ خود در اين باره فاش كرد كه از فرداي سخنراني خامنه اي، شوراي عالي امنيت به بحث و تصميم گيري در بارة عملياتي كردن «تقاص» مورد نظر خامنه اي پرداخت و از جمله «تعقيب و برخورد با نفرات اصلي شناسايي شده در سراسر ايران» و « طراحي براي ضربه سنگين به منافقين بر اساس توانمنديهاي موجود در سپاه و وزارت اطلاعات» را در دستور كار قرار داد.

۶۶-دادستاني فدرال و آژانس امنيت فدرال بلژيك روز 2 ژوييه (۱۵مرداد) در اطلاعية مشتركي اعلام كردند، دو نفر به نامهاي امير سعدوني و نسيم نومني كه مي خواسته اند به يك سوءقصد از طريق بمب گذاري در ويلپنت (فرانسه) در روز شنبه 30 ژوئن 2018، در هنگام برگزاري كنفرانسي توسط سازمان مجاهدين خلق، دست بزنند، دستگير شدند. در خودرو آنها حدود 500 گرم ماده تي.اي.تي.پي و يك مكانيزم چاشني انفجاري كوچك در يك كيف لوازم توالت زنانه پيدا شد. بطور همزمان، يك مظنون به همدستي، بنام مهرداد عارفاني متولد ۳۱ ژوئيه ۱۹۶۳، در فرانسه بازداشت شد. بنا به اين اطلاعيه، نفر رابط اين زوج، اسدالله اسدي باتابعيت ايراني نيز در آلمان دستگير شد. او يك ديپلمات ايراني در سفارت ايران در وين اتريش است. همزمان مطبوعات آلمان اعلام كردند اسدالله اسدي مواد انفجاري را در لوكزامبورگ به امير سعدوني تحويل داده است.

۶۷-دادستاني فدرال آلمان در اطلاعيه يي به تاريخ 11 ژوييه (۲۰تير) اعلام كرد: «در تاريخ 6 ژوئيه 2018 حكم جلبي را از طريق قاضي تحقيق در ديوان عالي كشور عليه تبعه 46 ساله ايراني اسدالله اسدي. از جمله به خاطر فعاليت به عنوان مامور براي سرويس مخفي (مطابق بند يك از ماده يك از پاراگراف 99 قانون جزا) و به خاطر تباني براي قتل (مطابق ماده1 و 2 از پاراگراف سي و مطابق پاراگراف 211 قانون جزا) به دست آورد. فرد متهم پيش از اين در تاريخ اول ژوئيه 2018 در حومه شهر آشافن بورگ و در پي يك حكم جلب اروپايي كه توسط ادارات تعقيب جزايي بلژيك صادر شده، دستگير گرديد. اسدالله اسدي بايد در ماه مارس 2018 به يك زوج ساكن آنتورپن ماموريت داده باشد تا يك سوء قصد انفجاري را عليه ”گردهمايي بزرگ” سالانه اپوزيسيون ايران در خارج از كشور در 30 ژوئن 2018 در شهر ويلپنت (فرانسه) به اجرا بگذارند. در اين رابطه بايد فرد متهم به زوج مزبور در اواخر ماه ژوئن در شهر لوكزامبورگ يك محموله انفجاري حاوي مجموعا 500 گرم مادة انفجاري تري استون تري پر اكسيد (تي آي تي پي ) تحويل داده باشد. در روز برنامه ريزي شده براي سوء قصد انفجاري، سرويس هاي امنيتي بلژيك اين زوج را در مسير حركت به فرانسه دستگير و محمولة انفجاري را مصادره كردند.

فرد متهم اسدالله اسدي. از سال 2014 به عنوان دبيرسوم در سفارت ايران در وين آكرديته بود. بر اساس اطلاعات موجود، او يك عضو سرويس اطلاعاتي ايران (وزارت اطلاعات) بود. در اولويت وظايف وزارت اطلاعات تحت نظر قراردادن و مقابله شديد با گروههاي اپوزيسيون در داخل و خارج از كشور قرار دارد.

متهم در تاريخ 9 ژوئيه 2018 در مقابل قاضي تحقيق در ديوان عالي كشور قرار گرفت. قاضي تحقيق براي متهم حكم جلب را صادر كرده و فرمان اجراي بازداشت براي تحقيقات را صادر كرده است. تحقيقات در آلمان و حكم جلب صادره از سوي قاضي تحقيق در ديوان عالي آلمان در مغايرت با تقاضاي استرداد فرد متهم كه از سوي ادارات تعقيب جزايي بلژيك داده شده اند، نيست».

رژيم آخوندي در قدم اول تلاش كرد با استفاده از مصونيت ديپلماتيك اين ديپلمات تروريست را برهاند، اما از آنجا كه حوزة مصونيت ديپلماتيك وي در اتريش بود، اين كار بجايي نرسيد. در قدم بعد اتريش نيز مصونيت ديپلوماتيك او را لغو كرد.

۶۸-روزنامة استاندارد بلژيك(29 تير۱۳۹۷) نوشت «از زمان جنگ سرد، وين يك آشيانة جاسوسها است. براي اسدالله اسدي، نيز نقش كنسول سوم چيزي بيش از يك پوش براي فعاليت بعنوان يك مامور مخفي نبود….. اسدالله اسدي و زوج مقيم شهر ويلريك در بلژيك (سعدوني و نومني) يكديگر را مي شناختند. اما چيزي فراتر از آن. به احتمال خيلي زياد، او رييس آنها بود. بنا بر گفته دادستاني آلمان، او در ماه مارس دستور حمله به گردهمايي ايران آزاد را به آنها داد. او دستكم چهار روز قبل از كنفرانس پاريس، امير و نسيم را در شهر لوكزامبورگ ملاقات كرده و نيم كيلو تي اي تي پي را به دست آنها داد. اين سه نفر زير رادار يك سرويس اطلاعاتي خارجي قرار گرفته بودند. بنا بر اطلاعاتي كه ما به دست آورده ايم، اين سازمان اطلاعاتي خارجي حدود دو هفته قبل از حمله طراحي شده، اطلاعات را به سازمان امنيت فدرال بلژيك داد. سازمان امنيت فدرال دفتر دادستاني فدرال را مطلع ساخت و اقدامات در دستور كار قرار گرفتند. فرانسه نيز درگير شد. سرويسهاي امنيتي در فرانسه مهرداد عارفاني، يك فرد رابط با دو نفر از شهر ويلريك دستگير كردند. بعد از دستگيري اسدالله اسدي، مجاهدين خلق به سرعت كليات طرح را ارائه كرد: امير سعدوني و نسيم نومني وانمود كرده اند كه طرفدار يك ايران آزاد هستند، ولي در حقيقت آنها توسط وزارت اطلاعات ايران كنترل مي شدند. اين زوج سالها يك سلول خفته و منتظر دستور براي وارد كردن ضربه بودند».

۶۹-اسدي يك مامور قديمي و شكنجه گر اطلاعات آخوندها بود كه از سه دهه پيش عليه مجاهدين و مقاومت ايران بيشترين جنايات را مرتكب شده است. او بعد از اشغال عراق توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2003 به عنوان دبير سوم سفارت رژيم منصوب شد. در همان زمان هم مسئوليت اصلي او اقدامات تروريستي و جاسوسي عليه مجاهدين در اشرف بود.

سازمان مجاهدين خلق ايران در اطلاعيه اي 23 فروردين 1387 اعلام كرد: «درآذر ماه86 گروهي از مأموران اطلاعات و نيروي قدس از داخل و خارج ايران براي توطئه و شكايت و لجن پراكني عليه مجاهدان شهر اشرف به عراق فرستاده شدند و در هتل ‏منصور بغداد تحت امر سفارت رژيم قرار گرفتند. برخي از اين مزدوران، كه به مدت سه ماه ناگزير از اقامت و انجام مأموريت در عراق شدند ازجمله، عبارتند از: مسعود خدابنده، مصطفي محمدي، ‏رضا اكبري نسب، تيمور ختار و عليرضا بشيري.
مزدوران مزبور در طبقه سوم هتل منصور مستقرشدند و تحت سرپرستي مأموران قدس و اطلاعات آخوندي به اسامي طباطبايي، نوبخت و اسدي قرار گرفتند. همه صورتحسابهاي هتل توسط سفارت رژيم ايران پرداخت مي شد و مزدوران ابتدا در سمينار مضحكي تحت عنوان ”مبارزه با تروريسم“ شركت داده شدند كه با حضور 20نفر از عوامل و جيره خواران رژيم برگزار گرديد».

روزنامه كيهان رژيم در 20تير97 در مورد اسدي نوشت: «اتهام ديپلمات ايراني حاج اسدالله اسدي كه يكي از يادگاران دوران دفاع مقدس است و پيش از اين خود در خنثي‌سازي ده‌ها عمليات تروريستي منافقين كوردل نقش مهمي داشته، يك اتهام واهي و بر اساس ادعاهاي دو عضو گروهك تروريستي منافقين بوده است و اين دستگيري هيچگونه مبناي مستند و مستدل ندارد… اما نكته اساسي اينجاست كه دستگاه ديپلماسي كشورمان چرا در اين زمينه و تا اين حد منفعلانه عمل مي‌كند… بيش از ده روز در بازداشت نگه دارند؟! و هنوز از سرنوشت او اطلاع دقيقي در دسترس رسانه‌ها، افكار عمومي و حتي خانواده او نيست!…. به ياد آوريم در اين عصر اطلاعات و دنياي ارتباطات، و سكوت خبري در دستگيري ديپلمات ايراني حاج اسدالله اسدي، خانواده او كه از اقشار حزب‌اللهي و جان بركف نظام و انقلاب بوده و هستند، چه كشيدند و به چه مراكز دولتي نامه نوشته و تظلم‌خواهي كردند و بي‌پاسخ ماندند….».

۷۰-سناريوي اوليه رژيم چنان كه بعداً مقامات پليس و قضاييه بلژيك فاش كردند اين بود كه اين عمليات جناتيكارانه را طبق روال شناخته شده اطلاعات آخوندي و دژخيمان و مزدورانش به خود مجاهدين نسبت بدهند. به گفته يك مقام پليس بلژيك: «در لوكزامبورگ يك ملاقاتي بود كه تحت كنترل بود و همه با هم (سرويسهاي امنيتي كشورهاي مختلف) به سرعت كار كردند تا بمب را كشف و اسدي را دستگير كنند. به نظر ميرسد كه رژيم ايران اميدوار بود كه بمب گذاري به عنوان يك موضوع دروني خود مجاهدين ديده شود…اما وقتي ما نفر آنها را در حين عمل دستگير كرديم، اوضاع فرق كرد» (سايت بازفيد ۱۱ژوييه ۲۰۱۸).

با در هم شكستن اين طرح و دستگيري اسدي، هم چنان كه كميسيون امنيت و ضد تروريسم شورا در اطلاعية 27 تير فاش كرد «شوراي عالي امنيت آخوندها به دستور خامنه اي تشكيل جلسه داد و دستگاههاي ذيربط مانند وزارتخارجه، وزارت اطلاعات، نيروي قدس، دستگاه اطلاعات سپاه پاسداران و رسانه هاي رژيم را موظف كرد براي مهار كردن عواقب اين فضاحت بزرگ دست به كار شوند. دستگاهها و كارگزاران حكومتي موظف شدند براي رفع و رجوع اين فضاحت با ترفند شناختة شده فرار به جلو، انگشت اتهام را به سوي مجاهدين نشانه بروند و دستگيري تروريستها در بلژيك و فرانسه و دستگيري يك ديپلومات تروريست در آلمان را صحنه سازي و پاپوش درست كردن براي رژيم در آستانه سفر روحاني به اروپا جلوه دهند و مدعي شوند مجاهدين براي اين ديپلومات تروريست دام گذاشته اند. جواد ظريف وزير خارجه رژيم پس از انتشار اطلاعية دادستاني و آژانس امنيت فدرال در بلژيك، اعلام كرد: «درست همزمان با آغاز سفر رئيس جمهوري به اروپا يك عمليات ايراني افشا و ”عوامل“ آن دستگير مي شوند». وي افزود، که آماده است با مقامات ذيربط براي شفاف سازي در زمينة آنچه «فقط يك عمليات فريب براي دادن نشاني غلط است» همكاري كند.

پاسدار محسن رضايي، سركرده پيشين سپاه و دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام رژيم، در راستاي اجراي همين دستورالعمل، آسمان و ريسمان را به هم بافت تا دو تروريست دستگيرشده در بلژيك را به عنوان اعضاي عاليرتبه مجاهدين معرفی کند. وي با وقاحت نوشت كه اين دونفر «با اين ديپلومات تماس گرفته و از آمادگيشان براي همكاري با ايران.. گفته اند» و به همين خاطر «اين دو شخص در مكاني با ديپلومات كشورمان ملاقات داشته اند و بسته يي نيز رد و بدل شده و از اين تبادل، توسط سازمان منافقين، يا از طريق دوربينهاي مداربسته تصاويري ثبت شده است». سركردة ابله سپاه مي افزايد: «سپس اين دو عضو منافقين خود را در معرض دستگيري قرار داده اند و به چنين طرحي با هدايت ديپلومات ايراني اعتراف كرده اند»!

۷۱-همزمان، وزارت اطلاعات و وزارت خارجه به اصحاب مماشات و عده اي از پشتيبانان خود در آمريكا و اروپا مأموريت دادند كه «عناصر خودسر» در رژيم را مسئول اين جنايت تروريستي معرفي كنند. دانيل بنجامين، هماهنگ كننده بخوبي شناخته شدة ضد تروريسم در وزارتخارجه آمريكا در زمان اوباما، كه در سال 1390 و 1391 در بحبوحة حملات و حمام هاي خون در اشرف، با تمام قوا و تا آخرين لحظه از اجراي حكم دادگاه براي خارج كردن مجاهدين و شورا از ليست تروريستي جلوگيري مي كرد و خصومت هيستريك او عليه مجاهدين و مقاومت ايران انگيزه هاي روشني دارد، در اين رابطه گفت: «نمي تواند اين فرضيه را رد كند كه اين يك عمليات خودسرانه باشد كه توسط سرويسهاي امنيتي ايران يا عناصر افراطي درون سرويسهاي امنيتي ايران طراحي شده باشد تا حكومت روحاني را سرافكنده كند و شايد حتي آنها را مسئول يك ايران در بحران قلمداد كند» (سايت ان بي سي نيوز 15 تير).

روز 8 مرداد قاسمي، سخنگوي وزارتخارجه رژيم آخوندي، در بارة اين تروريست دستگير شده گفت اسدي «ديپلمات جمهوري اسلامي ايران در كشور وين بودند كه در خاك آلمان به هنگامي كه با همسر و فرزندان خودشان در يك مرخصي تفريحي بودند دستگير ميشوند هنوز در زندان هستند پيگيريهاي ما و تماسهاي ما با دولت آلمان و مقامات ذيربط ادامه دارد و اميدوار هستيم كه هر چه زودتر اين سوءتفاهم و اتهامي كه به ايشان وارد شده برطرف بشود، البته همانگونه كه در ساير موارد و در فضاي فعلي يك جنگ رواني به نظر ميرسد با رهبري ايالات متحده آمريكا و بخصوص رژيم صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي ايران وجود دارد و سعي در تخريب روابط ايران و اتحاديه اروپا است. فكر مي كنم اين اتفاقات و مسائل را چه بحث هلند و چه بحث آقاي اسدي را حتما بايد در اين چارچوب ديد كه درست در روزي كه ما در وين مذاكره داشتيم يك اتفاق افتاد قبل از آن يك اتفاق ديگري افتاد و اين نشان ميدهد كه يك عناصري در صدد ايجاد خدشه در روابط ايران و اروپا هستند».

۷۲-هم چنان كه پيشتر گفتيم، توطئة تروريستي عليه گردهمايي بزرگ ايرانيان جزيي از ضد حملة دشمن و طرح تروريستي گستردة شوراي عالي امنيت رژيم عليه مقاومت سازمانيافته بود كه پس از قيام سراسري ديماه ۹۶ عملياتي شد. چهار ماه قبل از اين توطئه، يك توطئه تروريستي ديگر رژيم عليه مجاهدين خلق ايران در آلباني در ايام عيد نوروز كشف و افشا شد.

در روز دوم فروردين رسانه هاي آلباني از دستگيري دو مأمور ايراني مشكوك به فعاليتهاي تروريستي در تيرانا با اسامي «ف. ز» و «س. م» خبر دادند كه «خود را خبرنگار معرفي مي‌كردند». به گزارش رسانه‌هاي آلباني «اين دو تبعة ايران براي تحقيقات بيشتر توسط آژانس‌هاي ضد تروريسم و به دنبال دريافت اطلاعات از شركاي بين المللي آلباني مبني بر اينكه (مأموران رژيم ايران) مي‌خواهند عمليات تروريستي انجام بدهند، دستگير شدند».

در همين روز ريپورت تي وي در آلباني خبر داد: «از اوائل ماه مارس آژانس‌هاي اطلاعاتي و ضد تروريسم ۱۰ نفر را كه گفته مي‌شود مي‌توانند فعاليت تروريستي را در آلباني سازماندهي كنند، زير نظر دارند. تمام اتباع ايران كه وارد آلباني مي‌شوند، در مرز و در مدت اقامت در آلباني تحت كنترل وسيع قرار مي‌گيرند. آژانس‌هاي اعمال قانون در آلباني به‌طور خاص نگران ايرانياني هستند كه توسط سرويس‌هاي مخفي تهران ممكن است به‌كار گرفته شوند تا بتوانند براي صدمه زدن به حفاظت ۳۰۰۰نفر مجاهدين ايراني پناهنده در آلباني دست به اقداماتي بزنند».

دژخيم فلاحيان، وزير سابق اطلاعات آخوندها، در روز ۱۸تير۹۶ گفته بود: «وزارت اطلاعات براي جمع‌آوري اطلاعات، پوشش لازم دارد چه در داخل چه در خارج. ما يك مأمور اطلاعاتي را نمي فرستيم آلمان يا امريكا بگويد من از وزارت اطلاعات هستم پوشش كارِ بازرگاني يا خبرنگاري لازم است».

۷۳-روز پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۷ آقاي ادي راما، نخست وزير آلباني، در مورد تهديدات تروريستي عليه مجاهدين در اين كشور گفت: «من معتقدم در رابطه با مجاهدين ما كار درستي را انجام داديم. ما به گروهي كه مورد آزار و تعقيب بودند، جا داديم. و همين. در رابطه با سئوال شما حول امنيت و تهديدات، ما در سمت درست تاريخ قرار داريم.‌ ما جزو گروه كشورهاي اروپايي-آتلانتيك هستيم كه به شيوة مشابه مورد تهديد هستند. من معتقدم تمام اين كشورها عليه تهديدات تروريستي اقدام مي‌كنند» (تلويزيون ويژن پلاس-۱۹آوريل۲۰۱۸)

كميسيون امنيت و ضد تروريسم شوراي ملي مقاومت در اطلاعيه 31 فروردين97 در اين باره اعلام كرد : «در واقع آنچه مورد اشاره نخست وزير ادي راما قرار گرفته است، بخشي از طرح و برنامه ها و اقدامهاي گسترده تروريستي رژيم آخوندي عليه مقاومت ايران در كشورهاي مختلف از آلباني تا آلمان و آمريكاست. مقاومت ايران بيش از يكماه است درگير يك كارزار فشرده براي خنثي كردن توطئه‌هاي رژيم براي ترور و حملات تروريستي به دفاتر شورا و مراكز مجاهدين است.

همچنانكه بارها در اطلاعيه‌ها و بيانيه هاي شورا خاطرنشان شده، آخر خط و هدف از شيطان‌سازي و دروغپردازي و خصومتهاي ديوانه‌وار عليه مجاهدين كه همزمان با قيام ديماه شدت گرفته است، چيزي جز تروريسم و خونريزي نيست. اين حقيقت بارها در اشرف و ليبرتي با بهاي سنگين و خونين تجربه شده است».

كسي كه امروز در سفارت رژيم آخوندي در آلباني بر فعاليتهاي تروريستي و بنيادگرايي رژيم نظارت دارد مصطفي رودكي، دبير اول سفارت، است كه از اواخر سال 1396 در آلباني مستقر شد. طبق اطلاعية كميسيون امنيت و ضد تروريسم 16 بهمن 1396مصطفي رودكي، كه در اوايل دهه ۹۰ مسئول ايستگاه اطلاعات در سفارت رژيم در اتريش بود، در شهريور ۱۳۹۳ جاي خود را به اسدالله اسدي (ديپلمات دستگير شده در آلمان) داد و به ايران بازگشت و در مقر مركزي وزارت اطلاعات به كار مشغول شد. مصطفي محمدي و خدابنده مزدوراني كه در عراق در خدمت اسدي بودند، بعدها در اروپا در ارتباط با اين ديپلمات تروريست بودند و حالا در آلباني در ارتباط با رودكي هستند. مصطفي محمدي از 16 تيرماه به منظور توطئه عليه مجاهدين در آلباني مستقر شده و تحت حمايت سفارت رژيم آخوندها به زمينه سازي براي اقدامات تروريستي مشغول است.

۷۴-اطلاعية كميسيون امنيت و ضد تروريسم علاوه بر موارد مربوط به آلباني خاطرنشان كرد: «از ابتداي سال ميلادي جاري (ديماه ۱۳۹۶) موارد متعدد مشكوك از قبيل شناسايي و عكس گرفتن و پارك آزمايشي خودروها در برابر دفتر شوراي ملي مقاومت در برلين وجود داشت كه پليس و مقامات ذيربط مطلع هستند. رژيم براي آماده سازيهاي تروريستي مزبور به تناوب از مأموران ايراني و مزدوران غير ايراني استفاده مي‌كند. در نيمه فروردين ۹۷ همه علائم حاكي از آماده سازي يك حمله تروريستي بود كه مقامات ذيربط در جريان قرار گرفتند».

اطلاعيه افزود : «در واشينگتن نيز نمونه‌هاي مشكوك متعدد از تعقيب و مراقبت در اطراف دفتر شورا توسط افرادي با مليت‌هاي گوناگون وجود داشت كه حاكي از تهديدهاي جدي تروريستي است. پليس و مقامات ذيربط در جريان اين تهديدات قرار دارند».

۷۵-در برابر توطئه هاي تروريستي رژيم عليه مقاومت به ويژه عليه گردهمايي بزرگ ايرانيان در ويلپنت افراد و گروههاي سياسي و جريانهاي مدعي دموکراسي و دفاع از حقوق بشر، به جز چند مورد، يا بي موضع و منفعل بودند و يا بدتر از آن در همسويي رذيلانه با وزارت اطلاعات و سپاه تروريستي قدس، اين پروژه را كار خود مجاهدين خلق دانستند. روح خميني كه مي گفت؛ خودشان خودشان را شكنجه كردند، در جسم اين افراد و جريانات فرومايه حلول كرد و داستان انفجار در حرم امام رضا و كشتن كشيشان مسيحي يك بار ديگر تكرار شد. در آن زمان هم كساني با اما و اگرها و استدلالهاي سخيف، دستهاي خون آلود رژيم را پنهان مي كردند و بعدها معلوم شد كه نهادهاي امنيتي رژيم با چه شيوه هاي رذيلانه عمل كرده اند. در اين جا يك پرنسيب اصولي و انساني مطرح است و پُر روشن است كه صرف محكوم كردن توطئه و اقدام تروريستي رژيم، به معني تأييد سياستها و مواضع شورا يا مجاهدين نيست.

سناريوهاي مبتذل و جنايتكارانة رژيم در مورد نسبت دادن اقدامات تروريستي به مجاهدين تحت عنوان «تصفيه و درگيري دروني» و «مرگهاي مشكوك» بارها افشاه شده است. در يك نمونه شايان توجه، اطلاعات آخوندها و عوامل آن در عراق و اروپا (مانند ايرج مصداقي) پس از قتل عام مجاهدين در 10 شهريور 1392 در اشرف، تلاش كردند اين قتل عام را درگيري دروني بين مجاهدين قلمداد كرده و كشتن راهنماي مزدور حمله را هم به خود مجاهدين نسبت بدهند. راهنماي مزبور عنصر خيانتكاري بنام دليلي بود كه به خدمت نيروي قدس در آمده بود اما در پايان حمله توسط نيروي تروريستي قدس كشته و صورتش هم سوزانده شد تا شناسايي نشود. اين موضوع در همان زمان در گزارش ارتش آزاديبخش ملي ايران در باره جنايت عليه بشريت در اشرف با جزئيات و عكسهايي كه عامر قيسي نماينده سازمان ملل در ديالي از مقتول و صورت او گرفته بود، افشا شد. عامر قيسي در فروردين 94 توسط نيروي تروريستي قدس ربوده شد و سرانجام در بهمن همان سال به شهادت رسيد.

۷۶-روز ۲۹مرداد۹۷ وزارت دادگستري آمريكا اعلام كرد دو عامل وزارت اطلاعات رژيم آخوندها به نامهاي احمد رضا محمدی دوستدار و مجید قربانی كه به جاسوسي و توطئه عليه سازمان مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت ايران اشتغال داشتند، دستگير شده اند.

بنابر كيفرخواستهاي منتشر شده، اين عمليات جاسوسي عليه سازمان مجاهدين كه «دولت ايران آن را به عنوان مخالف اصلي خود مي داند و تلاش كرده آن را از بين ببرد» حداقل از اسفند سال 1395 تا كنون ادامه داشته است. اين دو مامور، اطلاعات جمع آوري شده را براي حكومت ايران مي فرستادند تا بتواند مخالفان را «هدف» قرار دهد و در نهایت «مجموعة اهداف، مي تواند (رژيم) را به خنثي كردن مخالفانش از طريق دستگيري، عضو گيري، سوء استفادة سايبري يا عمليات ربودن يا كشتن قادر كند».

در فروردين امسال يكي از اين مأمورين براي گزارش كردن «اطلاعاتي كه در بارة مجاهدين خلق جمع آوري كرده» به ايران سفر كرده و سپس با دستورالعملهاي جديدي مانند«نفوذ بيشتر براي كسب اطلاعات محرمانه از افراد سازمان (مجاهدين) و تصميمات سازمان عليه جمهوري اسلامي» به آمريكا باز مي گردد.

افشا و خنثي شدن توطئة جاسوسي و تروريستي رژيم آخوندي در آمريكا  به دنبال درهم شكستن دو طرح بزرگ تروريستي عليه مجاهدين و مقاومت ايران در آلباني(فروردين1397) و در فرانسه (تير 1397) بار ديگر اين حقيقت را برجسته مي‌كند كه فاشيسم ديني حاكم بر ايران در فاز پاياني، برون‌رفتي جز سركوب قيام مردم ايران و ترور و كشتار مجاهدين نمي‌يابد (نقل از اطلاعیة كميسيون امنيت و ضد تروريسم30 مرداد 1397).

فصل هشتم:

كارزار پيگير و بي و قفة مقاومت ايران

براي جلوگيري از دستيابي خطرناكترين رژيم به خطرناكترين سلاح

۷۷-از همان هنگام كه رژيم ولايت فقيه پروژه هسته‌يي خود را شروع كرد، مقاومت ايران به طور پيگير اين برنامه مخفي را تحت مراقبت قرار داد و سرانجام قبل از آن كه خامنه اي بمب هسته يي خود را منفجر كند و جهان را در مقابل بهت و حيرت قرار دهد، سازمان مجاهدين خلق ايران بمب خبري خود را در روز 27 خرداد سال 1370 منفجر كرد و طي يك كنفرانس مطبوعاتي «برنامه مخفيانة اتمي رژيم حاكم بر ايران» را افشا نمود.

 محمد محدثين در اين كنفرانس خبري بزرگ كه در واشنكتن برگزار شد، براي نخستين بار از جزئيات طرح فوق ‌العاده سري رژيم ايران براي كسب سلاح اتمي پرده برداشت. رسانه ‌هاي خبري از اين افشاگري به ‌عنوان يك «شوك سياسي» نام بردند. واشينگتن پست در اينباره نوشت: «آقاي محمد محدثين در ژوئن ۱۹۹۱براي اولين بار افشا كرد كه رژيم ايران طرح دستيابي به سلاح هسته‌ يي را زير عنوان ”طرح بزرگ“ در الموت قزوين شروع كرده كه در درون رژيم ايران به‌عنوان پروژه معلم كلايه شناخته مي‌شود» (واشينگتن پست -۲۶ژوئن ۱۹۹۱).

از آن تاريخ تاكنون شورا طي 120 سلسله آگاهي رساني كليات و جزئيات پروژه مخفي توليد سلاح اتمي رژيم را برملا كرده كه يكي از مهمترين آن ها افشاي سايتهاي نطنز و اراك در مرداد سال ۱۳۸۱ در اطلاعيه كميسيون تحقيقات استراتژيك شوراي ملي مقاومت و متعاقب آن كنفرانس مطبوعاتي 23 مرداد 1381 نمايندگي شورا در واشنگتن است. افشاي اين دو مركز مهم و اصلي پروژه اتمي، ضربه‌ يي خرد كننده بر سياست برنامة اتمي رژيم ايران بود.

در2 آبان 96 سايت سازمان مجاهدين خلق ايران گزارش فشرده و كوتاهي از «راهي صعب و طولاني كه مجاهدين و مقاومت ايران طي دو دهه، با پرداخت بهايي سنگين (كه هنوز كسي از ابعاد آن خبر ندارد) طي كردند تا مانع شوند خطرناكترين ديكتاتوري ضدبشري معاصر به خطرناكترين سلاح دست يابد» را به اطلاع عموم رساند (سايت مجاهدين خلق ايران).

۷۸-با افشاگريهاي سلسله وار مقاومت ايران و پس از چند قطعنامه آژانس بين المللي انرژي اتمي، سرانجام اين آژانس موضوع هسته يي رژيم را به شوراي امنيت ملل متحد سپرد. با جدي شدن مسالة هسته اي رژيم و پس از چند قطعنامه شوراي امنيت و پس از تصويب تحريمهاي همه جانبه از سوي كنگره آمريكا و اعمال اين تحريمهاي جدي در عرصه نفتي و بانكي، ولايت خامنه اي در تنگناي تحريم و طرد بين الملي و در زير ضرب افشاگريهاي مقاومت و مخالفتهاي اجتماعي در ايران، حاضر شد از قايم موشك بازي دست بردارد و وارد مذاكره براي عقب نشيني شود.

شوراي ملي مقاومت در بيانيه مرداد 1395 در مورد عقب نشيني خامنه اي اعلام كرد: «در شرايطي كه شوراي ملي مقاومت، فرصت اتمي را به تله اتمي براي فاشيسم ديني تبديل كرده بود، خامنه اي كه تاب و توان تحمل تحريمها را نداشت در همان دوره احمدي نژاد مذاكره با آمريكا را در عمان و با واسطه گري حكومت اين كشور شروع كرد. سپس در نمايش انتخابات رياست جمهوري رژيم در سال ۱۳۹۲، به رغم اين كه رفسنجاني را توسط شوراي نگهبان حذف كرده بود، از بالا گرفتن امواج قيامي ديگر ترسيد و در همان دور اول به رياست روحاني (يعني شراكت عملي رفسنجاني) تن داد. در قدم بعد مجبور شد كه زير عنوان ”نرمش قهرمانانه“ به عقب نشيني ذليلانه از خط سرخهايي كه ترسيم مي كرد تن بدهد وجام زهر اتمي را سر بكشد……».

۷۹-مذاكرات پيرامون توافق هسته يي از مهر سال 1392 آغاز شد و در 23 تير 1394 به پايان رسيد و رژيم پس از چانه زني هاي طولاني سرانجام قرارداد «برنامه جامع اقدام مشترك» موسوم به «برجام» را در وين پذيرفت. مقاومت ايران در همان روز توافق اتمي بين رژيم آخوندها و كشورهاي 5+1را به ‌رغم همه كمبودها و امتيازهاي ناموجهي كه در آن به رژيم آخوندها داده شده است، يك عقب‌ نشيني تحميلي و نقض خط قرمزهاي اعلام شده از سوي خامنه ‌اي توصيف كرد كه در 12سال گذشته بارها بر آن پاي فشرده بود.

خانم رجوي در همين موضعگيري خاطرنشان كرد كه «دور زدن 6 قطعنامه شوراي امنيت و يك توافق بدون امضا كه الزامات يك معاهدة رسمي بين‌المللي را ندارد، البته راه فريبكاري ملايان و دستيابي آنها به بمب اتمي را نمي‌بندد. با اين همه همين ميزان عقب‌نشيني، هژموني خامنه‌اي را هم‌چنان كه مقاومت ايران از قبل خاطرنشان كرده است، در هم مي‌شكند و تماميت فاشيسم ديني را تضعيف و متزلزل مي‌كند…

 نكته مهم ديگر اين است كه پولهاي نقدي كه به جيب رژيم ريخته مي شود بايد تحت كنترل شديد سازمان ملل صرف نيازمندي هاي مبرم مردم ايران به ويژه حقوق اندك و پرداخت نشده كارگران و معلمان و پرستاران و تأمين غذا و دارو براي تودة مردم شود. در غير اين صورت خامنه اي پولها را كماكان در چارچوب سياست صدور تروريسم و ارتجاع به عراق و سوريه و يمن و لبنان سرازير مي كند و قبل از همه، جيب پاسداران نظام را پرتر از هميشه مي كند.

 اين حق مردم ايران است كه مي خواهند بدانند از توافقي كه رئيس جمهور رژيم مي گفت آب و نان و محيط زيست هم مشروط و موكول به آن است، به آنها چه مي رسد؟ به راستي توافقي كه حقوق بشر مردم ايران را ناديده بگيرد و بر آن تأكيد و تصريح نكند، تنها مشوق سركوب و اعدامهاي بي وقفه از جانب اين رژيم، لگد مال كردن حقوق مردم ايران و زير پا گذاشتن اعلاميه جهاني حقوق بشر و منشور ملل متحد است» (اطلاعيه دبيرخانه شورا-23تير1394).

خامنه اي در يكي از آخرين موضعگيريهاي خود، ضمن اعتراف به شكست حكومتش در استفاده از برجام براي برون رفت از بحرانها، تقريباً فاتحه آن را خواند و ادامة مسير مذاكره با آمريكا در مسائل منطقه را هم «سم مهلك» دانست و با اشاره به روحاني و ظريف گفت: «امروز مسئولين دستگاه ديپلوماسي خود ما و همان كساني كه در همين مذاكرات از اول تا آخر حضور داشتند، همينها مي گويند آمريكا نقض عهد كرده است، آمريكا زير ظاهر آرام و زبان چرب و نرم مسئولانش و وزير خارجه اش و ديگران از پشت دارد تخريب مي كند، مانع ارتباطات اقتصادي كشور با كشورهاي ديگر دنياست، اين را مسئولين خود برجام دارند مي گويند، اين حرفي است كه البته بنده از يك سال پيش، يك سال و نيم پيش هي تكرار كردم كه به آمريكاييها نمي شود اعتماد كرد، بعضيها سختشان بود قبول كنند، اما همين هفتة گذشته مسئولين محترم ما با طرفهايشان در اروپا جلسه داشتند، همين حرفها را مسئولين ما گفتند و آنها جواب نداشتند… آنها مي گويند بياييد در مسائل منطقه هم مذاكره كنيم، اما تجربه برجام به ما مي گويد اين كار سمي مهلك است و در هيچ مسأله يي نمي توان به حرفهاي آمريكاييها اعتماد كرد»(۱۱مرداد۱۳۹۵).

۸۰-كمبودها و امتيازهاي ناموجهي كه در برجام به رژيم آخوندها داده شد، و مداخله گري آشوبگرانه و تعرض عنان گسيخته به كشورهاي عربي، به چالشي جدي در مناسبات بين رژيم و آمريكا تبديل شد. با تغيير رياست جمهوري آمريكا، مسألة خروج آمريكا از برجام كه در مبارزات انتخاباتي از سوي ترامپ مطرح شده بود، روي ميز قرار گرفت. ترامپ گفته بود برجام را پاره مي كنم و خامنه اي جواب داده بود كه برجام را آتش مي زنم. اكنون با خروج آمريكا از برجام در تاريخ 18ارديبهشت 1397 به نظر مي رسد عبا و قبا و عمامه و ريش خامنه اي آتش گرفته و اين رژيم درماندة آخوندهاست كه ملتمسانه از اروپا، چين و روسيه مي خواهد به او كمك كنند.

دبيرخانه شورا طي اطلاعيه اي در همان تاريخ اعلام كرد: «پس از چند دهه استمالت از فاشيسم ديني و قرباني كردن مردم و مقاومت ايران، رئيس جمهور ايالات متحده همزمان با خروج اين كشور از معامله اتمي با رژيم آخوندي اعلام كرد: پرداختهاي بي‌دريغ دولت قبلي آمريكا به رژيم آخوندها فاجعه آميز بوده و رژيم بسيار مخوف حاكم بر ايران كه نخستين حامي تروريسم در دنياي امروز است .هزينه حكومت طولاني آشوب و ترور خود را از طريق به يغما بردن ثروت مردمش تأمين كرده است».

۸۱-پس از اعلام استراتژي جديد آمريكا توسط وزير خارجة اين كشور، خانم رجوي اعلام كرد: «دو هفته پس از خروج ايالات متحده از معامله نافرجام اتمي با رژيم آخوندي، وزير خارجة اين كشور در نخستين سخنراني خود، قيام مردم ايران در برابر ديكتاتوري ديني و بزرگترين حامي تروريسم را به رسميت شناخت و خواستار يك جبهه جهاني در برابر حكومت ايران شد. وزير خارجة آمريكا به ”نقايص مرگبار“ معامله اتمي كه ”پول خون“ در اختيار اين رژيم و دژخيماني مانند پاسدار قاسم سليماني قرار داده اشاره كرد و با يادآوري قطعنامه هاي پيشين شوراي امنيت ملل متحد تأكيد كرد هر توافق جديد با رژيم ايران بايستي شامل موارد زير باشد: قطع كامل غني سازي، اجازه بازرسيهاي بي قيد و شرط، توقف برنامه موشكي با قابليت حمل سلاح هسته يي، به رسميت شناختن استقلال عراق و خلع سلاح مزدوران، خروج كامل از سوريه ، خاتمه دادن به موشك باران و تهديد همسايگان و قطع حمايت از گروههاي تروريستي در يمن و لبنان و افغانستان. وزير خارجة آمريكا خطاب به رژيم آخوندها افزود: اگر رفتارتان را تغيير دهيد، ما مذاكره مي كنيم».

خانم مريم رجوي به رسميت شناختن قيام مردم و خواسته هاي مقاومت عادلانه مردم ايران را كه 37 سال بر آن پاي فشرده است، يك گام بلند خواند و تأكيد كرد: «تغيير رفتار آخوندها لاجرم به تغيير رژيمشان راه ميبرد. تغيير دموكراتيك در ايران تنها راه حل مشكلات در ايران و بحران در منطقه است. جبهه جهاني عليه ديكتاتوري ديني و تروريستي حاكم بر ايران يك ضرورت تاريخي براي صلح و امنيت و همزيستي منطقه اي و بين المللي است» (اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت-31 ارديبهشت97).

خانم رجوي در شروع مذاكرات اتمي با حكومت آخوندي در سوم آذر 1392هشدار داده بود : «اجراي كامل قطعنامه هاي شوراي امنيت، به ويژه توقف كامل غني سازي، پذيرش پروتكل الحاقي و دسترسي آزادانه بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي به مراكز و تأسيسات مشكوك اين رژيم، لازمة دست كشيدن آن از بمب اتمي است.» (اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت-3 آذر 92).

۸۲- شكست برجام موجب رشد چشمگير تضاد بين باندهاي درون هرم قدرت شده است. اگرچه خامنه اي و روحاني در مواقعي سعي مي كنند كه با نمايش وحدت صورت خود را با سيلي سرخ كنند، اما براي رژيم شرايط پس از برجام مافوق خطر است. شورا در بيانيه سال گذشتة خود كه در مرداد سال 1396 منتشر شد اعلام كرد: «مسأله سرنوشت برجام موضوع مهم ديگر در مناقشه بين باندهاي درون رژيم است. از ميان صدها نوشته و اظهارنظر در اين مورد شايد برجسته ترين حمله به باند روحاني از جانب يك مداح البته در حضور خامنه اي و همه سركردگان نظام باشد. روز دوشنبه ۵ تير 1396 در مراسم نماز عيد فطر، زماني كه صدا و سيماي خامنه اي مراسم رسمي عيد فطر را به طور مستقيم پخش مي كرد، يكي از مداحان اهل بيت ولي فقيه به نام ميثم مطيعي با خواندن شعري عليه روحاني كه در صف اول نشسته بود، گفت: ”اي نشسته صف اول نكني خود را گم… جسم برجام چو روحش به فنا رفت كه رفت/ ذوق بيهوده ز برجام خطا بود خطا، تكيه بر عهد عمو سام خطا بود خطا… هر چه مي شد كه ببرد از كيسه ما برد كه برد/ برد-برد اين بود؟ آري همه را برد كه برد“.

علي مطهري معاون مجلس آخوندها با اشاره به اشعاري كه در مراسم رسمي حكومتي عليه برجام خواند شده نوشته بود: ”اين اشعار، برجام را به طور كلي تخطئه مي كرد در حالي كه توافق برجام تصميم كل نظام و تخطئة آن تخطئة كل نظام است. نقاط قوت و نقاط ضعف آن نيز به كل نظام برمي گردد“. كيهان خامنه اي روز پنجشنبه ۸ تير1396، نوشت: ”اين ادعا در حالي است كه اولاً رهبر معظم انقلاب اجراي برجام را به ۲۹ شرط تعيين شده از سوي شوراي عالي امنيت ملي و مجلس و شروط رهبري مشروط كرده بودند و ثانياً در تصويب برجام در مجلس، خلاف عقل و مصلحت عمل شد به نحوي كه پس از ۴۰روز بررسي دقيق متن برجام با حضور كارشناسان سياسي و اقتصادي در كميسيون ويژه مجلس، با فشار دولت و عناصر همسو در مجلس، به آسيب شناسيهاي دقيق كميسيون بي اعتنايي شد“. شريعتمداري در اين نوشته تأييد خامنه اي از تصميم شوراي امنيت ولايت را ناديده گرفته و تلاش مي كند تا خامنه اي را كه با زبان درازش در اين دو سال مي توانست با صراحت با برجام مخالفت كند، بي خطا جلوه دهد».

خامنه ‌اي در روز دوشنبه ۱۴ خرداد 1397 در بيست ‌و نهمين سالمرگ خميني در يك فقره دستور ميان تهي از سازمان انرژي اتمي خواست كه «هرچه سريع‌ تر» مقدمات لازم براي دستيابي ايران به ۱۹۰ هزار سو غني ‌سازي اورانيوم را «فعلا در چارچوب برجام» فراهم كند. خامنه اي پيش از برجام نيز اين ميزان غني سازي را يكي از خط قرمزهاي خود اعلام مي كرد، كه با برجام از آن عقب نشيني كرد.

۸۳-خروج آمريكا از معاملة اتمي و اعلام استراتژي جديد اين كشور، از خاتمة فرصتهاي باد آورده براي رژيم و جواز سركوب داخلي و تاخت و تازهاي منطقه يي خبر مي دهد. اين چرخش سياسي، رژيم ولايت فقيه و سپاه پاسداران به عنوان حافظ اصلي اين رژيم را با تحريمها و محدوديتهاي جدي رو به رو كرده است. درحاليكه دولتهاي اروپايي خواهان حفظ برجام هستند، اما در لزوم مقابله با برنامه موشكي و دخالتهاي منطقه يي رژيم با آمريكا همسو هستند. خروج شركتهاي بزرگ اروپايي و حتي روسي و چيني از كار اقتصادي با رژيم، در وراي مواضع دولتهاي مربوطه ، زنگ خطر بسيار جدي براي رژيم را به صدا در آورده است.

سعيد حجاريان از بنيانگذاران وزارت اطلاعات كه پس از شراكت در جنايتهاي سركوبگرانه دهه ۶۰ در دهه ۷۰ و در دولت خاتمي نظريه پرداز اصلاح طلبي در رژيم ولايت فقيه شد، وضعيت رژيم در مرداد ۹۷ را «دقيقاً» مانند وضعيت آن درتير۶۷ تحليل كرده و مي گويد: امروز ترامپ مي‌گويد بياييد و مذاكره كنيد، پمپئو هم شرايط دوازده‌گانه‌اش را مطرح مي‌كند. چنانكه مي‌بينيم گزينه‌ مطلوب ما در ميان گزينه‌ها وجود ندارد. اين در حالي است كه زمان اوباما چند گزينه داشتيم و مي‌توانستيم مسئله را حل كنيم. اما امروز خودمان به دست خودمان گزينه‌ها را از بين برده‌ايم، دقيقا مشابه شرايط جنگ ايران و عراق. ما مي‌توانستيم پس از آزادسازي خرمشهر يعني در سال دوم به جنگ خاتمه دهيم. در مقاطع بعد نيز چنين امكاني مهيا بود اما جنگ را ادامه داديم تا آنكه رسيد به سال 67 و پذيرش قطعنامه».

سعيد حجاريان كه بعد از قيامهاي ديماه دولت روحاني را تنها گزينه واقعي براي برون رفت از بحران مي دانست در مصاحبه خود در مرداد ماه مي گويد: «دولت روحاني گيج و كرخت است» و «وضعيت دولت تعليق در تعليق است» (روزنامه شرق ۱۶مرداد۱۳۹۷).

فصل نهم :

استراتژي قيام و سرنگوني

قطب بندي واقعي و صورت مساله آلترناتيو

۸۴-يكي از دستاوردهاي ارزشمند قيام دي ماه، بارز كردن قطب بندي واقعي سياسي در ايران بود. در يك طرف اين قطب بندي، آن نيروهايي قرار دارند كه براي سرنگوني تماميت رژيم با همه دسته بنديها و باندهاي دروني آن قرار دارند و طرف ديگر تماميت حاكميت ايستاده است. اين عيني ترين، واقعي ترين و ملموس ترين قطب بندي از نظر سياسي در جامعه ايران است. براي همين است كه از دي ماه سال پيش تا كنون همه كارگزاران سياسي، نظامي و امنيتي رژيم نيروهاي جنبش مقاومت و بر محور آن سازمان مجاهدين خلق ايران را مورد تهاجم قرار مي دهند.

هم واقعيت در صحنه و هم حرفهاي كارگزاران رژيم نشان مي دهد كه بيش از سه دهه مقاومت و پايداري انقلابي مُهر خود را بر قيامهاي جاري زده و بر تحولات آينده خواهد زد. وقتي همگان به ويژه اصلاح طلبان قلابي اعتراف مي كنند كه قيام سراسري عليه تماميت نظام بوده و مردم نظام را بر نمي تابند،گويي حرفهاي جنبش مقاومت سازمانيافته را رِله مي كنند.

محمد خاتمي، رئيس‌جمهور اسبق و تداركا‌تچي ولي فقيه، به‌عنوان رئيس مجمع روحانيون مبارز در 11 دي‌ ماه 1396 بيانيه يي بنام مجمع صادر كرد كه در آن آمده است: «بلافاصله پس از بروز اولين تجمعات و اعتراضات مردمي، دشمنان قسم ‌خورده و كينه ‌توز ملت ايران و در رأس آنها آمريكا و عوامل زبون آنان همچون تروريستهاي منافق و برخي مزدوران منطقه ‌اي آنان به حمايت و تشويق آشوبگران و اقدامات خشونت بار آنان پرداختند.»

حميدرضا جلايي پور قاتل مردم كردستان در دهه 60 كه از سران اصلاح‌ طلب قلابي و عضو شوراي مركزي مشاركت است، در12 دي ‌ماه معترضان را «كركس» خواند و خواهان برخورد [بخوانيد سركوب] آنها شد.

۸۵-قيام دي ماه 6 ماه پس از شعبده بازي انتخاباتي صورت گرفت. اين قيام و خيزشها و جنبشهاي پس از آن مُهر باطل بر نمايشهاي انتخاباتي رژيم و رقم سازيهاي نجومي در مورد آن زد و ثابت كرد كه سياست تحريم شعبده بازيهاي انتخاباتي كه از جانب شوراي ملي مقاومت پيگيرانه دنبال مي شد، درست بوده است. فرصت طلبان و فرومايگاني كه با عَلم كردن ترس از رئيسي جلاد از «رأي سلبي» به روحاني دفاع مي كردند و مي خواستند نياز جامعه به تغيير و تحول را در سبد باند مياني به سركردگي روحاني جاسازي كنند، با شكست مفتضحانه روبرو شدند. سازشكاراني كه با عنوان «نه به رئيسي» از روحاني شياد حمايت كردند، در عمل در موضع ولي فقيه كه به شدت به گرم كردن تنور نمايش انتخابات و رقمسازي پيرامون آن نياز داشت ايستادند. هرچند تدابير كلان رژيم ولايت فقيه براي تثيت نظام و درهم شكستن مقاومت مردم و خواست جامعة ايران براي نيل به آزادي و پيشرفت، به دليل اصالت و ريشه داري جنبش مقاومت و راه حل انقلابي محكوم به شكست بود.

خامنه اي كه با به كرسي نشاندن احمدي نژاد در سال 1388، به صحنه آوردن جليلي در سال 1392 و با جلو انداختن ابراهيم رئيسي، تبهكار و از آمران قتل عام زندانيان سياسي در سال 1396، نتوانست تضادها و كشمكشهاي درون هرم قدرت را مهار كند، مجبور شد باند مياني موسوم به «اعتدال طلب» را در قدرت سهيم كند. اما تضادهاي دروني حاكميت هر روز شدت و حدت بيشتر پيدا كرد. نوشيدن جرعه زهر از جانب ولي فقيه، پروسه تضعيف اتوريته او را كه در قيامهاي سال ۱۳۸۸ در كف خيابانها درهم شكسته شده بود، سرعت بخشيد. 6 ماه قبل از قيام دي ماه، در شعبده بازي انتخاباتي تضادهاي درون رژيم، كه در اساس براي سهم خواهي در قدرت و ثروت است، اوج تازه یي پيدا كرد و نشان داد كه روند بحران در هرم بالاي حاكميت مسير تازه يي را طي مي كند. فوران اعتراضها و بالا گرفتن آنها تا اوج قيامهاي دي ماه نشان داد كه رژيم بحرانزده در بين چكش جنبشهاي اعتراضي و سندان تحريمهاي خارجي در حال كوبيده شدن و اسقاط شدن است. پروسه فروپاشي دروني نظام نيز در شكل فساد حُكومتي، بي كفايتي دستگاهها و انحطاط سيستمي، شتابي شگفت آور يافت و اين روند به نوبه خود تأثير عوامل بيروني را در زوال حاكميت دوچندان ساخته و ناتواني بالاييها در حكومت كردن را براي همه نمايان كرد.

در اين باره، عباس عبدي از گروگانگيران سابق و اصلاح طلبان لاحق ولايت، با تأكيد براين كه «سال ۹۶ يك سال ويژه در تاريخ سياسي ايران است و جامعه ايران از يك مرحله به مرحلة ديگري وارد شده است»، تصريح مي كند كه «نه نيروي نظامي و انتظامي و نه سازوكار ايدئولوژيك و فكري نظام، ديگر قادر به كنترل جامعه نيستند» (فرارو ۱۲اسفند۱۳۹۷).

بدين ترتيب هم مردم ديگر نمي خواستند به شكل سابق زندگي كنند و هم حاكمان ديگر نمي توانستند به شكل گذشته حكومت كنند. اعتلاي جديدي كه در اين وضعيت شكل گرفت، ابتدا در جريان زلزله استان كرمانشاه و سپس در قيام ديماه، قطب بندي واقعي در جامعه بین« مردم و رژيم» یا بین «سرنگوني  و حفظ رژيم» را به شكل روشن و عريان در مقابل ديد همگان قرار داد.

۸۶- سرنوشت دولت دوم حسن روحاني كه به محض فرو نشستن گرد و خاك نمايش انتخاباتي، دچار افول و اضمحلال شد و به رغم تمكين و كرنش در حالت فلج و زير ضرب استيضاح و بركناري هم قرار گرفت، پيش روي همگان است. شورا در بيانية سال گذشتة خود در تحليل شرايط پس از نمايش انتخابات، خاطرنشان كرد كه شرايط پس از نمايش انتخابات به گونه يي رقم خورد كه از يكسو ولي فقيه قادر به يكدست كردن حكومت و ريل گذاري جديد در ولايت نبود، و از سوي ديگر، فشار بر رژيم براي تن دادن به برجامهاي ديگر با توجه به زير ضرب رفتن سياست مماشات اوباما همراه با كارشكنيهاي خامنه اي، منجر به فلج شدن هرچه بيشتر روحاني و باند مياني رژيم گرديد.

هنوز يك سال نگذشته، كار به جايي رسيد كه مصطفي تاجزاده (معاون سياسي وزارت كشور در دولت خاتمي) وضعيت را بدين گونه توصيف كرد: «به نقطه عطف، حذف يكي از دو دولت نزديك مي‌شويم. يا دولت پنهان از مستوري دست مي‌كشد و با كنار زدن دولت قانوني اركان حكومت را كامل در دست مي‌گيرد يا مجبور به عقب‌نشيني از قلمروهاي مختلف به‌ويژه در عرصه اقتصاد و سياست خارجي مي‌شود. اجازه ندهيم جامعه مدني از حزب پادگاني شكست بخورد» (۲۰فروردين ۹۷).

تاجزاده درباره گره خوردن اين بحران به سرنوشت نظام ولايت فقيه مي گويد: « توي جناح راست به شدت اختلاف نظر است و اكثريت شان به اين نتيجه رسيدند كه الان عبور از روحاني يعني عبور از جمهوري اسلامي». او اضافه مي كند: «به همين جهت معتقدم بايد همديگر را يك جوري به رسميت بشناسيم توي راهكارهايمان اختلاف داريم، ولي اينكه آقا الان كه ما خطرات رو داريم مي بينيم و توي جامعه داريم مي بينيم كه رسما كساني دارند دعوت مي كنند به كشتن و آتش زدن و نميدانم فلان، و اينها دارند مي شوند فضاي غالب مجازي به دليل اينكه متاسفانه رسانه هاي آزاد را توي ايران خود اقتدارگراها زدند. بنابراين توي آنها يك جريان خيلي قوي راه افتاده كه آقا اين بحرانها جديست در آينده هم تشديد ميشود و هيچ راهي جزاينكه همديگر را به رسميت بشناسيم نداريم» ( آپارات۱۰فروردين ۱۳۹۷).

۸۷ – تاجزاده در همين مصاحبه به خط بازجوها و وزارت اطلاعات براي مقابله با آلترناتيو دموكراتيك ازطريق «صدور اپوزيسيون قلابي» در لباس «كارشناس » در« فلان شبكه يا دانشگاه يا انديشكده»- كه بارها در نمونه هايي مانند «پاسدار مدحي و عليرضا نوري زاده» به فضيحت كشيده شده – اذعان مي كند و ايفاي همين نقش را در داخله ترجيح مي دهد. مصطفي تاجزاده در پاسخ به اين سئوال كه«چرا هيچ وقت از ايران خارج نشديد؟ پيشنهادي داشتيد از خارج از كشور … كه آقاي تاج زاده مثلاٌ بيا فلان شبكه براي ما كارشناس شو. بيا اينجا تو فلان انديشكده دانشگاه تدريس كن؟»، مي گويد اولين پيشنهاد را بازجويان (شكنجه گر) به او داده اند كه مانند موارد ديگر براي او راه باز مي كنند تا به خارجه برود و با كمكهايي كه به او خواهد شد، دست به كار شود. تاجزاده اضافه مي كند :«وقتي دو سه بار گفت، بهش گفتم ببين اگر اينها را ميگي كه من هم بگم كه من هم آماده ام برم (اين تابستان 88 بود)، من از ايران تكون نمي خورم. من همينجام. بنابراين او فكر مي كرد مثلاٌ براي من راه را باز كنه كه خودم و خانواده ام، چون توضيح داد چه جوري خودش فرستاده اين خانواده را، همسرش چه جوري، و پسرش چه جوري، و فلان و فلان و گذرنامه،گفتم كه من همينجا ايران مي مونم و اصلاٌ علاقه يي ندارم».

۸۸- فوران قيامها بار ديگر بر اين واقعيت صِحِه گذاشتند كه از درون رژيم ولايت فقيه امكان استحاله، رفرم و اصلاحات وجود ندارد. شعارهاي «اصلاح طلب اصولگرا ، ديگه تمومه ماجرا »، «مرگ بر خامنه اي، مرگ بر روحاني» و «آخوندها حيا كنيد مملكت را رها كنيد» بيان بيزاري مردم به ويژه تهيدستان و فرودستان از همه باندها و دسته بنديهاي درون رژيم است. اين قيام با هدف قرار دادن تماميت حاكميت و نفي استبداد ديني، بختك اصلاح طلبي قلابي و اعتدال شيادانه روحاني را به زباله دان انداخت.

شوراي ملي مقاومت ايران از همان هنگام كه در دود و دم برآمده از محمد خاتمي، مدياي جهاني و سازشكاران داخلي از امكان اصلاح رژيم دم مي زدند، در مواد 5 و 6 قطعنامه خود در 8 مهر 1376 اعلام كرد:

« شوراي ملي مقاومت ايران بار ديگر يادآور مي‌شود كه رژيم ضدبشري و ارتجاعي حاكم بر ميهنمان بر استبداد مذهبي و ولايت فقيه استوار است و تمامي دسته‌بنديهاي دروني آن، از جمله باند خاتمي، در سركوب مردم، ترور مخالفان و صدور ارتجاع و بنيادگرايي اشتراك نظر و اشتراك منافع دارند و تا آن جا كه به مقابله با خواستهاي دموكراتيك و ترقيخواهانهٌ مردم ايران برمي‌گردد، هيچ تضادي با يكديگر ندارند.

تمامي تجربيات 19 سالهٌ رژيمي كه خميني بنيان گذاشت، از جمله تحولات و رويدادهاي همين دورهٌ كوتاه رياست جمهوري خاتمي، نشان داده‌اند كه نظام ولايت فقيه به دليل تضاد ماهيتش با حداقل حقوق شهروندان قابليت رفرم، گشايش، اصلاح و استحاله ندارد. تمامي اين تجربه‌ها، به ويژه تجربيات دوران هشت سالهٌ  زمامداري رفسنجاني، به عكس ثابت كرده‌اند كه گرايشهاي رنگارنگ استحاله‌طلبي، مذاكره جويي و سازشكاري با اين رژيم استبدادي قرون وسطايي، ضربات سخت و طاقت‌فرسايي به جريان مبارزهٌ مردم ايران براي رسيدن به استقلال، آزادي، دموكراسي، صلح و پيشرفت وارد كرده‌اند. اين تلاشهاي نااميدانه و مذبوحانه، كه در عين حال هيچ دستاوردي براي مدافعانش نداشته‌اند، با مصالح عالي مردم ايران در تضاد قرار دارند. از اين رو شوراي ملي‌مقاومت بارها تاكيد كرده است كه هرگونه موضعگيري يا فعاليتي را كه در خدمت حفظ و تحكيم اين رژيم ارتجاعي باشد، شبههٌ تحول‌پذيري و قابليت اصلاح آنرا القا  كند و تطهير مسئولان جنايت‌پيشه و خونخوارش را مدنظر قرار دهد؛ تلاش براي تضعيف روحيهٌ مقاومت و در نتيجه برضد عاليترين مصالح ملت و آرمانهاي آزاديخواهانه و استقلال‌طلبانه‌اش مي‌داند. مقابله با اينگونه تلاشهاي عوام‌فريبانه و نيز توهماتي كه دستگاههاي وابسته به رژيم و محافل همسو با آن در همين زمينه در ميان ايرانيان مي‌پراكنند، از وظايف روزمرهٌ مقاومت شمرده مي‌شود».

۸۹-تلاش چندين ساله مقاومت ايران براي درهم شكستن خدعه و فريب استحاله پذيري رژيم در قيام دي ماه به بار نشست و اين بار زنان و مردان قيام كننده بودند كه در شعار و عمل تماميت رژيم را مورد تهاجم قرار دادند. براي همين است كه اصلاح طلبان قلابي در كنار سركوبگران و دلواپسان بي دنده و ترمز عليه مردم بپاخاسته لجن پراكني كردند. انان كه برخلاف خيزشهاي سال 1388 در قيام دي ماه جايي نداشتند جايگاه واقعي خود در كنار ولي فقيه و سپاه منفور پاسداران را تشخيص دادند.

به گزارش روز 11 دي ماه فرارو، عباس عبدي، گروگان گير سفارت آمريكا، بر سر اصلاح ‌طلبان فرياد زد و گفت: «بي‌ تفاوتي كساني كه به‌ طور قطع از چنين رفتارهاي غير مدني و خشونت ‌آميز ناراحت بودند، از اغتشاشات مهم ‌تر و از اين رفتار بدتر بود. در سال ۱۳۶۰ و هنگامي‌كه سازمان مجاهدين با آن سازماندهي و تشكيلات مخوف و حتي مسلح اقدام به عمل مسلحانه عليه حكومت كرد دهها هزار نفر را در سراسر كشور بسيج و وارد ميدان كرديد… اكنون چه شده است كه وضعيت منطقه و تجربيات زنده را مي‌بينيم، ولي اقدامي جدي در مقابله با آن نمي‌كنيم؟» عبدي به باند خامنه ‌اي هم انتقاد كرد و گفت: «معتقدم كه نيروهاي اصولگرا هم نيز در جريان اين قضيه بسيار منفعل عمل كردند».

جوان روزنامه سپاه پاسداران در ۱۸دي ۱۳۹۶نوشت:« براي اولين بار هيچ‌يك از احزاب و جناح‌هاي سياسي داخلي در يك فتنه بزرگ مستقيماً دست نداشتند و بدنة مردمي هيچ‌كدام از احزاب سياسي (اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و… ) در شهرها با فتنه‌گران همراهي نكردند…در فتنه ۹۶ خيلي سريع‌تر از آنچه فكر مي‌شد تنها به فاصله يك روز، آشوب‌ها از پيگيري مطالبات مردم به سمت تقابل با نظام و تصرف اماكن نظامي و انتظامي.. تغيير مسير داد… فضاي مجازي يك تهديد جدي و بستري آماده و قوي براي براندازي است».

۹۰-مهمترين و مبرم ترين مساله قيام موضوع آلترناتيو و رهبري است. براي رسيدن به پيروزي و به سرانجام رساندن انقلاب دموکراتيك مسأله الترناتيو و رهبري به عاجل ترين مسأله تبديل مي شود. اجلاس شوراي ملي مقاومت ايران در دي ماه سال پيش پيرامون اين موضوع، مواضع اعلام شده به وسيله مسعود رجوي، مسئول شوراي ملي مقاومت ايران را تأييد كرد. مسئول شورا در پيام ۱۶ ديماه 1396 خود يادآوري كرده است: «وقتي كه رژيمي دارد واژگون مي شود، موضوع و صورت مسأله آلترناتيو و رهبري است». او در پيامش درباره موقعيت انقلابي، استراتژي قيام و سرنگوني و ضرورت هوشياري در برابر نيرنگهاي ارتجاعي و استعماري، به درستي گفت:

«دشمن و همريشان و دم و دنبالچه هاي آن تا روز سرنگوني، دست از مكر و نيرنگ برنمي‌دارند. پرهيز دادن غليظ و شديد از چپ‌روي و هرگونه اقدام عملي براي سرنگوني، و پاس‌كاري سياسي بين سلطنت ديني و سلطنت موروثي، همراه با شلاق‌كش كردن مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران در همين راستاست.

اما از آنجا كه بلحاظ تاريخي، بازگشت به سلطنت موروثي، نه در فرانسه و روسيه و نه حتي در عراق و افغانستان، موضوعيت و جديت ندارد، نتيجة عملي اين ترفندها، در هر حال حفظ خلافت آخوندي و سلب حق حاكميت و رأي جمهور ملت ايران است.

اكنون كه نمي‌توان براي ماندگاري و تثبيت رژيم ولايت، روضه‌خواني و رقعه‌نويسي كرد، خطوط متداخل ارتجاعي و استعماري براي خنثي كردن قيام و سرنگوني چنين القاء ميكنند كه اين قيام آلترناتيو و رهبري ندارد. از اينرو، يا بايد به شاه برگشت و يا به شيخ بسنده كرد. يا به گذشته برگرديد و يا به وضع موجود بسازيد و بسوزيد.

حرف ما و مردم ما از 36 سال پيش از فرداي 30 خرداد ”نه شاه، نه شيخ“ به معني مرزبندي با ديكتاتوري و وابستگي با بهاي بسيار سنگين‌ و خونين بوده است. اينست معناي حقيقي و واقعي و ضروري آزادي و استقلال در ميدان عمل. رود خروشان خون شهيدان آزادي، آلترناتيو و رهبري شايسته خود را هم عرضه مي‌كند…

اينجاست كه به روشني مي‌توان ديد، سرانجام دو راه بيشتر وجود ندارد: يا حفظ همين رژيم با هر آرايش و پيرايش مفروض، و يا حل تضاد، رو به آينده و در جهت تنها جايگزين دموکراتيك و مستقل (شوراي ملي مقاومت ايران)».

۹۱-در گردهمايي بزرگ مقاومت در ۹تير ماه ۱۳۹۷ رئيس جمهور برگزيدة شوراي ملي مقاومت براي دوران انتقال حاكميت به مردم ايران دربارة اهميت موضوع آلترناتيو و سرنگوني كه در شرايط مشخص قيامها به صورت مسألة جدي سياسي تبديل شده است، بر نكاتي پايه يي انگشت گذاشت كه ياد آوري آن در اين بيانيه براي روشنايي مسير سياسي جنبش مقاومت ضروري است. خانم رجوي گفت :

«صنعت آلترناتيوسازي مجازي و مونتاژ در بازار سياست البته با كپي‌چسبان، اين روزها رونق يافته است، كه اين‌هم از علائم دوران پاياني رژيم است. اما مسأله اين است كه چگونه مي‌خواهند اين رژيم را زمين بزنند؟ به‌خصوص كه رود سرخ خون شهيدان به‌طور تاريخي نه جايي براي سبز شدن ارتجاع آخوندي باقي گذاشته نه براي ارتجاع سلطنتي.

 حال اگر، بدون تشكيلات و سازمان رهبري‌كننده، بدون عبور از كوره‌هاي گدازان سنجش و آزمايش، و بدون پرداخت قيمت و فدا و مجاهدت، مي‌توان به‌كار اين رژيم پايان داد، ما مي‌گوييم: بفرماييد، درنگ نكنيد.

اگر بدون سابقه و پشتوانة جنگيدن با دو رژيم، بدون مرزبندي با ديكتاتوري و وابستگي، بدون مقاومت سراسري و كهكشان شهيدانش و بدون در افتادن با اصل ولايت فقيه و اصلاح‌طلبان قلابي، مي‌توان حاكميت مردم را جايگزين كرد، بفرماييد، درنگ نكنيد.

اگر بدون مقابله با خميني بر سر جنگ ضدميهني و گِل‌گرفتن تنور جنگ و شعار «فتح قدس از طريق كربلا»، بدون تحميل آتش‌بس با يك‌صدرشته عمليات ارتش آزاديبخش ملي، و فتح مهران و پيشروي تا دروازه كرمانشاه، و بدون افشاي جهاني برنامه‌ها و تأسيسات اتمي، موشكي، شيميايي و ميكروبي رژيم آخوندي، مي‌توان آخوندها را به‌زير كشيد، بله درنگ نكنيد.

اگر بدون افشاي جهاني نقض حقوق بشر و جنايت‌هاي رژيم در64 قطعنامه ملل متحد و بدون جنبش دادخواهي زندانيان سياسي قتل‌عام‌شده در سال۶۷، بدون كارزار اشرف‌نشانها در چهارگوشه جهان و پاي‌فشردن بر حقوق ملت ايران به مدت 4 دهه، بدون برنامه و طرح‌هاي مشخص شوراي ملي مقاومت و دولت موقت براي دوران انتقال حاكميت به مردم ايران و سرانجام، بدون رهبري آزموده و مشخص كه پنج دهه اين مبارزه سهمگين را پيش برده است، اگر بدون اين‌ها مي‌توان اين راه 50 ساله را يك‌شبه طي كرد و صرفاً با رؤياي حمايت خارجي در ايران تغيير واقعي ايجاد كرد، بفرماييد اين گوي و اين ميدان.

اما بگذاريد بگويم كه اين خواب و خيال فقط با الگوي اشغال كشور عراق، يعني با لشكركشي خارجي متصور است، كه نتيجه آن هم از قبل معلوم است.

در اين 40سال، مدعياني كه اهل قيمت‌دادن نبودند، همه، شانس خود را آزمودند. ولي واقعيت‌ها و تجربه‌ها، نشان داده كه اين رژيم تاريك و سياه، نه استحاله و اصلاح مي‌شود، نه :”سبز“ و ”مخملي“.

سرنگوني اين رژيم، لاجرم قيمت مي‌خواهد. صداقت و فدا مي‌خواهد. سازمان و تشكيلات و جايگزين مستحكم سياسي مي‌خواهد. كانون شورشي مي‌خواهد و ارتش آزادي.

در عين حال، چنان‌كه مسعود در جمع‌بندي قيام دي‌ماه گفته است: ”ما رقيب كسي براي رسيدن به قدرت نيستيم. و قطعاً كسي هم رقيب مجاهدين در مسير صدق و فدا و پرداخت‌كردن نيست“».

۹۲-خانم رجوي سپس در بارة برنامه و طرحهاي آلترناتيو دموكراتيك، اضافه كرد: «ما به پي‌ريزي جامعه‌يي فرا مي‌خوانيم كه تار و پودش آزادي،‌ دموکراسي و برابري است. هم چنين مرزبندي با استبداد و وابستگي و تبعيض جنسي و قومي و طبقاتي است. ما از برابري زن و مرد، از حق انتخاب آزادانة پوشش، از جدايي دين و دولت، از خودمختاري مليت‌ها، از تساوي حقوق سياسي و اجتماعي كليه افراد ملت ايران، از لغو اعدام، از آزادي بيان، احزاب، مطبوعات و اجتماعات، از آزادي اتحاديه‌ها، انجمنها، شوراها و سنديكاها دفاع كرده‌ و دفاع مي‌كنيم.

طرح 12ماده‌يي شوراي ملي مقاومت براي خودمختاري كردستان ايران كه 35 سال پيش تصويب و اعلام شده، هنوز هم يكي از جامع‌ترين الگوهاي جهاني است. و سرانجام ايران آزاد، يك ايران غيراتمي، در همزيستي مسالمت‌آميز، با همكاري‌هاي‌ منطقه‌‌يي و بين‌المللي است.

اين است سيماي يك جايگزين دموکراتيك در برابر حاكميت آخوندي و هرگونه ديكتاتوري.

در اين مسير،‌ اولين گام، انتقال حاكميت به مردم ايران است. با اتكا به‌همين مردم و پايگاه مردمي است كه مي‌توان از هرج و مرج و ناامني بر حذر ماند و مي‌توان تماميت ايران و ايراني را حفظ كرد و سرافراز نگهداشت.

طبق برنامة شوراي ملي مقاومت، پس از سرنگوني رژيم، يك دولت موقت شش‌ ماهه تشكيل مي‌شود كه وظيفة اصلي آن، تشكيل مجلس مؤسسان از طريق انتخابات آزاد با رأي عمومي، مستقيم، مساوي و مخفي مردم ايران است.

اين مؤسسان بايد طي 2سال قانون اساسي جمهوري جديد را تدوين كند، و آن را به رأي مردم ايران بگذارد. هم‌چنين نهادهاي اساسي جمهوري جديد را طبق آراي مردم، مستقر كند.

ما معتقديم كه رهايي جامعه از گراني، فقر، بيكاري، زاغه‌نشيني، قحطي آب و فجايع زيست‌محيطي امكان‌پذير است. اما قبل از هر چيز حقوق سياسي و مشخصاً حق حاكميت پايمال‌شده مردم ايران، بايد اعاده و احيا شود. اين خاستگاه مقاومت ما و فلسفة وجودي شوراي ملي مقاومت ايران است.

اما سود اساسي رژيم، همواره در اين بوده و هست كه توانايي اين مقاومت و اين جايگزين را انكار و از مماشات‌گران در غرب براي سركوب اين جنبش استفاده كند.

بنابراين در رابطه با ايران، تا وقتي موضوع مقاومت و حق مقاومت و به‌رسميت شناختن اين مقاومت، وارد معادلات نشده، نمي‌توان خسارتها و ضربات سياست مماشات با فاشيسم ديني را جبران كرد.

ما همواره گفته‌ايم و تكرار مي‌كنيم كه سرنگوني و تغيير دموکراتيك و برپايي ايران آزاد بر عهده خود ما و مردم ماست. ما در عين حال از هرگونه عقب‌نشيني آخوندها استقبال مي‌كنيم. زيرا هزار جام زهر، در خدمت هزار اشرف است».

فصل دهم:

هر ثانيه با خيزش، برافراشته باد پرچم قيام و انقلاب

پيش به سوي برپايي كانونها وشهرهاي شورشي

۹۳-تحولات يك سال گذشته و در كانون آنها قيامهاي دي ماه ، نشان مي دهد كه شرايط كنوني براي حاكميت، مردم و جنبش مقاومت تغييرات اساسي كرده است. قيام دي ماه و خيزشها و جنبشهاي پس از آن كه به تفصيل در بالا بدان پرداخته شد، نشان مي دهد كه مبارزة زنان و مردان ايران زمين براي فتح قله پرشكوه رهايي به پيش مي رود. شرايط بين المللي و اخلالگريهاي رژيم در كشورهاي خاورميانه و منطقه خلیج فارس، رژيم را هرچه بيشتر منزوي مي كند. در چنين شرايطي خامنه اي يا بايد با نرمشهاي ديگر به عقب نشيني پي در پي تن دهد و يا با پافشاري بر سياستهاي ماجراجويانه خود، جامعه جهاني را عليه خود متحد كرده و هزينه هاي سنگيني را به مردم ايران تحميل كند. رژيم ولايت فقيه و خامنه اي هر كدام از اين دو راه را انتخاب كند، وظيفه مقاومت ايران تغييري نخواهد كرد. گرچه شوراي ملي مقاومت ترجيح مي دهد كه خامنه اي تن به عقب نشيني داده و جامهاي زهر را يكي پس از ديگري سر كشد، اما وظيفه و تكليف اصلي ما اين است ثانيه به ثانيه با قيام حركت كنيم و پرچم قيام مردم ايران را با برپايي كانونها و شهرهاي شورشي برافراشته نگهداريم و به خيزشهاي دليرانه مردم نقشه مسير درست براي رهايي را كه همانا سرنگوني استبداد ديني است، نشان دهيم.

۹۴-در باره اين راهبرد استراتژيكي، مسعود رجوي، مسئول شوراي ملي مقاومت، در روز ۴تير ۱۳۹۷ در پيام شماره ۹ ارتش آزاديبخش ملي ايران به درستي گفت: «اين خط مشي مقاومت ايران از 30 خرداد 1360 به بعد بوده است.

اما تغيير و سرنگوني كار ايالات متحده نيست و نمي‌تواند باشد. سياست آمريكا تغيير رفتار رژيم و وادار كردن آن به مذاكره و مصالحه است. تجربه عراق بعنوان بزرگترين اشتباه سياست خارجي آمريكا براي چند نسل كفايت است.

اين را 12 سال پيش سناتور هري ريد، رئيس اكثريت در سناي آمريكا، گفت كه بسا بيشتر از ويتنام، بزرگترين اشتباه سياست خارجي تاريخ آمريكا، عراق بوده و تهديد اصلي امنيت بين المللي از آغاز نه دولت عراق بلكه رژيم ايران بوده است. اوباما نيز در جريان انتخابات رياست جمهوري اين جنگ را احمقانه و بي‌ربط خواند.

از اينرو اگر كسي فكر مي‌كند يا مي‌خواهد چنين القاء كند كه آمريكا به واقع در صدد سرنگون كردن رژيم و پرداختن قيمت آنست، يا اشتباه مي‌كند و يا عمد دارد براي بهره‌برداري سياسي خودش چنين قلمداد كند. ادعاهاي ميان‌تهي آلترناتيوسازان راه دور را در اين خصوص نبايد جدي گرفت. گفته‌ايم و تكرار مي‌كنيم كه سرنگوني و تغيير رژيم، وظيفه و كار ما، و بر عهده ما و مردم ما و پيشاهنگ انقلابي خلق ماست. با كانون‌ها و شهرهاي شورشي و مؤسسان چهارم ارتش آزادي.

در اين راستا چگونه ميتوان شعله‌هاي قيام را به يكديگر گره زد تا آتشفشاني برانداز و بنيان‌كن بپا شود؟

پاسخ در ”هَمَه‌ با هم“ باسمه‌اي خميني در جريان انقلاب ضد سلطنتي نيست. منظور او ”همه با من“ بود.

اتحاد و همبستگي، در ميدان عمل براي سرنگوني استبداد ديني موضوعيت پيدا مي‌كند و محك مي‌خورد.

اين به گونه‌اي درون‌جوش و قانونمند، صفوف را تصفيه و از شيخ و شاه، از استبداد و وابستگي، و از فرصت‌طلبي و ميوه‌چيني و موج‌سواري، پالايش مي‌كند.

اينچنين، طلاي نابِ وحدت از بوتة آزمايش در ميدان عمل عبور مي‌كند والا سره از ناسره هيچگاه تميز داده نخواهد شد. بنابراين پاسخ پيشتاز، در جنگ ِ صد برابر و شورشگري حداكثر است. آنقدر كه دشمن را به عقب‌نشيني وادار كند. آنقدر كه بند از بند رژيم بگسلد».

۹۵-ما با مردم ايران و در پيكارهاي روزمرة زنان و مردان ايران زمين كه در هر كوي و برزن و در هر كارخانه و مدرسه و دانشگاه جريان دارد و با زندانيان سياسي كه در زندانها مقاومت مي كنند و با خانوادة شهدا و زندانيان سياسي كه فرياد دادخواهي سر مي دهند، به رزم بي امان عليه رژيم ولايت فقيه ادامه مي دهيم.

شوراي ملي مقاومت ايران، هم‌چنان كه بارها اعلام كرده «به مثابة يگانه جايگزين دموكراتيك و مردمگرا با خطوط سياسي و كاركرد داخلي، منطقه اي و بين المللي و با استحكام تشكيلاتي، سازمانيافتگي و با فداكاري و شور و شوق رهايي، رژيم ولايت فقيه و همه دسته بنديها و باندهاي دروني آن را به چالش روزمره كشيده است. در اين راه پرتلاطم و البته افتخارآميز ما مانند گذشته براي به زيركشيدن نظام ضد ايراني و ضدانساني ولايت فقيه و استقرار آزادي و حاكميت ملي با مردم ايران تجديد پيمان مي كنيم و برخلاف جماعت كنار گودنشين كه از مبارزه بي هزينه طرفداري مي كنند، به مقاومت و پيكار به هر قيمت ادامه مي دهيم.» (بيانيه شورا، مرداد 1395)

12 سال پيش شوراي ملي مقاومت ايران در بيانيه سالگرد تأسيس خود اعلام كرد: شورا «براي غلبه بر توطئه هاي رژيم و سياستهاي استعماري كه صعود يك مقاومت مستقل را برنمي تابند و براي پيشروي به سمت تغيير تدريجي تعادل قوا به سود ملت ايران، اساساً به مردم خود و به نيروي فعال و رزمندة خود متكي بوده است. ما با تلاش و كوشش مردم ايران و همه آزاديخواهان و رزمندگاني كه حيات مقاومت مديون تلاشهاي شبانه روزي آنهاست، راه مي گشاييم و پيشروي مي كنيم».

اكنون باز هم با تاكيد تكرار مي كنيم كه «كابوس خامنه اي از ”فتنه“ و ”منافقين“، تمجيد او از فيلم پر هزينه و فاشيستي “ماجراي نيمروز” كه عليه سازمان مجاهدين خلق ايران ساخته شده است و هرزه درايي روزمرة مزدوران ريز و درشت او عليه جنبش مقاومت از طريق ساختن دهها فيلم و سريال، انتشار هزاران كتاب و مقاله و برگزاري روزمرة نمايشگاه عكس، به خاطر مداخلة فعال نيروهاي مقاومت و انقلاب دموكراتيك در رويدادهاي سياسي است.» (بيانيه شورا، مرداد 1396)

۹۶-استبداد مذهبي حاكم بر ايران با دخالتهاي تروريستي در كشورهاي خاورميانه به منظور عريض و طويل كردن عمق استراتژيك و امنيت حاكميت، دولتهاي اين كشورها را عليه خود متحد كرده است. حمايت بي چون و چراي ولايت خامنه اي از ديكتاتوري بشار اسد، حمايت و هدايت جنگ عليه دولت قانوني يمن، خرابكاري در پروسه هاي سياسي عراق به سود مزدوران خود، كارشكني در پروسه صلح فلسطين با اسرائيل، سازماندهي نيروهاي وابسته به ولي فقيه در آفريقا و….. خشم و نفرت توده هاي مردم در كشورهاي منطقه را برانگيخته است. با وجود رژيم ولايت فقيه هيچكدام از مشكلات و بحرانهاي موجود در منطقه حل نمي شود. رژيم ايران نه بخشي از راه حل كه بخش اصلي بحران است. از اين رو ما خواستار خلع يد كامل ولايت فقيه در كشورهاي منطقه و به ويژه در سوريه و عراق هستيم.

پایان سیاستهای ایران سوز این رژیم البته با براندازی و خلع ید از این رژیم اشغالگر به دست توانای ملت ایران خواهد بود. آخرین نمونة این خیانتها، حراج درياي خزر بر ضد منافع ملي براي حفظ امنيت و بقاي حكومت آخوندي  است. دبیرخانة شورای ملی مقاومت در ۲۳مرداد۹۷ طی اطلاعیه‌یی در این باره اعلام کرد: «هزار ميليارد دلار خسارت در جنگ ضد ميهني ، نابودي محيط زيست و خشكاندن آبهاي كشور ، چپاول منابع ملي و به باد دادن ثروتهاي مردم ايران در صدور تروريسم و جنگ افروزي و پروژه هاي اتمي و موشكي، شيوة شناخته شدة حكومت آخوندي است كه حفظ سلطنت مطلقة ولي فقيه را واجب ترين واجبها اعلام كرده است.

اكنون نوبت درياي خزر يكي از بزرگترين سرمايه هاي ملي ايران است كه آخوندهاي وطن‌فروش و ضد ايراني آن را براي امنيت و حفظ سلطه ننگين خود به حراج گذاشته اند. آشي كه اين بار آخوند روحاني و ظريف به دستور خامنه اي پختند، آنقدر شور است كه حتي كارشناسان و نمايندگان رژيم از باندهاي مختلف آن را يك تركمانچاي ديگر توصيف مي كنند. سپاه پاسداران كه در اين وطن فروشي همدست روحاني است، در روزنامة جوان به دفاع از او پرداخت و نوشت: ”انتظار احقاق حقوق، از جمله حق انتفاع یا بهره‌برداری از منابع خزر در ”تحدید حدود“ و ”تعیین خط مبدأ“ به شکل مطلوب دور از ذهن است“ (جوان 22/5/97).

خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيده مقاومت در اين باره گفت : براي خميني و خامنه اي و روحاني، نه آب و خاك، نه فرهنگ، نه جان و دارايي مردم ايران ارزشي ندارد. تنها يك چيز اهميت دارد : حفظ و بقاي حاكميت آخوندي كه خميني آن را ”اوجب واجبات“ اعلام كرد و به خاطر آن مي توان احكام اسلام را تعطيل كرد و به طريق اولي خاك و آب ايران و مردم آن را به باد داد و فرزندان رشيدش را در زندانها قتل عام كرد.

خانم رجوي افزود : به راستي يك رژيم اشغالگر چه كاري مي كند كه آخوندها با ايران و مردم ايران نكردند. آنها مانند مغولها از بدترين اشغالگران تاريخ ايران هستند. به همين خاطر وظيفة ملي و ميهني هر ايراني آزاد سازي وطن از سلطة آخوندها و پاسداران و استقرار دموكراسي و حاكميت جمهور مردم ايران است».

۹۷-در زمينه اتمي شوراي ملي مقاومت پيوسته نقطه نظرات خود را در اين خصوص توسط رئيس جمهور برگزيدة شورا براي دوران انتقال حاكميت به مردم ايران با دقت و صراحت اعلام كرده است. از جمله خانم رجوي در 15 ارديبهشت ۱۳۹۴ در يك سخنراني در سناي فرانسه خاطرنشان كرد:

«پروژه هاي اتمي، تماماً ضد ملي است و مردم ايران عميقاً با آن مخالفند. ما رو در روي اين رژيم يك ايران دموكراتيك و غير اتمي مي‌خواهيم.

دستيابي به بمب اتمي، نقض حقوق بشر و صدور بنيادگرايي و تروريسم چهار ستون تئوكراسي حاكم است. حقوق بشر در داخل ايران و خلع يد از آخوندها در خارج از ايران و مشخصاً در عراق و سوريه و لبنان و يمن و افغانستان، شاخصهاي واقعي هستند كه نشان مي دهند اين رژيم از بمب اتمي دست كشيده است. هر چيزي كمتر از اين در هر لفافه‌يي هم كه پيچيده و عرضه شود خودفريبي و قبول كردن فاجعة ملايان مجهز به بمب است….

تجربة مقاومت نشان داده است كه آخوندها تنها زبان قاطعيت و قدرت را مي فهمند. زمان آن است كه قدرتهاي بزرگ، دست از مماشات و امتياز دادن به استبداد خونريز ديني، بانكدار مركزي تروريسم و ركوردار جهاني اعدام بردارند و حق مردم ايران براي مقاومت و آزادي را به‌رسميت بشناسند».

۹۸-شوراي ملي مقاومت ايران، در آغاز سي و هشتمين سال حيات خود، همچون سالهاي گذشته بار ديگر بر اساس برنامه و مصوبات خود و با تأكيد بر برنامه 10ماده يي خانم رجوي، خاطرنشان مي كند:

– ما بر اساس خط مشي اصولي خود مبني بر مخالفت با هرگونه مداخلة نظامي خارجي در ايران و مخالفت با هرگونه آلترناتيوسازي از جانب قدرتهاي بزرگ، برضرورت قطع همه حمايتها و امدادرسانيها به ديكتاتوري مذهبي و تروريستي حاكم بر ايران، تأكيد مي كنيم.

– ما از مبارزة حق طلبانة كارگران و مزدبگيران عليه نظام حاكم و از مطالبات معلمان، پرستاران، پزشكان و ديگر اقشار معترض و به پاخاستة ميهنمان، حمايت و همبستگي خود را با آنان اعلام مي كنيم. خواست كارگران ايران براي حق اعتصاب و حق ايجاد تشكلهاي مستقل كارگري و نظارت سازمان بين المللي ‏كار بر حقوق كارگران ايران و لغو كار كودكان، از خواستهاي شوراي ملي مقاومت ايران است.

– ما خواستار اقدام بي درنگ شوراي امنيت ملل متحد به منظور جلوگيري از نقض حقوق بشر در ايران و بازديد گزارشگر ويژه حقوق بشر از زندانهاي ولايت خامنه اي و ملاقات با خانوادة شهيدان و زندانيان سياسي هستيم و از جامعة جهاني مي خواهيم براي توقف اعدامهاي گسترده و خودسرانه به اقدام عملي و جدي دست بزند. چشم پوشي قدرتهاي بزرگ از نقض حقوق بشر در ايران به بهانة توافق اتمي، محكوم و غيرقابل قبول است.

– ما براي رفع تمامي اشكال تبعيض جنسيتي از زنان، برابري كامل زن و مرد در تمامي عرصه هاي حيات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و قضايي، لغو هرگونه تبعيض مذهبي و جدایی دین از دولت مبارزه مي كنيم و دفاع پيگير از آزادي بيان و انديشه، آزادي اطلاع رساني و نفي سانسور را وظيفه خود مي دانيم.

– ما از «خودمختاري داخلي به مفهوم رفع ستم مضاعف از همه شاخه ها و تنوعات ملي وطنمان و تأمين جميع حقوق و آزاديهاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي براي آنها در چارچوب وحدت، حاكميت و يكپارچگي تجزيه ناپذير كشور» دفاع مي كنيم.

– ما از تلاش مدافعان بهبود محيط زيست براي جلوگيري از نابودي طبيعت و حفاظت و بهسازي محيط زيست قدرداني و حمايت مي كنيم.

– ما به منشور ملل متحد پايبنديم، از همزيستي مسالمت آميز، صلح و همكاريهاي بين المللي و منطقه يي حمايت مي كنيم. ايران آزاد فردا غيراتمي و عاري از سلاحهاي كشتار جمعي است.

– ما بار ديگر در رابطه با قتل عام زندانيان سياسي در سال 67 بر لزوم محاكمه آمران و عاملان اين نسل كشي سازمانيافتة حكومتي كه از مصاديق بارز جنايت عليه بشريت است، تأكيد مي كنيم و از كميسر عالي حقوق بشر مي خواهيم كه يك كميسيون مستقل براي تحقيق در مورد قتل عام سال ۶۷ تشكيل دهد. انتشار نوار صوتي آقاي منتظري در گفتگو با اعضاي هيأت مرگ در تابستان 1395، سند انكارناپذير ديگري از اين جنايت بزرگ است. سند ديگر مصاحبة تيرماه 1396 آخوند علي فلاحيان، وزير اطلاعات پيشين رژيم، است كه با استناد به خميني گفت:«اينها اصلاً محاكمه نمي خواهند… اينها حكمشان هميشه اعدام است، اصلاً حكم ولايي ايشان[خميني] بود؛ چه قبل از اين جريان 67 چه بعدش، حكم اينها اعدام است، حتي اگر حاكم شرعي هم حكم به اعدام نداده باشد».

۹۹-ما همة هموطنان و نيروهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايراني را به اتحاد و مبارزة جدي و مؤثر پيرامون شعار محوري «مرگ بر اصل ولايت فقيه، مرگ بر ديكتاتور، مرگ بر خامنه اي» فرا مي خوانيم.

به باور ما راه حل عملي براي سرنگوني رژيم حاكم بر ايران در گام اول به سازماندهي و تشكل يابي حول شعار محوري مبارزه منوط است. از اين رو ما زنان و مردان ايران زمين را به ايجاد كانونهاي شورشي در سراسر ميهن دربند فرا مي خوانيم. ما از رهنمود مريم رجوي در اين زمينه در سخنراني گردهمايي بزرگ مقاومت ايران در (۱۹تير۱۳۹۵) حمايت و پشتيباني مي كنيم؛ آن جا كه گفت: «امروز، پرسش اين نيست كه آيا حكومت ولايت فقيه در شرايط سرنگوني هست يا خير؟ پرسش اين است كه از چه راههايي مي توان زودتر به اين هدف رسيد. پاسخ ما، برپايي 1000 اشرف است. يعني هزار كانون نبرد عليه استبداد مذهبي.

براي دستيابي به يك جمهوري آزاد و برابر، نه وقوع معجزه يي متصور است و نه شانس و تصادفي به سود ما در كار خواهد بود. تمام دارايي ما، ملت ايران است و فرزندان پيشتازش و اين البته بزرگترين قدرت جهان است. پس همه چيز را بايد از دستها و اراده هاي خودمان انتظار داشته باشيم. براي همين است كه بايد 1000 اشرف بسازيم. 1000 اشرف، يعني توانهاي سركوب شده را احيا كردن، بي شماران پراكنده را گردآوردن و ذهنها و قلبها را از اين اميد واقعي بارور كردن كه به زير كشيدن ديو ممكن است. و مي توان و بايد.

1000 اشرف اين است كه با نيروي اراده مردممان و مقاومت سازمانيافتة آنها سرنگوني را خلق كنيم».

۱۰۰-شوراي ملي مقاومت همه زنان و مردان ايران زمين و نيروهاي سياسي و رنگين كمان نيروهاي اجتماعي و فرهنگي ايران را فرا مي خواند تا پيرامون شعار محوري «مرگ بر اصل ولايت فقيه، مرگ بر ديكتاتور، مرگ بر خامنه اي» در هزار و هزاران كانون شورشي و اشرف ديگر، متحد و متشكل شوند. جنبش بيشماران و قيام مردم ايران، در هر كوي و برزن، در هر كارخانه و شهر و روستا و در هر اداره و مدرسه و دانشگاه، قادر است نظام اهريمني، ضد مردمي و ضد ايراني ولايت فقيه را به زير كشيده و حاكميت مردم را برقرار كند.

هم چنان كه مسئول شورا در 16 دي 96 اعلام كرد : «شوراي ملي مقاومت، به دور از هرگونه تنگ نظري و پافشاري بر مواضع و برنامه و مصوبات خود،پيوسته به جبهه همبستگي ملي براي سرنگوني استبداد مذهبي فراخوان داده و آماده همكاري با همة نيروهاي جمهوري خواهي است كه با التزام به نفي كامل نظام ولايت فقيه و همه جناحها و دسته بنديهاي دروني آن، براي استقرار يك نظام سياسي دموكراتيك و مستقل و مبتني بر جدايي دين از دولت، مبارزه مي كنند».

شوراي ملي مقاومت ايران

مرداد ۱۳۹۷